مجموعهای از داستانهای مرموز که زندگی پیانیستی نابینا را تغییر میدهد. او حال باید جرمی را گزارش دهد که هیچوقت شاهدش نبوده
داستان فیلم درباره ی پسر و دختری میباشد که پسر چیزهایی را میبیند که نباید ببیند و دختر چیزهایی را میبیند که پسر نباید ببیند، حالا سوال اینجاست که ایا این دو واقعا چیزی را میبینند یا نه؟
داستان فیلم در موردِ پسری است که خودش را به نابینایی زده و در حین نقش بازی کردن اتفاقاتی را که نباید ببیند میبیند و درگیر یک ماجرای قتل میشود...
او چیزی را میبیند که وجود ندارد، او دیده و میداند که چگونه نباید باشد. بنابراین سوال این است که بالاخره آیا او میبیند یا خیر؟...
خلاصه داستان : یک سلسله رویدادهای مرموز , زندگی یک پیانیست کور را تغییر میدهد که اکنون باید یک جنایت را گزارش دهد که در واقع هرگز او را ندیده است .
مجموعه ای از وقایع مرموز زندگی یک پیانیست نابینا را تغییر می دهد، که اکنون باید جنایتی را گزارش کند که از نظر فنی نباید چیزی از آن بداند.
او(مرد) آنچه را که نباید ببیند ،می بیند.او(زن)چیزی را که او(مرد) نمی تواند ببیند،می بیند.
بنا براین مسئله اینست:آیا او(مرد)آن را می بیند یا نه؟
یک هنرمند خلاق و نوازنده پیانو که کور است، به طور تصادفی به سوفی که همراه پدرش رستورانی به نام فرانکو دارند برخورد میکند و او را در فرانکو استخدام می کنند و …
داستان فیلم درباره ی پسر پیانیست نابینایی است که در حضورش یک قتل رخ می دهد!
دانلود فیلم Andhadhun 2018 (ملودی کور) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
این داستان از آنجا شروع می شود که یک پیانیست نابینا مجموعه ای از آهنگ های آهنگین را به جای او می سازد. در واقع ، نوازنده پیانو برای حفظ تمرکز بر ساخت آهنگ های آهنگین ، کورکورانه عمل می کند. یک روز خوب ، هنگامی که از جاده عبور می کرد ، توسط اسکوتر مورد اصابت قرار می گیرد و دختری که اسکوتر را سوار می کند از او عذرخواهی می کند و او را برای صرف یک وعده غذایی مناسب به یک ناهارخوری می برد. به زودی او از علاقه او به موسیقی آگاه می شود و به او فرصتی می دهد تا در رستورانی که توسط عمویش پیانو می نوازد. یک رابطه عاشقانه نیز بین پیانیست و دختر برقرار می شود. در یک نمونه ، نوازنده پیانو به دلیل نمره موسیقی که در یک شب اجرا کرده است ، قدردانی می شود و میلیونر به او پاداش می دهد. میلیونر همچنین آدرس خود را به او می دهد و از او می خواهد در آپارتمان خود پیانو بنوازد. پیانیست در حالی که همسرش در را باز می کند به آپارتمان میلیونر می رود. او به او اجازه ورود می دهد و از او می خواهد كه مدتی برای بازگشت شوهرش صبر كند. پیانویست با شوک کامل خود ، لکه های خون را روی زمین پیدا می کند و همچنین متوجه رفتارهای غیر معمول همسر می شود. پیانیست از همسر می خواهد که او را به سمت دستشویی هدایت کند. در دستشویی غریبه ای را پیدا می کند که در گوشه ای با تپانچه در دست مخفی شده است. پیانیست با استفاده از پوشش کور خود بی اطلاع از روند دادرسی است و پیانو می زند. همسر و غریبه صحنه قتل را تمیز می کنند و از جسدی که به نظر می رسد اجساد میلیونر باشد خلاص می شوند. بعد از مدتی ، نوازنده پیانو نوازندگی را کامل می کند و از همسرش مرخصی می گیرد. او با عجله به کلانتری می رود و قبل از اینکه بتواند چیزی را گزارش کند ، غریبه را می بیند که اتفاقاً بازرس آن کلانتری است. در عوض پیانیست شکایتی از گربه گمشده ای ارائه می کند که در قدم خود از دست داده است. بازرس در پیانیست شک می کند و خانه پیانیست را همراهی می کند. او مکان پیانیست را جستجو می کند و هنگامی که گربه ظاهر شد ، آنجا را ترک می کند. در این بین ، مرگ میلیونر به رسانه ها منتقل می شود و پلیس از همه کسانی که در زمان قتل میلیونر درگیر شده اند ، س questionsال می کند. همسر بیانیه دروغ می دهد و بازرس قتل را برای یک پرونده خودکشی پنهان می کند. اما یکی از همسایگان که به طور اتفاقی در روز قتل بازرس را ملاقات می کند ، قول می دهد در صورت دیدن دوباره وی ، شهادت دهد. همسر متوجه دردسری می شود که همسایه ممکن است ایجاد کند و با فشار دادن همسایه از سکوت ، همسایه را می کشد. پیانیست اتفاقاً در آن زمان به آنجا می آید زیرا او را دخترک میلیونر قبلاً برای آموزش پیانو فراخوانده بود. او طوری رفتار می کند که گویی چیزی را شاهد نبوده است ، اما همسر شروع به شک به پیانیست می کند که آیا او واقعاً نابینا است یا خیر. او بعد از کلاس پیانیست را دنبال می کند و به محل پیانیست می رسد. او شیرینی هایی را که در مراسم مرگ میلیونر تهیه شده بود به پیانیست ارائه می دهد. پیانیست شیرینی را می خورد و شروع به از دست دادن هوشیاری می کند. همسر مقداری سم در شیرینی مخلوط کرده بود و پس از خوردن شیرینی مسموم ، پیانیست بینایی خود را برای همیشه از دست می دهد. همسر همچنین به نظر می رسد که پیانیست با او رابطه داشته است و منجر به این دختر شده است که واقعاً او را فریب می دهد. دختر با عصبانیت پیانیست را ترک می کند و می فهمد که پیانیست تمام مدت وانمود می کرد که کور است. اما اکنون پیانیست که در واقع نابینا است ، شروع به از دست دادن آگاهی از همه چیز در اطراف خود می کند و لکنت زبان را برای رسیدن به چیزهای اطراف خود احساس می کند. همسر ماجرای خود را برای بازرس روایت می کند که به او دستور می دهد برای همیشه از شر او خلاص شود. زن خود از انجام این عمل امتناع می ورزد و در عوض به بازرس می گوید که این عمل را انجام دهد. در آن شب بازرس دزدکی وارد محل پیانیست می شود و سعی می کند با سیم او را خفه کند و به نوبه خود خودکشی به نظر برسد ، پیانیست با قصاص از سر بازرس با جعبه آهنی از اقدام به قتل فرار می کند و به خیابان ها فرار می کند . خودش را به تیر چراغ می زند و بیهوش می افتد. بازرس رد پیانیست را گم می کند و محل را ترک می کند. پیانیست توسط راننده ریکشا و همسرش به کلینیک منتقل می شود. پزشک به پیانیست اطمینان می دهد که عصر همان روز توسط چشم پزشک معالجه می شود و به او توصیه می کند استراحت کند. این پزشک با راننده ریکشاو و همسرش نقشه می کشد تا کلیه های پیانیست را با جراحی خارج کند و در عوض آنها را با قیمت زیادی بفروشد. نوازنده پیانو به آنها اطمینان می دهد که اگر به حرف های او گوش دهند ، پول بیشتری می گیرند. او به آنها می گوید که با ربودن همسر میلیونر ، می توانند از دخترش باج سنگینی بگیرند. بنابراین ، هر چهار نفر نقشه ای را برای آدم ربایی طراحی می کنند که پیانیست همسر میلیونر را به مکانی خلوت هدایت می کند ، جایی که می توانند او را به راحتی ربودند. آنها این طرح را با موفقیت انجام می دهند و همسر میلیونر را روی ویلچر می بندند. نوازنده پیانوی به آنها می گوید تا از بازرس بابت باج گیری وی در قتل ، بازرس تماس بگیرند و از او می خواهد تا باج را در یک آدرس مقصد تحویل دهد. بازرس پیشنهاد آنها را می پذیرد و قول می دهد که در ازای شواهد و همسر میلیونر ، دیه را بپردازد. در این بین راننده ریکشا و همسرش پیانیست را بسته و به طور مستقل برای جمع آوری باج می روند. همسر میلیونر و پیانیست اتفاقاً در همان اتاقی که همسر میلیونر به او می گوید می توانند خود را باز کنند و همکاری می کنند ، محدود نگه داشته می شوند. در ابتدا ، وی پیانیست را باز می کند که به نوبه خود روسری را که بر روی چشمان همسرش بسته شده است ، برمی دارد. همسر با سوdاستفاده از وی ، از او عبور می کند و او را مجبور می کند که به وسایل خانه نزدیک برود. در آن زمان ، پزشک می رسد و توسط همسر میلیونر با عصا مورد حمله قرار می گیرد. پیانیست پس از سر و صداهایی که پزشک ارائه می دهد هجوم می آورد و به نوعی همسر میلیونر را گرفتار می کند. پزشک کلروفرم را بر روی همسر میلیونر گذاشته و وی را از هوش می برد. پزشک و پیانیست بدن بیهوش همسر را در صندوق عقب ماشین قفل می کنند. در این فاصله ، بازرس به محل ریزش باج می رسد و کیسه پول را با بالابر به راننده ریکشا می فرستد. بازرس با سرعت به کف مشخص شده توسط راننده ریکشا با پله ها می رود و او را در حال شمردن پول می یابد. بازرس به راننده ریكشا شلیك می كند و به دنبال همسر راننده ریكشا كه اتفاقاً در زیرزمین است می رود. از آنجا که بازرس از آسانسور استفاده می کند ، راننده ورود همسر خود را با بالابر به او هشدار می دهد. او بلافاصله برق را بی حرکت می کند و باعث بی حرکت بودن بالابر می شود. بازرس بدون کمک فوری در دسترس او در بالابر گیر می کند. همسر راننده ریكشا شوهرش را با ریكشا به بیمارستان می برد و از پزشكان آنجا می خواهد كه بلافاصله به او مراجعه كنند. هنگامی که کیسه پول را باز می کند ، کیف پول را که حاوی اسکناس های کاغذی است ، پیدا می کند. بازرس با قرار دادن یادداشت واقعی در بالای بسته نرم افزاری و سایر یادداشت های موجود در بسته ، یادداشت های کاغذی آنها را فریب داده بود. اکنون پزشک و پیانیست به ترتیب در بزرگراهی خلوت رانندگی کرده و به ترتیب از همسر میلیونر به عنوان اهدا کننده عضو برای پیوند کبد و قرنیه بحث می کنند. پزشک به پیانیست می گوید که از کبد همسر برای پیوند کبد دختر شیخ در دبی و قرنیه چشم استفاده می کند تا بینایی از دست رفته پیانیست را برگرداند. پیانیست با پیشنهاد پزشک موافقت نمی کند و در عوض تصمیم می گیرد که عادلانه عمل کند. در همان زمان ، آنها صدای ضربه هایی را از صندوق عقب ماشین می شنوند و پزشک ماشین را متوقف می کند تا بررسی کند. ملودی کور سپس به سرعت به دو سال از تاریخ کنونی منتقل می شود که در آن معشوق سابق پیانیست با یک کنسرت پیانوی همان پیانیست در مکانی نامعلوم در اروپا روبرو می شود. نمایش کاملا خوب پیش می رود و در پایان نمایش ، پیانیست از محبوب سابق خود ، دختر تعریف می شود. آنها هر دو بعد از نمایش با دختری قهوه می خورند که دختری از او در مورد جنبه داستانش می پرسد. پیانیست روایت می کند که همسر میلیونر دکتر را در بزرگراه خالی از سکنه کشته بود در حالی که او برای بررسی سر و صدا می رفت. سپس همسر پیانیست نابینا را از اتومبیل بیرون کرد و قصد داشت او را بکشد و ماشین را از روی او عبور دهد اما در نتیجه اثر پروانه ، یک خرگوش به سمت جلوپنجره ماشین پرید و همسر کنترل خود را از دست داد و ماشین را از دست داد با رانندگی از بزرگراه سر خورد و به نوبه خود در شعله های آتش بالا رفت. به اصطلاح او داستان کاملی را روایت می کند که پس از مجموعه ای از وقایع باج خواهی رخ داده است. او قول می دهد که او را برای کنسرت بعدی اش دعوت کند و از او خداحافظی می کند. اما هنگامی که از صحنه خارج می شود ، مشخص می شود که بینایی وی بازیابی شده است و می تواند قبل از ترک تماشاگران به وضوح ببیند و فکر کند که پس از توقف ماشین در بزرگراه متروکه واقعاً چه اتفاقی افتاده است. می توان فرض کرد که او پیوند قرنیه را به گونه ای زندگی کرده است تا داستان را تعریف کند. یک داستان قتل و به دنبال آن مجموعه ای از وقایع باج خواهی به نوبه خود و به دنبال آن پایانی پایان می یابد که مخاطب را نسبت به آنچه واقعاً اتفاق افتاده گیج می کند. به طور کلی از هر ده نفر 9 نفر برای بازی های استثنایی بازیگری توسط ایوشمن خورانا و تابو در نقش های مربوط به آنها. داستان عالی
دانلود فیلم Andhadhun 2018 (ملودی کور) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اگر شاهد بینایی صحنه ای دچار نقص بینایی شود ، چه اتفاقی می افتد؟ چه اتفاقی می افتد ، اگر او فقط وانمود کند که نمی تواند ببیند؟ Andhadhun دارای انبوه حیرت انگیزی از پیچ و تاب است ، حتی با توجه به استانداردهای یک فیلم تعلیق. اولین پیچ و تاب این است که متوجه می شویم آکاش ، پیانیست ، فقط وانمود می کند که کور است تا بتواند درک صوتی بیشتری از اصوات و موسیقی داشته باشد. پیچ و تاب دوم زمانی اتفاق می افتد که آکاش برای سیمی ، همسر ستاره سابق فیلم پرامود ، در لباس پیانیست نابینا ، پیانو می زند. او می بیند که پرامود مرده روی زمین افتاده ، قاتلش در دستشویی پنهان شده است و کل مراحل سیمی و قاتل با یک چمدان بنفش جسد را از خانه بیرون قاچاق می کنند. سومین مورد زمانی است که آکاش می خواهد پرونده را به پلیس گزارش کند اما متوجه می شود که افسر در واقع مرتکب جنایت است. او زبان خود را نگه می دارد ، حتی اگر بخواهد شجاعانه واقعیت را بگوید. چهارم این است كه آكاش شاهد است كه سیمی همسایه خود را كه حقیقت قتل پرامود را در دست دارد ، از روی نرده ها زیر پا می گذارد ، اجازه می دهد بانوی پیر به جان خود بیفتد. پنجم این است که سیمی به دیدار آکاش می رود ، و به غذایش سم می افزاید و او را واقعاً نابینا می کند. ششم این است که افسر (قاتل) شب وارد آپارتمان آکاش می شود و می خواهد او را خفه کند ، اما به طور معجزه آسایی ، آکاش فرار می کند. هفتم این است که پزشک و زنی که آکاش را نجات می دهد فهمید که قصد واقعی آنها کشتن او و برداشتن کبد او است. هشتمین مورد زمانی است که آکاش اسیرکنندگان خود را ترغیب می کند تا برای سیاه نمایی افسر و ربودن سیمی با او همکاری کنند. نهم زمانی است که همدستان آکاش به او روی می آورند و او را به صندلی چرخدار می بندند. دهم این است که پزشک و آکاش سیمی را در صندوق عقب ماشین قفل می کنند و در عوض توطئه می کنند تا او را بکشند. دکتر کبد او را برای نجات دخترش می برد و آکاش قرنیه های او را برای ترمیم چشم هایش. روز یازدهم زمانی است که سیمی هنگام باز کردن صندوق عقب ماشین برای بررسی وی ، به دکتر حمله می کند. دوازدهم این است که آکاش به سیمی که فکر می کند پزشک است می گوید که کشتن او غیراخلاقی است و دیگر نمی خواهد این کار را بکند. سیمی او را به ماشین پایین می دهد و سعی می کند او را پشت سر بگذارد. سیزدهم ماه است که اسم حیوان دست اموز نابینا با چشمانی براق که در ابتدای فیلم ظاهر شده بود ، هنگامی که شکارچی به سمت آن شلیک می کند به سمت پنجره ماشین برمی گردد. سیمی کنترل ماشین را از دست می دهد ، و در جاده تصادف می کند و در این راه خود را می کشد. آکاش زنده مانده و خرگوش نیز زنده مانده است. چهاردهممین دوره زمانی است که دو سال بعد ، پس از یک اجرا ، آکاش با عصا در خیابان قدم می زند ، و با دقت خیره کننده قوطی را به سنگفرش می زند. یک داستان واقعاً نگران کننده. ظاهراً آکاش بینایی خود را به دست آورد. پس اسم حیوان دست اموز و مرگ سیمی چیست؟ نظریه من این است که آکاش از زمان پیچش یازدهم همه چیز را درست کرد زیرا می خواست این حقیقت هولناک را که او و دکتر دقیقاً همان کاری را که قصد داشتند انجام دهند ، پنهان کند. اما موارد بیشتری وجود دارد. در پیچ سوم به یاد دارید ، چه زمانی آكاش تصور كرد كه شجاعانه ایستاده و حقیقت را آشكار می كند؟ بخشی از او آرزو می کرد کاش او مرد خوبی بود که عدالت را بر امنیت خود انتخاب می کرد. او می خواست سیمی و افسر را به خاطر گناهانشان مجازات کند ، می خواست آنقدر دلاور باشد که داستان واقعی را بیان کند ، اما این کار را نکرد. ترس بر وجدان پیروز شد و او سکوت را انتخاب کرد. بازگشت به پیچ یازدهم. من فکر می کنم این فقط داستانی نیست که آکش به دیگران خورانده است تا آنها باور کنند که او بی گناه است. این نیز همان چیزی است که آکاش آرزو می کرد اتفاق بیفتد ، کارهایی که آکاش امیدوار بود انجام دهد ، فکر می کرد باید انجام می داد. او رحمت ناگهانی و اعتراف خود را شرافتمندانه تصور كرد؛ او تصور کرد این اسم حیوان دست اموز به جای او سیمی را کشته است. او همه آن را تصور می کرد ، به همان روشی که تصور می کرد در پیچ و تاب سوم حقیقت را گفته است. این دروغی است که بیش از دیگران به خودش گفته است ، خود را راحت کند ، تا گناه خود را کاهش دهد. اما در پایان سکوت را انتخاب کرد. از نو. اینگونه چشمهایش را پس گرفت. اسم حیوان دست اموز نماینده او بود ، فکر می کنم. نابینا ، و مسئول مرگ سیمی. فکر می کنم این همان چیزی است که پایان آن را تلخ می کند. آکاش می خواست خوب و صادق و مهربان باشد ، اما این افراد پست و خودخواه او را ترساندند. بنابراین برای محافظت از خود ، هوشمندانه خاموش شد و دقیقاً مانند آنها شد. هر چند س Anotherال دیگر مرتباً من را اشکال می کرد. اگر اسم حیوان دست اموز نابینا آکاش بود ، که شکارچی بود ، پس؟ برای آن ، من دو نظریه دارم. یکی اینکه شکارچی سیمی ، افسر ، دکتر و زن بود. همه آنها می خواستند که او در بعضی مواقع کشته شود ، اما به نوعی او فرار کرده است. وقتی آخرین شلیک شد - که به معنای توافق بین آکاش و دکتر بود - اسم حیوان دست اموز بلند شد و سیمی را در ماشین کشت. نظریه دوم این است که شکارچی وجدان آکاش بود ، و اسم حیوان دست اموز طرف تاریک و بدخواه آکاش بود. وجدان وی را ترغیب کرد که آن طرف را نابود کند و به دیگران آسیبی نرساند ، اما این ضربه از دست رفت و جنبه انتقام جویانه وی را آسیب ندید و آماده ضربه زد. من شخصاً بیشتر به نظریه دوم گرایش دارم. در پیچ چهاردهم ، اگر با دقت نگاه کنید متوجه می شوید که شکاف عصا مانند سر یک اسم حیوان دست اموز است. در پایان آکاش یک پیانیست ماند که نابینایی خود را جعل کرد ، اما این بیشتر به خاطر پول و ترحم تماشاگران بود تا اینکه واقعا موسیقی را احساس کند. آکاش به یک مرد حیله گر و فریبکار تبدیل شد. او سمت تاریک خود را انتخاب کرد و تصادفی نبود که آن عصا را در دست گرفت. زندگی چیست؟ بستگی به کبد دارد. کبد. آکاش ، سیمی ، افسر ، دکتر ، زن. کبد. جگر سیمی. فواید.
دانلود فیلم Andhadhun 2018 (ملودی کور) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
خیلی ها Andhadhun را بررسی کرده اند و به آن امتیاز بالایی داده اند و من تفاوتی ندارم. به نظرم خودم خیلی سرگرم کننده بود. در ادامه فقط مروری است بر پایان و اینکه چقدر آن تجربه برای من به عنوان یک مخاطب غنی بود. امیدوارم همه شما آن را دوست داشته باشید.
امروز دوباره Andhadhun را تماشا کردم. من هرگز در مورد پایان آن برای اولین بار پستی نگذاشتم زیرا نسخه کارگردانی از پایان باز را دوست داشتم و آن را به تفسیر مخاطب واگذار کردم.
اما، وقتی امروز دوباره آن را تماشا کردم، متوجه شدم که اگر به دقت آن را مشاهده کنید، فیلم هیچ پایان باز ندارد.
قبل از اینکه به معنای پایان بپردازم، باید پدیده توهم خرگوش یا اردک را درک کنیم. Google "خرگوش یا اردک" را برای تصویر و مرجع بقیه بررسی من در گوگل قرار دهید.
برای چندین دهه، توهم خرگوش یا اردک به عنوان آزمونی برای سطح خلاقیت ارائه شده است. آنچه در تصویر مشاهده می کنید مشخص می کند که کدام قسمت از مغز شما فعال تر است. بسیاری از مردم فقط به اردک نگاه می کنند، برخی از مردم فقط خرگوش را می بینند و برخی هر دو را می بینند.
البته اگر بدانید که این یک توهم است و بیش از حد به آن توجه داشته باشید، می توانید هر دو را ببینید. اگر سعی کنید به دنبال آن بگردید.
اما، ترفند واقعی این است (و این مرحله بعدی است - بخشی از توهم اصلی نیست، بلکه کاری است که رغوان در اینجا انجام داده است)، که اگر وجود داشته باشد چه می شود بدون توهم؟ اما از آنجایی که به مفهوم توهم عادت کرده ایم، مجبور می شویم هم به دنبال خرگوش و هم اردک باشیم.
Andhadhun - هیچ اردکی وجود ندارد. این فقط یک خرگوش است.
در آخرین صحنه فیلم، پیشخدمت رستوران می آید بیرون و عصایش را به آیوشمان پس می دهد. این عصا یک خرگوش در دسته خود دارد (رغوان توهم خرگوش/اردک خود را اینجا شروع می کند)
فیلم با صدای آیوشمن شروع می شود که به رادیکا می گوید - "bahut lambi kahaani hai.... قهوه؟ داستان طولانی...قهوه؟" (این سطر تا آخر تکرار می شود و مخاطب از این طریق می داند که آیوشمن داستان زندگی خود را برای رادیکا تعریف می کند)
اما جالب اینجاست که داستان گویی درست به سمت اوج (زمانی که اوج می شود) مکث می کند. آیوشمن و دکتر در داستان در حال راندن هستند)... صحنه به لندن می رسد و رادیکا می گوید - "Aur phir؟ (و سپس؟)"
این به نوعی روش نویسنده برای نوشتن است. پایان فقط برای "ایجاد توهم ایجاد یک توهم". در داستان Epilogue، جایی که آیوشمن داستان تصادف تابو و نحوه پریدن خرگوش و ایجاد حادثه را تعریف می کند - فقط 2 روح هستند که می توانند در مورد خرگوش بدانند. 1- تابو (که حواسش پرت شده بود) و 2- خرگوش (چون باعث حواس پرتی شد)...حتی آیوشمن هم چون نابینا بود نمی داند. بنابراین خیلی واضح، رغوان به شما می گوید که آیوشمن در این قطعه پایانی به سادگی بلوف می زند.
حالا ممکن است برخی بگویند که تیرانداز نیز خرگوش را دیده و می توانسته بیاید و به آیوشمان بگوید (بله، بلا) - اما من توضیح خود را بر اساس آنچه نشان داده شده است. نه، آنچه نشان داده نشده است و حدس محض است.
در اینجا یک چیز دیگر وجود دارد - مرگ تابو اطلاعات بزرگتری بود که رادیکا از قبل از آن آگاه بود، زیرا این مورد بسیار بالا بود. نمایه یک، اما به نظر میرسد که او تمام این اطلاعات را دست اول از آیوشمن دریافت کرده است، و تا آن لحظه کاملاً از مکان تابو غافل بوده است. آنقدر در این داستان درخشان گیر افتاده ایم که دلمان می خواهد در تعلیق ادامه دهیم، که می خواهیم باور کنیم توهمی وجود دارد.
رغوان حتی واضح تر به آن بسیار بلند و واضح می گوید که وجود ندارد. توهم - با داشتن عصای آیوشمن با دسته خرگوش (یا اردک) و به وضوح گفتن - که آیوشمن دارد توهم را می فروشد زیرا راهی برای تأیید حضور خرگوش ندارد اما در داستانش این را می گوید.
این کاملاً یک راه لذت بخش برای جذب مخاطبان است، با این که آنها به دنبال چیزهایی باشند که در حین حرکت اختراع می کنند.
Adhadhundh (کلمه اصلی نه عنوان فیلم - به تفاوت املایی توجه کنید) - اساساً به معنای چیزی است که بسیار سریع و بی پروا بدون هیچ اعتبار یا فکری اتفاق می افتد - دقیقاً پایان آن چیست.
دانلود فیلم Andhadhun 2018 (ملودی کور) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اگرچه طبق واقعیت، استاد مرد در نهایت نابینا نبود، اما در داستان خودش از قبل نابینا بود.
خیلی ها را دیدم که می گویند صاحب مرد آدم خوبی نیست. او ابتدا تظاهر به نابینایی کرد تا از مراقبت ویژه از نابینایان برخوردار شود. او گفت که همیشه سکوت را انتخاب کرده است. من فکر می کنم نگاه کمی متفاوت است. من ترجیح میدهم شخصیت مرد در ابتدا مهربان باشد، همانطور که در ابتدا چشمانش دیدند.
برای اثبات حسن نیت میزبان مرد در ابتدا، نکات زیر وجود دارد:
br/>1 بعد از اینکه میزبان مرد ابتدا از خانه میزبان زن بیرون آمد، مدتی بیرون نشست و به کلانتری رفت تا برای پلیس آماده شود، اما چاره ای جز ملاقات با گروهبان قاتل نداشت. او فقط می توانست سکوت کند. این انتخابی است که اکثر مردم انجام می دهند. . اگر او از آن دسته افرادی است که با خودش کاری ندارد، هرگز به کلانتری نمی رود.
2 در مراسم تشییع جنازه، افسر پلیس از مهماندار پرسید که آیا فرد سومی هم حضور دارد یا خیر. . او هنوز میخواست قاتل را دستگیر کند، بنابراین با تماس ناشناس با کلانتری گفت که گروهبان معشوقه مهماندار است، اما افسر پلیس فقط یک شوخی بود و به کلانتر گفت.
3 بعد از اینکه شاهد مرگ همسر همسایهاش بود، خیلیها گفتند که او سکوت کرده است، اما او فقط از کلانتری ناامید شده است. صحنه ای بود که پلیس خودسرانه گفت که پیرزن 81 ساله است و از جایش بلند نمی شود، بنابراین او ترجیح دادم در سکوت به خانه بروم و به سوفی زنگ زدم تا به او بگویم که شرایط اضطراری وجود دارد. فکر می کنم بخواهم با او در مورد اقدامات متقابل صحبت کنم زیرا او فکر می کند سوفی دختر بسیار مهربانی است.
سپس مهماندار او را کور کرد و او تنها پشتیبان را سوفی صدا کرد و به همین دلیل بود که ابتدا او تصمیم به برداشتن لنزهای تماسی گرفت، اما سوفی اصلاً به او گوش نکرد و او را به نابینایی متهم کرد (زمانی که واقعاً نابینا بود). پس از رفتن مهماندار، پسر کوچک همسایه به او نگاه کرد، اما او ترسیده بود و در نهایت ناامیدانه در خانه نشست.
سپس کلانتری به خانه او آمد و خواست او را بکشد. او با هیجان فرار کرد، اما با فروش مجدد اعضای بدن او ضربه خورد. وقتی نزدیک بود کلیه هایش را دزدند، تقریباً وقتی شروع به سیاه شدن کرد، واقعاً می خواست به دیگران صدمه بزند. وقتی.
بنابراین او قصد داشت معشوقه و کلانتر را تلافی کند، اما در واقع در این زمان او چندان به آنها صدمه نزد، حداقل نمی خواست کسی را بکشد، اما مورد خیانت قرار گرفت. زن و شوهر راننده ماشین، و از بعدهای او از گفتگو می توان فهمید که زن و شوهر شریرتر زن است. راننده هنوز مهربانی دارد، اما بعد، راننده فوت کرد.
در نهایت، میزبان مرد و پزشک، جگر میزبان زن را فروختند (معادل کشتن میزبان زن). او نور خود را به دست آورد و به لندن رفت تا کار و زندگی شایسته ای داشته باشد.
مهربانی خود را از دست داد، درست مثل شکسته شدن شیشه و بعد از آن خوش شانس بود.
اما شاید خود او امیدوار بود که نیت خیر اولیه اش همچنان وجود داشته باشد، درست مانند داستان خودش، او همچنان مهربان بود و در عوض این خرگوش کور بود که او را کشت.
برای اضافه کردن، برخی مردم گفتند که آخرین آهنگ قهرمان و رابطه با سوفی بسیار تحریک کننده است. من احساس می کنم که او نه سوفی، بلکه مهربانی اصلی قلب خودش را دوست دارد، اما در نهایت سوفی آن چیزی نیست که او فکر می کرد. به این ترتیب.
دانلود فیلم Andhadhun 2018 (ملودی کور) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
فیلمی بسیار تاثیرگذار و باز هم توسط استاد تریلر و مورد علاقه من سریرم راغوان. این میتواند پس از مدتزمانی طولانی، تجربه یک ترن هوایی همراه با شخصیتها باشد، بهویژه نیمه اول، نه لحظهای کسلکننده. نیمه دوم نمی تواند بخار را حفظ کند، اگرچه در طول اوج به مسیر خود باز می گردد و در نت سمت راست به پایان می رسد. این یک فیلم خارج از تابو است، بسیار خوشحالم که متوجه شدم او در نهایت در فیلم Andhadhun های جریان اصلی از پتانسیل خود استفاده می کند. بسیار توصیه شده !!
دانلود فیلم Andhadhun 2018 (ملودی کور) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
بسیار خوب، وای، این یک فیلم کاملاً بود، و من شک ندارم که اکثر بینندگان آن را در یک نفس تماشا خواهند کرد و همه آنها را در تمام مدت روی لبه صندلی خود نگه می دارد، همانطور که من و خانواده ام را نگه داشت. Andhadhun قبل از هر چیز یک داستان فوق العاده است، و Sriram Raghavan، یکی از بااستعدادترین کارگردانانی که امروزه در فیلم Andhadhun های هندی کار می کند، آن را به طرز درخشانی روی پرده ترجمه می کند و یک تریلر شیک و بسیار فشرده خلق می کند که بسیار شیک و از نظر زیبایی شناختی جذاب است، اما همچنین بسیار جذاب است. معتبر، درگیر کننده و تامل برانگیز. سبک روایت عالی است، و طرح داستان بسیار غیرقابل پیش بینی است، با پیچیدگی های داستانی زیادی در طول داستان ظاهر می شود. از نظر فنی، فیلم بسیار چشمگیر است - کار دوربین خیره کننده است و صداگذاری فوق العاده است و هرگز اغراق آمیز نیست. شخصیت ها به طرز شگفت انگیزی حکاکی شده اند و بازی کاملاً با آن مطابقت دارد. بدیهی است که فیلم متعلق به دو سرنخ است که از نظر اخلاقی و نیات متضاد یکدیگرند، اما در داخل داستان نیز مکمل یکدیگر هستند. آیوشمان خورانا همیشه بسیار دوستداشتنی و قانعکننده است و در این فیلم، کار بزرگی برای عمق بخشیدن به شخصیتی انجام میدهد که به راحتی میتوانست تک بعدی شود. آکاش او واقعی و معیوب است و یک قهرمان کلیشه ای نیست، و نحوه ایفای نقش خرانه در حالات در حال تغییر آکاش آنقدر خوب است که حتی با دانستن حقیقت، بینندگان ممکن است گیج شوند. و صحبت از شکستن کلیشه ها، چه کسی می تواند انتخاب بهتری برای نقش سیمی بی رحم باشد، اگر نه تابو با شکوه کاریزماتیک، که اتفاقا یکی از بزرگترین بازیگران زن هند است. تصویر او خارقالعاده است، زیرا در حالی که نقش یک کهن الگوی بد و شرور را بازی میکند، آن را از انحراف به کاریکاتور نجات میدهد و زنی را خلق میکند که به همان اندازه که واقعی و متضاد است، شیطان و بداخلاقی است. او در واقع موفق می شود شخصیت خود را تقریباً کمیک کند و این شاید سرگرم کننده ترین عملکرد او در این زمینه باشد. این دو، Andhadhun را تبدیل به یک تجربه سینمایی باورنکردنی میکنند و چه چیز دیگری میتوانم اضافه کنم به جز این که اگر هنوز این کار را نکردهاید، لطفاً بروید و ملودی کور را تماشا کنید.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.