در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم Berlin-Alexanderplatz: The Story of Franz Biberkopf 1931... لطفا منتظر بمانید ...
"فرانس" تبهکاری خرده پا است که به تازگی از زندان آزاد شده است.پس از به قتل رسیدن معشوقه اش او وارد دنیای تبهکاران قرن آلمان در سال 1920 می شود...
دانلود فیلم Berlin-Alexanderplatz: The Story of Franz Biberkopf 1931 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
فرانتس بیبرکف به من کمک میکند تا مکتیگ بلانت نوریس را به یاد بیاورم - جادوی ظریف مردی که دیوانهوار بر علایقش نظارت میکند. او اخیراً از زندان آزاد شده است، جایی که او را به دلیل کشتن دیگر مهم خود در یک دعوای گچ بری فرستاده بودند. تلهکابین کوتاه از زندان تا اتاقهایش برای Biberkopf خیرهکننده است، صرفاً هرج و مرج از هیاهو، هیاهو، صحنههای جادهای و برای پوشاندن همه چیز، فردی که او را در اطراف نشان میداد با تمام داراییهایش فرار میکند. او در بار محله با سیلی (ماریا تروبادور) فاحشهای آشنا میشود که به سرپرستی راینهولد در ارتباط است و سیلی را برای بازگرداندن بیبرکف به شیوههای جنایتکارانهاش انتخاب کرده است. او قول داده است که مستقیم برود و در حال حاضر به عنوان یک تاجر جاده ای اقامت می کند، جایی که موهبت او از لقمه ها جمعیت را به خود جذب می کند.
خلق و خوی و نیروی وحشی او (که دلیل نیاز رینهولد به اوست) فقط در حال خورش است. در زیر سطح، همانطور که در یک دعوای بار دیده می شود، جایی که او به دلیل شغل فروتنانه و تمیزش مورد تمسخر قرار گرفته است، و علاوه بر این، مانند مک تیگ، علاقه او به قناری محدود میخانه. به همین ترتیب یک نبرد جاده ای عملی وجود دارد که در آن راینهولد به نجات جفت بدبخت (فرانتس و سیلی) می رسد. فرانتس همیشه قدردان است، او نمیداند که نبرد و نجات توسط سیلی به دستور راینهولد هماهنگ شده است. برای فرانتس احمق تنها چیزی ناچیز است که متقاعد شود در اختیار سرکش قرار گیرد، اما در طول کار اصلی، فرانتس به این موضوع می رسد که این یک رانندگی در اطراف و در عین حال جرم نیست، او بیش از حد واکنش نشان می دهد و از تاکسی پرت می شود. سپس توسط یک راننده بیخبر او را زیر گرفته و در درمانگاه بیدار میشود. من کلینیک پزشکی را ردیابی کردم و پوشش گیاهی آن بسیار جذاب است.
خارج از کلینیک پزشکی او با خانم جوان دیگری، میزه (مارگاریت اسکلگال)، یک خواننده جاده، یک خانم جوان خوب که باید فرانتس را در سمت راست نگه دارد، ملاقات می کند. خیابان اما فرانتس افسرده است، او در زندگی مستقیم خود غوغا می کند و می بیند که هیچ چیز برایش پیش نمی آید، او مشتاق است که به کارهای خلاف بازگردد. هاینریش جورج در نقش فرانتس باهوش تنبل فوقالعاده است و به یک معلول سرخورده تبدیل میشود که ایمان خود را به داشتن یک زندگی واقعی از دست میدهد. جورج فردی خشنود از جناح سوسیالیست بود که به دلایل نامعلومی درگیر احساسات کمونیست عمومی شد. او ابتدا به دلیل تمایلات رادیکال خود به عنوان یک سرگرمی «نامطلوب» نام گرفت، در نهایت در سال 1937 به یک سرگرمی با اهمیت عمومی تبدیل شد.
بعد از مدتی دزدی های بسیار ترتیب داده شده نتایجی را به همراه داشت که او و Mieze را قدرتمند می کرد. برای ادامه زندگی برتر، رینهولد نیز به همین ترتیب چشمش به میزه است و هنگامی که او با پیشروی های او در پی طعمه شدن در جنگل مخالفت می کند، به او حمله می کند و او را می کشد. سیلی، در این میان، دستخوش تغییراتی شده است و میزه را می شناسد و تلاش می کند تا در مورد "دوستان" فرضی فرانتس هوش و ذکاوت خود را نشان دهد. سیلی با قدم زدن از دادگاه، جایی که یک تماشاچی پولمزد راینهولد را انگشت گذاشته و پلیس را متقاعد میکند که این مرد مستحق محکومیت طولانی (15 سال) است، یک سخنرانی انگیزشی به فرانتس ارائه میکند و او را متقاعد میکند که وقف سخنرانی او بیش از جبران نارساییهایش خواهد بود. به او در مسیر درست کمک کنید.
«برلین الکساندرپلاتز» در سال 1929 با سبک داستانی صاحب نظران در تضاد با «اولیس» جیمز جویس به نمایش درآمد. Berlin-Alexanderplatz: The Story of Franz Biberkopf محصول 1931، شاید با توجه به این واقعیت که اولین خالق، آلفرد دوبلین، به دگرگونی فیلمنامه پرداخته بود، تفسیر آرامی داشت.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.