در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم Fear 1996... لطفا منتظر بمانید ...
دختری شانزده ساله بنام «نیکول واکر» ( ریس ویدرسپون ) با مردی جوان ( مارک والبرگ ) آشنا شده و عاشق او می شود. طولی نمی کشد که این مرد چهره واقعی خود را نشان می دهد و نیکول می فهمد که او روانی است. زمانی که دختر سعی می کند از او دوری کند، اوضاع بدتر می شود...
وقتی نیکول با دیوید ملاقات کرد. خوش تیپ ، جذاب ، محبت آمیز ، او همه چیز بود. به نظر می رسید عالی است ، اما به زودی او می بیند که دیوید طرف تیره تری دارد. و تحسین او به وسواس ، رویای آنها به یک کابوس و عشق او به f تبدیل می شود.
در ظاهر خانواده "واکر" یک خانواده کامل است. "استیو" که "آرشیتکت" است از کار خود راضی است و خانه ای مشرف به دریاچه دارد.همسر جدید او "لاورا" عاشق استیو است.توبی پسر 16 ساله "لاورا" استیو را به چشم پدر خود می بیند و "نیکول" دختر شانزده ساله اش تمام دنیای اوست...
دانلود فیلم Fear 1996 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
فیلم از نظر طرح داستانی غافلگیرکننده نیست، هرچند در اجرای آن به اندازه کافی استثنایی است (تا آخرین صحنه) که باید به تماشای آن ادامه دهید. این ترکیب فیلمی را ایجاد میکند که میتوانید حداقل چند بار بدون از دست دادن علاقه تماشا کنید.
بازیگران عالی بودند، علیرغم این واقعیت که ریس ویترسپون واقعاً هر چند وقت یکبار احساساتش را انجام میدهد. , و Imprint Whalburg تمام تلفظ خود را مخفیانه می گذراند. آلیسا مالانو هم وحشتناک نیست، علیرغم این واقعیت که او همان چیز قدیمی را به یک شخصیت از پیش تنظیم شده می آورد.
فرصت کافی برای دادن عمق و نوآوری بیشتر به Fear وجود داشت، اما به نظر می رسد. علما بدون اینکه وقت بگذارند دنبال یک خط داستانی طبیعی رفتند و فکر کردند که شایسته است. بزرگترین اشتباهات برای من این بود. 1. هیچکس بی سیم ندارد. علیرغم این واقعیت که در زمان ساخت فیلم (1996) سلول ها آن چیزی نبودند که امروز هستند، با توجه به اینکه اکثریت قریب به اتفاق از دهه 1980 در دسترس بوده اند، نمی توان دید که متخصص مالی مانند استیون، که به نظر می رسد بی وقفه کار می کند، یکی ندارد. 2. زمانی که نیکول به طور کامل از پنجره به جستجو می پردازد و دیوید و مارگوت را مجبور به برقراری روابط جنسی می کند، به طور استثنایی مشخص می شود که برخلاف میل مارگوت است. در واقعیت. این چیزی است که او در آن اتفاق میافتد، با این حال نیکول میرود و فقط به دنبال این است که دیگر با دیوید نباشد. او سعی نمیکند مانع از انجام آن شود، یا از همراهش کمک بگیرد، یا بعداً به او فکر نمیکند. بعد از این، توجهم را نسبت به آن شخص از دست دادم، زیرا اساساً چیزی که او دید حمله بهترین دوستش بود، با این حال نمیتوانست گذشته خود را در حال بدی ببیند. اگر او به مارگوت کمک می کرد و دیوید را نادیده می گرفت، «صحنه جدایی» بسیار تأثیرگذارتر می شد. 3. بعداً در فیلم Fear، نیکول در مورد اتفاقی که برای دیوید رخ داد با مارگوت روبرو میشود و مارگوت میگوید که محدود به آن بود (که نیکول مستقیماً آن را دید). برخلاف اینکه نیکول به دلیل آسیب دیدگی خود گزینه ای برای دیدن یا حضور در کنار همراهش نداشت، یا از دست مارگوت عصبانی بود که قبلاً به او درباره نوع مردی که دیوید بود توجه نکرده بود، او واقعاً از نحوه نامزدی مارگو عصبانی بود. در روابط جنسی با دیوید با هر قدرت تخیل. در واقع، او چنین پاسخ داد که این کاری بود که مارگوت با خوشحالی در آن شرکت کرده بود، و نه تجاوز به آن. من از روشی که روزنامهنگاران در پیش گرفتند، دلسرد شدم و نسبت به مارگوت بیشتر از نیکول احساس دلسوزی میکردم، و معتقد بودم که نیکول همراه وحشتناکی در آن موقعیت است. یک بار دیگر، احساس کردم که اگر این مشارکت وحشتناک رایج در دیوید، پیوند دختران را تقویت کند - به ویژه با توجه به حضور مارگو در خانه نیکول در هر صورت برای صحنه آخر، یک خط داستانی بسیار قابل توجه تر بود. 4. در یک یادداشت قابل مقایسه، از آنجایی که مارگوت با همراه دیوید و احتمالاً در خانه بود (برای اینکه بتواند به راحتی با آن همراه در یک اتاق پرجمعیت خانوادگی آمیزش داشته باشد)، به احتمال زیاد او می توانست سمت ابری دیوید را ببیند که نیکول ندیده است. به وضوح چیزی در مورد می دانید؟ 5. در صحنه آخر، لورا به استیون می گوید که خانه را نمی توان شکست و او باید این را همانطور که خودش برنامه ریزی کرده بود بداند. سپس، در آن نقطه، استحکامات مختلفی را که برای بدست آوردن آن برپا کرده بود، ثبت می کند. واقعاً به این فکر کردید که او چگونه به وضوح امنیت خانه را وارد می کند، و اینکه او این کار را حرفه ای انجام می دهد، چگونه می تواند چیزی اساسی مانند ورودی امنیتی در قسمت پایین پله ها را نادیده بگیرد؟ در صورتی که دروازهبازها وارد شوند، خانواده میتوانند با خیال راحت در بالاترین نقطه و در هر صورت تاخیر پنهان شوند. 6. از نظر مشابه، چرا خط تلفن پشتیبان بحرانی - یا شاید یک گوشی دستی - به خانه دروازه بان نداشته باشید؟ یا از طرف دیگر محافظت شده با سلاح گرم؟ 7. پس از اینکه دیوید چگونه با وسیله نقلیه رفتار کرد، و دلهره از امنیت نیکول، و استیون که خانه دیوید را ویران کرد، متوجه شد که ممکن است مقابله باشد، چرا نیکول اساساً فلفل را با او انتقال نداد؟ همچنین، چرا با توجه به اینکه حتی به مدرسه اطلاع داده بودند، به افسر ایمنی در مورد آنچه در جریان است آموزش داده نشد؟ 8. مارگوت ظاهر می شود و مدت زیادی بعد از اتمام خانه نمی گذرد. آیا او ندید که آنها او را تعقیب کردند؟ علاوه بر این، در صورتی که آنها در مقابل او حاضر شدند و کنار رفتند، چرا وقتی در ورودی باز شد، وارد آن نشویم تا به او دسترسی پیدا کند؟ 9. گری در جنگلی نزدیک بعد از مدرسه به زمین کوبیده می شود. در همان شب، مارگوت در خانه نیکول است تا به او در مورد قتلش آموزش دهد. بعید به نظر می رسد که این زمان کافی باشد تا جسد او پیدا شود و محل جنایت به اندازه کافی کاوش شود تا مارگو بداند که او به سطل لگد زده است و در عین حال چگونه کشته شده است. Fear هیچ ارتباط دنج بین آنها را به تصویر نمی کشد که خانواده بتوانند او را صدا بزنند، و در فرصتی که آنها تماس گرفتند، چرا ابتدا با نیکول، نزدیکترین همراهش تماس نگیرید؟ همچنین، آنها نمیتوانستند از مدرسه خبری داشته باشند، زیرا این اتفاق بعد از ساعتهای مدرسه رخ داده است.
اگرچه اینها پرسشهای پرمصرف من هستند، من این گزینه را داشتم که از آنها گذشته و بدون توجه به فیلم لذت ببرم. من واقعاً حداقل یکی دو بار آن را تماشا کرده ام و با خوشحالی یک بار دیگر آن را تماشا خواهم کرد. من آن را برای هر فردی تجویز میکنم که میتواند در فیلم Fearی شرکت کند که همان چیزی است که هست، انحراف بدون تحریف بدون اینکه بخواهد چیز دیگری باشد.
دانلود فیلم Fear 1996 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در سیاتل، واشنگتن، نیکول واکر (ریس ویترسپون) دانشآموز 16 ساله دبیرستانی با پدرش استیون واکر (ویلیام پترسن) و همسر جدید استیون، لورا (امی برنرمن) و فرزندش توبی (کریستوفر دیم) زندگی میکند. از آنجایی که استیون از مادر نیکول جدا شد و تا حد زیادی برای مدتی طولانی در زندگی اش از دست رفته بود، چند دشمنی در انتظار بین نیکول و استیون وجود دارد که ناآرام می ماند زیرا استیون هنوز به احتمال نیکول به عنوان یک فرد عادت نکرده است. خانم بر خلاف دخترش در نهایت نیکول فرصت ملاقاتی با دیوید مک کال (Imprint Wahlberg) ظاهراً مسحور کننده در یک باشگاه پیدا میکند و پس از اینکه دیوید نیکول را از دست اوباشی که فرار میکنند نجات میدهد، بین آنها یک چراغ فلاش پیدا میکنند. معلوم می شود که نیکول صمیمانه به دیوید علاقه دارد و در درازمدت او را به عنوان معشوق خود به یاد می آورد، با این حال در حالی که او بخش بزرگی از خانواده خود را مجذوب خود می کند، استیون مشکوک می شود زیرا دیوید از نیکول می خواهد تا محدودیت زمانی خود را از دست بدهد و به دشمنی عمومی دامن می زند. استیون و نیکول در درازمدت، نیروهای محرک مبهمتر دیوید خود را آشکار میکنند و تجربه نیکول با عشق دبیرستانی به رویای بدی از وسواس مالکیت تبدیل میشود.
ترس، خنککننده ستون فقرات در سال 1996 است که یکی از معدود هیجانانگیزهای تعلیقآمیز بود. سواری هایی که تلاش کردند تا نتیجه Deadly Fascination را استخراج کنند. این کلاس برای ده سال یک پایه قابل اعتماد بود، بهعنوان مثال، دستی که حمایت را سنگ میکند و نوردهی که شبکههای مهم را میرساند، در حالی که بخشهای کمتر موثری مانند The Pulverize یا Under Tension (که بهعنوان روز وحشتناک در بلوک شناخته میشود) را منتقل میکردند. لوازم جانبی از تلویزیون های پولی و دیجیتال و ویدیوی خانگی. با شروع پیشرفت در سال 1994، Dread تلاشی بود توسط Envision Diversion و Wispread برای استفاده از بخش نوجوانان آن زمان و یکی از محرکهای اولیه در بخش قبل از اینکه فیلم دبیرستانی زندگی دوبارهای را در آخرین بخش دهه 90 تجربه کند، بود. اواسط دهه 2000 Fear که با مبلغی 6.5 میلیون دلاری ساخته شد، به یک دستاورد منصفانه در دنیای سینما تبدیل شد و در زمان کند سال 20 میلیون دلار درآمد داشت و به همین ترتیب کمک قابل توجهی به حرفه ایمپرنت والبرگ و ریس ویترسپون بود که این دو را معقول معرفی کرد. سرنخ های پیش بینی شده در آن زمان گردهمایی اولیه با بسیاری از افراد که فیلم را «بیهوده» یا «بیش از حد بادکرده» میخواندند در هم آمیخت، با این حال فیلم چند محافظ داشت که آن را بسیار ساختهشده و بهطور تکاندهندهای درگیرکننده به خاطر داشتند. Fear بررسیهای مهربانتری داشته است و بخشهای خاصی از فیلم جهت خود را به تاریخ جامعه اصلی تغییر داده است، برای مثال صحنه تپش سینه. Dread اشتیاق زیادی ندارد، با این حال، چیدمان اصلی خنککننده ستون فقرات خود را به عنوان رویکردی برای انتقال و رسیدگی به چند موضوع ناهنجار و آزمایشی عشق جوان و ارتباط بین نوجوانان و والدین آنها در بر میگیرد.
فیلم واقعاً جایگاهی با ویترسپون و والبرگ دارد و اگر به عنوان مثال دو نفر از تعداد و سرنخهای جذاب نبودند، این ماده احتمالاً نمیتوانست به آن اندازه مؤثر باشد. ریس ویترسپون درجهای از بیگناهی و زیبایی را نشان میدهد که توسط طراحی شخصیت او مورد ستایش قرار میگیرد و او را به یک رهبر قوی برای این مواد تبدیل میکند. مارک والبرگ علاوه بر این در فیلم Fear فوقالعاده است زیرا با جذابیتهای جذاب و موکسی پیش میرود که سپس به آرامی از بین میرود و انگیزههای مبهمتری را آشکار میکند که از نمای فریبنده به بیرون درز میکند، به نحوی که سوسکها از میان تختههای کفپوش میخزند. ویلیام پترسن نیز به طور کلی به عنوان پدر نیکول، استیون عالی است و از آن احساس ترس والدین در مورد نداشتن گزینه ای برای "ایمن نگه داشتن" فرزندان خود استفاده می کند و با این حال او به شدت معیوب است زیرا شکافی بین او و نیکول به وجود آمده است. استیون از مادر نیکول جدا میشود و به نیکول اجازه میدهد که در آن به عنوان یک ضربهای به سرعت عمل کند. هرچه فیلم ادامه مییابد، بهویژه با عدم کفایت متخصصان یا نمایش سومی که فیلم را به تصویری تهاجمی تبدیل میکند، غیرقابلقبولتر میشود، با این حال فیلم همیشه ویژگیهای مرکزی که بر اساس آن است را به خاطر میآورد و برای 90 دقیقه در مصرف انرژی صرفهجویی میکند. br/>
ترس هولناک و تغییردهنده است، با این حال این ترس بسیار ناخواسته است و ذهنی در مورد عشق دبیرستانی و ارتباط بین جوانان و افراد آنها دارد (اما با نمای فراوانی). هرچه پیش میرود، فیلم احمقانهتر و دیوانهکنندهتر میشود، با این حال هرگز کمتر افراطی یا جذاب نمیشود و کاری را انجام میدهد که یک خنککننده ستون فقرات مناسب باید انجام دهد و شما را تنش نگه میدارد.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.