«رابرت» (نیکلسن)، پیانیستی از خانواده ای اهل موسیقی، به دیدار خواهر پیانیست اش «پارتیتا» (اسمیت)، به لس آنجلس می رود. «پارتیتا» به او می گوید که پدرشان دو بار سکته کرده و به او اصرار می کند که به خانه ی پدری شان در پیوگت ساوند برگردد...
رابرت دوپه کار آینده دار خود را به عنوان پیانیست کنسرت رها کرده و اکنون در میادین نفتی کار می کند. او با رایت که پیشخدمت یک غذاخوری است ، با هم زندگی می کنند. وقتی رابرت از خواهرش می شنود که پدرش خوب نیست ، برای دیدن او به واشنگتن می رود و رایت را با خود می برد. در آنجا با خانواده ثروتمند و فرهیخته ای که از خود به جا گذاشته بود روبرو می شود
مردی که از آمریکای طبقهی بالای جامعه رها شده است، در طول مسیر روی سکوهای نفتی کار میکند، در حالی که زندگیاش در مجموعهای از کافهها، متلها و دیگر نقاط دیدنی سپری نمیشود.
رابرت دوپوا حرفه موفق خود به عنوان پیانیست کنسرت را رها کرده و به میدانهای نفتی برای کار می رود.او به همراه رایت که پیشخدمت یک غذاخوری است زندگی می کند.وقتی او از خواهر خود می شنود حال پدرش خوب نیست به همراه رایت به واشینگتن سفر می کند.او با خانواده ثروتمند و با فرهنگی خود که رهایشان کرده روبرو می شود...
دانلود فیلم Five Easy Pieces 1970 (پنج قطعه آسان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در بحث فیلم هایی با شخصیت پردازی خارق العاده، «پنج قطعه آسان» باب رافلسون نمونه ای مثال زدنی است. پنج قطعه آسان یک مطالعه شخصیتی شدید درباره یک رانشگر بیگانه و نامتناسب است که به نظر میرسد جهت یا مکان خاصی در زندگی ندارد. جک نیکلسون رابرت دوپیا را زنده می کند، مردی که استعداد طبیعی قابل توجهی در موسیقی دارد، اما آن زندگی و خانواده اش را که از نظر موسیقی نیز با استعداد هستند رد کرده است. در سرتاسر فیلم نکاتی وجود دارد که رابرت به عنوان یک پیانیست کنسرت، اگر فقط به آن پایبند بود، وعده بزرگی داشت. او حاوی بسیاری از ویژگی های شخصیتی خلاق است که او را به عظمت موسیقی مستعد می کند. روانشناسانی که خلاقیت را مطالعه می کنند دریافته اند که افراد خلاق به طور کلی دارای تعدادی ویژگی شخصیتی خاص هستند. رابرت حاوی بسیاری از آنهاست، اما به طور کلی خلق کردن هر چیزی را کنار گذاشته است.
من ابتدا میخواهم در مورد اینکه چرا احساس میکنم عنوان فیلم، "پنج قطعه آسان" را دریافت کرد، نظر بدهم. من در ابتدا فکر کردم که ممکن است به این دلیل باشد که رابرت در طول فیلم پنج بار پیانو می نوازد. اما در تماشای دوم، شمارش کردم و او فقط چهار بار پیانو زد، از جمله زمانی که هنگام بحث در مورد تجربه نواختن خود در لاس وگاس، نواختن پیانو سر میز شام را تقلید می کند. کمی بیشتر تأمل کردم و متوجه شدم که این عنوان احتمالاً از پنج قطعه کلاسیک فهرست شده در تیتراژ مقدماتی ایجاد شده است. فانتزی شوپن در فا مینور، فانتزی و فوگ کروماتیک باخ، کنسرتو ماژور ای-فلت موتزارت، پیش درآمد شوپن در ای مینور و در نهایت فانتزی موتزارت در د مینور. من خودم نوازنده نیستم، اما افراد دیگری که موسیقی مینوازند به من گفتهاند که اجرای این قطعات تا حدی سخت است. اما رابرت می تواند بنشیند و آنها را بدون مشکل بازی کند. از این نظر، عنوان "پنج قطعه آسان" تا حدی کنایه آمیز است.
یکی از ویژگی های اصلی افراد خلاق "بیگانگی" است. ابتدا به این مفهوم می پردازم زیرا بیگانگی یکی از موضوعات اصلی فیلم است. بیگانگی که در رابرت نهفته است نتیجه مستقیم عدم جهت گیری او نسبت به یک زندگی خاص است. در مورد او، یک زندگی می تواند نوع افراد متوسط طبقه کارگر باشد و دیگری زندگی یک موسیقیدان. به نظر می رسد رابرت در جایی بین این دو گیر افتاده است. او از خانواده ای با استعداد و موسیقی گرا بود و در مقطعی پیانیست خوش آتیه ای بود، اما اکنون درگیر سبک زندگی مشترک طبقه کارگر است که در آن آبجو می نوشد، کاسه می نوشید، به موسیقی کانتری گوش می داد و زنان را تعقیب می کرد. اما بدیهی است که او در این سبک زندگی احساس آرامش نمی کند. او به همان اندازه که در میان جامعه معمولی نامناسب است، در میان فضای موسیقی Puget Sound. در اصل، او یک نوع مرد ناکجاآباد است.
رابرت همچنین ویژگی شخصیتی "ساده لوحی" را نشان می دهد، به این معنی که یک فرد تمایل دارد تا حدودی کودک گونه رفتار کند. افراد خلاق تمایل دارند کاملاً تکانشی و در معرض نمایش عاطفی باشند و اغلب به آنها برچسب خلق و خوی می زنند. شاعر، ارل بیرنی بیان می کند که "شاعران ممکن است افرادی باشند که در کودکی عشق خود را به شعر افزایش نداده اند". بسیاری از محققان این نظریه را مطرح کرده اند که خالق مانند یک کودک است. شیلر استدلال می کند که اگر عقل شما (یک ویژگی منحصر به فرد بالغ) مانع شما شود، نمی توانید خلق کنید. نظریهپرداز دیگر، آزبورن استدلال میکند که برای خلاق بودن باید نگرش عقلانی و بالغ را حذف کرد و افراد خلاق میتوانند با استفاده از تکنیکهای طوفان فکری در برابر قضاوتهای زودهنگام مقاومت کنند و ایدهها و جایگزینهای زیادی تولید کنند. فروید میگوید که کودک و فرد خلاق از این جهت شبیه به هم هستند که هر دو آرزوها و خواستههای برآورده نشده دارند. افراد راضی خلق نمی کنند. او استدلال کرد که همه مردم نیاز به فرار از واقعیت دارند. در بزرگسالی ما رویاپردازی می کنیم (بازی درونی) برای برآورده شدن آرزو، اما فرد خلاق با خلق چیزی مانند سمفونی، شعر، یا نقاشی و غیره آن را بیرونی نگه می دارد. این به ویژه در صحنه معروفی مشخص میشود که در آن او در کنار یک پیشخدمت در یک غذاخوری منفجر میشود، زیرا شرکت غذای مورد نظر او را ندارد. او به حالت عصبانیت در می آید و تمام لیوان ها و منوها را از روی میز پاک می کند. صحنه شگفت انگیز دیگری که ساده لوحی رابرت را نشان می دهد، صحنه ای است که او با یک پیانو در عقب سوار کامیونی می پرد و در هنگام ترافیک شروع به نواختن آن می کند. افراد خلاق، مانند کودکان، اغلب در معرض نمایش عاطفی بالا هستند، و از این رو رابرت با نواختن پیانو از لحظه استفاده می کند تا ذهن خود را از ترافیکی که صبرش را با آن از دست داده است، دور کند. او، مانند بسیاری از افراد خلاق دیگر، بسیار با اعتماد به نفس، قاطع، مسلط و مستقل است.
روایت فیلم به زیبایی آشکار می شود، ناامنی رابرت، یکی دیگر از ویژگی های خلاق رایج. بسیاری از سازندگان بزرگ در مورد کیفیت محصول خود و اصالت استعداد خود تردید دارند، از این رو این تصور وجود دارد که افراد خلاق هرگز راضی نمی شوند. کاملاً مشهود است که رابرت شک دارد که بتواند پیانیست بزرگی باشد. احتمالاً به همین دلیل است که او در نهایت یک گرداننده بود و زندگی معمولی و پارک تریلر را انتخاب کرد. صحنه ای نزدیک به پایان فیلم وجود دارد که رابرت با پدرش صحبت می کند و به نوعی برای زندگی خود عذرخواهی می کند و انتظارات خانواده را برآورده نمی کند. او می گوید که هر دو می دانند که رابرت به هر حال خوب نیست. این تصویری از ناامنی اوست. اما نه تنها او در مورد استعداد خود به عنوان یک نوازنده مطمئن نیست. او همچنین در مورد زندگی خود به طور کلی ناامن است. او جایی بین دو جهان، دنیای انسان های معمولی و دنیای نوازندگان خلاق گیر افتاده است، و در نتیجه همیشه از چیزها فرار می کند.
همه نظریه خلاقانه را کنار بگذاریم. «پنج قطعه آسان» در سطح بازیگری بسیار لذت بخش است. جک نیکلسون شخصیت رابرت دوپیا را بر سر مرده میخکوب می کند. این شخصیت خواستار درجه خاصی از تکبر و نفرت بود که همه ما می دانیم که هیچ کس نمی تواند بهتر از جک به تصویر بکشد.
دانلود فیلم Five Easy Pieces 1970 (پنج قطعه آسان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
شخصیت اصلی پنج قطعه آسان بابی دوپیا، کارگر میدان نفتی تگزاس است که وقتی متوجه میشود که پدرش پس از سکته مغزی به طور خطرناکی بیمار است، به خانه خانوادگی خود در شمال غربی اقیانوس آرام سفر میکند. در طول فیلم، مخاطب متوجه می شود که بابی اصالتاً از یک پیشینه طبقه کارگر نیست. او از یک خانواده مرفه و هنرمند طبقه متوسط می آید، و خودش زمانی یک پیانیست نویدبخش کنسرت قبل از اینکه حرفه اش را رها کند، بود. زندگی او در موسیقی در حالی که با پدرش صحبت میکند، میگوید: «میدانی، من هرگز آنقدر خوب نبودم»، اما هیچ نشانهای وجود ندارد که آیا این حقیقت است یا نتیجه عدم اطمینان از استعدادش است یا بهانهای که او ابداع کرده است. چیزی که بدون شک درست است این است که بابی علیه خانوادهاش شورش میکند، نه فقط علیه جاهطلبیهای آنها برای برتری او در موسیقی، بلکه علیه کل سبک زندگیشان. این خانواده عشق عمیقی به فرهنگ عالی در همه اشکال آن و به ویژه موسیقی کلاسیک دارند. بابی نه تنها حرفه خود را در موسیقی، بلکه ارزش های فرهنگی خانواده خود را نیز رها کرده است. به نظر می رسد زندگی او در تگزاس که حول مشروبات الکلی زیاد، سالن های بولینگ، موسیقی کانتری و غربی و زن زنی معمولی می چرخد (با وجود اینکه او یک دوست دختر زنده به نام رایت دارد)، به نظر می رسد که برای هر کلیشه ای از طبقه متوسط طراحی شده است. طبقه کارگر زندگی می کنند.
علاقه خانواده به موسیقی در نام هایی که برای فرزندان خود گذاشته اند نشان داده می شود. نام کامل بابی رابرت ارویکا دوپیا، برادرش کارل فیدیلیو و خواهرش پارتیتا است. در واقع نام ها در پنج قطعه آسان مهم هستند. هویت دوگانه شخصیت اصلی با دو نام نشان داده می شود - او هنوز برای خانواده خود رابرت است و فقط رایت و دوستان تگزاسی او را بابی صدا می کنند. به نظر می رسد که نام رایت برای تناسب با پیشینه اجتماعی او اختراع شده است، این چیزی شبیه یک قرارداد سینمایی است که یک شخصیت زن با نامی غیرعادی متشکل از یک پسوند ظاهراً زنانه که به نام مرد اضافه شده است، از طبقه فقیر گرفته می شود.
شورش علیه ارزشهای طبقه متوسط اغلب در فیلم Five Easy Piecesها (و در سایر اشکال هنری) به عنوان چیزی قابل ستایش ارائه میشود، اما اینجا نه. این یک فیلم ایدئولوژیک نیست که هدفش حمله به رذیلتهای بورژوازی یا تمجید از فضایل پرولتاریا باشد، بلکه بیشتر مطالعهی شخصیتی است که عمدتاً یک شخصیت غیرهمدل را انجام میدهد. بابی خودخواه و غیرمسئول است، نمی تواند هیچ گونه محدودیتی در آزادی خود برای انجام هر کاری که می خواهد یا در نظر گرفتن شادی دیگران در زمانی که این با خواسته های خود در تضاد است بپذیرد. علاوه بر این، او برخی از ویژگیهای غیرجذابتر طبقه متوسط، بهویژه بداخلاقی را حفظ میکند. مردی که دوست دخترش را مجبور به ماندن در متل میکند زیرا از خجالت اجتماعیاش خجالت میکشد و اجازه نمیدهد خانوادهاش با او ملاقات کنند (همانطور که بابی با رایت میکند) به سختی میتوان گفت که خود را از ارزشهای طبقه متوسط رها کرده است. از قضا، زمانی که رایت در نهایت با خانواده بابی ملاقات می کند، آنها خیلی بهتر از آنچه که او می ترسیده بود، رفتار می کنند. تعبیر من این است که علاوه بر معنای موسیقایی آشکار، به شخصیت بابی نیز مربوط می شود. در موسیقی، او هرگز یک قطعه دشوار را امتحان نمی کند، اگر بتواند از نواختن یک قطعه آسانتر خلاص شود - همانطور که وقتی خواهرش از او می خواهد برای او بنوازد. در زندگی نیز همیشه به دنبال راه آسان، کمترین مسئولیت یا کمترین خطر عاطفی است. صحنه آخر، جایی که بابی رایت را با انگیزه رها می کند تا زندگی جدیدی را در آلاسکا شروع کند، شاید بهترین نمونه برای این باشد، اما او همچنین با خانواده خود بد رفتار می کند، مانند زمانی که دوست دختر برادرش را اغوا می کند.
گرچه کمک های خوب دیگری نیز وجود دارد، به ویژه از کارن بلک در نقش رایت، این بازی جک نیکلسون در نقش بابی است که پابرجاست. نیکلسون هر کاری که انجام می دهد همیشه توجه بیننده را به خود جلب می کند و در صحنه های خود می تواند جرقه فیلم را به زندگی ببخشد. صحنههایی که در آن بابی با یک پیشخدمت احمق در یک غذاخوری و یک دوست بداخلاق خانواده روبرو میشود، یکی از بهترین صحنههای فیلم است که دارای نوعی طنز خشمگین است. در کل اجرای او، در واقع، چیزی وجود دارد که به یک علامت تجاری نیکلسون تبدیل می شود - جریانی از خشم سرکوب شده. این ترکیبی از خشم به سختی کنترل شده (و گاهی کنترل نشده) و شوخ طبعی ترسناک، نشان دهنده اجرای بعدی نیکلسون و حتی بهتر از آن در «یک پرواز بر فراز آشیانه فاخته» است.
«پنج قطعه آسان» نیست. فیلمی با همان کالیبر؛ میتواند در جاهایی کسلکننده و ساکن باشد و مانند بسیاری از مطالعات شخصیتها در مورد شخصیتهای غیرهمدل، میتواند در دل کم به نظر برسد. با این حال، ارزش دیدن را دارد، اگر فقط برای یک عملکرد عالی. 6/10.
دانلود فیلم Five Easy Pieces 1970 (پنج قطعه آسان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
Five Simple Pieces، آهنگسازی و هماهنگی Sway Rafelson، به نظر میرسید که بر پیشفرض اکثر فیلمها در بازه زمانی خود غلبه کند. برخلاف فیلم هایی مانند Simple Rider و The Alumni، Five Simple Pieces یک فیلم دوره ای نیست و در پیام های متفاوتش جاودانه است. با در نظر گرفتن همه چیز، فیلم حول محور فرد است. فیلمی در مورد تحقیق درباره شخصی است که در سرپیچی از احساسات ترس و گذشته خود با مشکل مواجه می شود. این داستان روایت بابی دوپیا را نشان میدهد که توسط جک نیکلسون بهخوبی بازی میشود، مردی که به عنوان یک جوان موسیقی ممتاز به دنیا آورده شد، اما از این شیوه زندگی چنان متنفر بود که از آن دور شد و به عنوان یک فرد معتبر زندگی کرد. ، تقریباً زباله های سفید آمریکایی حتی به خانه خود نزدیک نیست. در طول بازگویی این داستان به تماشاگر دیدگاههای زیادی در مورد تمایزات بین کلاسهای دوستانه و اینکه چگونه این باعث میشود بابی در مورد جایگاهش در جهان مبهوت شود، به تماشاگر داده میشود.
رافلسون به یادماندنیترین نگاه ما به بابی را به ما ارائه میکند. یک مرد کارگر معمولی که در کالیفرنیای جنوبی با معشوقهاش رایت زندگی و کار میکند. بابی در محاصره افراد طبقه پایین دیگر قرار می گیرد، شبیه به دوست قدیمی اش التون، که در یک تریلر زندگی می کند و با بابی در سکوهای نفتی کار می کند. از همان ابتدا، ناظر می پذیرد که بابی شبیه این افراد است که توسط او محاصره شده است. او لیگر می نوشد، بعد از کار پنج کارته بازی می کند و کارهای سخت و شدید انجام می دهد. با این حال، از طریق چند فعالیت او می توانیم متوجه شویم که او دقیقاً شبیه همکارانش نیست. ما رفتار نامعقول او را با رایت در سالن بولینگ می بینیم، زمانی که او را به خاطر نشستن در وسیله نقلیه وقتی بابی با تحقیرآمیز با او صحبت می کند، او را "ترحم انگیز" خطاب می کند. او با او بدرفتاری می کند، و تنش های واضحی بین آنها وجود دارد که به نظر می رسد با دانش کم و کودکی متفاوت او انرژی می گیرد. بابی بهعلاوه نشان میدهد که پیچیدهتر از اطرافیانش است، وقتی با دو بانوی جوان در سالن بولینگ صحبت میکند و میپذیرند که او مردی است که در تلویزیون در تبلیغات وسایل نقلیه مورد استفاده میبینند. اگرچه بعداً از مکالمه آنها قدردانی می کند، صراحتاً با بتی هنگامی که او پشت سر رایت با او رابطه جنسی برقرار می کند، بابی زنان جوان را افراد طبقه پایین تر می داند و با اعتقاد ساده لوحانه آنها به معروف بودن او بازی می کند.
واضحترین تصویر این تضاد اجتماعی را بعداً در فیلم Five Easy Pieces میبینیم، زمانی که بابی در گفتگو با التون، متوجه میشود که رایت باردار است. التون می پذیرد که این هدیه ای است که بابی یک فرزند جوان داشته باشد. در هر صورت، بابی التون را مورد سرزنش قرار میدهد و او را طبقه پایین میخواند و اساساً میگوید که او از این انبوه افرادی که در نزدیکی آنها زندگی میکرده برتر است. در اینجا ما واقعیت را با توجه به شخصیت بابی می بینیم. علیرغم این واقعیت که او میخواهد از زندگی شرافتمندانهاش دور شود، ترجیح میدهد به طور کامل به مصرف نرسد و در جایگاه مستمر خود به عنوان یک کارگر معمولی ثابت قدم بماند. او میداند که ماندن با رایت، ازدواج با او و بچهدار شدن او را در این راه از زندگی تضمین میکند، و او باید به حرکت خود ادامه دهد و زندگیاش را جذاب و پیش پا افتاده نگه دارد.
در نهایت، پس از بابی که با خواهرش ملاقات می کند و از بیماری پدرش مطلع می شود، با رایت و چند لزبین لیبرال به یک سفر تفریحی به ایالت واشنگتن برمی گردد. هنگامی که در خانه است، (در پی ترک رایت در اقامتگاهی در منطقه مرکزی) او دوباره گرفتار زندگی طاقت فرسا و پیش پا افتاده ای می شود که او آن را رها کرده است. خواهر، خواهر و برادرش و کاترین، معشوقه برادرش، به جز آموزش موسیقی سنتی، غذا میخورند و استراحت میکنند. در طول اقامت کوتاه خود در آنجا، بابی از صمیم قلب با کاترین برخورد میکند، و اعتماد دارد که او میپذیرد که زندگی متمایز چقدر بیفایده است و با او میرود. به هر حال، ما شاهد تضادهای بیشتری در اینجا هستیم زیرا کاترین واقعاً در سبک زندگی او مشارکت می کند.
در نهایت، رایت مسیر خود را به سمت خانه دنبال می کند و توسط برخی از همراهان پل و کاترین مورد تحقیر قرار می گیرد. بابی به شدت آشفته است، پذیرفتن اینکه رایت را به دلیل دانش پایینش مسخره کردن غیرمنطقی است، و او دیدگاه خود را به شیوه ای استثنایی قاطعانه بیان می کند و خانمی را که به او شوخی می کند، "تجرد باشکوه" می خواند. در اینجا واضح است که بابی با زندگی قدیمی و تصفیه شده خود آن را داشته است و در هیچ نقطه ای در آینده نمی تواند با آن زندگی کند.
در پایان، بابی دارای یک زندگی عمیق و همچنین ناهموار است ، بحث با پدرش که در اثر سکته اصلا نمی تواند جواب بدهد. او در گفتمان خود با پدرش متاسف است که به شیوهای که باید میکرد عمل نکرد و از آن حمایت کرد و گفت که در هر صورت در پیانو آنقدرها هم عالی نیست. علیرغم این واقعیت که او با پدرش صحبت کرده و سعی کرده با دلهره های قدیمی خود هماهنگ شود، بابی او را متحول نمی کند. پس از ترک خانهاش، او رایت را رها میکند و در مسیر خود پیش میرود و به دنبال یک زندگی پرانرژی و غیرعادی است.
دانلود فیلم Five Easy Pieces 1970 (پنج قطعه آسان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در سال 1970، جک نیکلسون بهترین نمایشگاه خود را در Five Simple Pieces برگزار کرد. او نقش رابرت ارویکا دوپیا، به اختصار بابی را بازی میکند که در یک سکوی نفتی در کالیفرنیا تراوش میکند. او در یک شهر معمولی زندگی می کند، نوشیدنی می نوشد، بولینگ می گذراند، در اطراف خود قاطی می کند. او یک معشوقه به نام Raynette (کارن دارک) دارد که او را با گیجی ثابت و دلبستگی عجیب به Tammy Wynette به شدت آزار می دهد. ما انتظار داریم که او را بشناسیم، اما بهترین شوک از Five Simple Pieces این است که متوجه شدیم نه ما و نه همراهانش او را واقعا نمی شناسیم.
بابی از خانواده ای ثروتمند می آید، همه با ظرفیت های ملودیک (نام مرکزی او از ارکستر سوم بتهوون گرفته شده است). او با مهارت خاصی پیانو می نوازد، اما هرگز برای پدرش کافی نبود. ما متوجه شدیم که مدتی قبل او خود را از عزیزانش دور کرده است. این فاصله باعث ناامیدی او شده است. او نه با کسی ارتباط برقرار می کند، نه کسی با او ارتباط برقرار می کند، نه در محل کار، نه در سالن بولینگ و نه با اقوام او که رها کرده است. او از هر شخص دیگری می ایستد، آنچه را که در مغز و قلبش است پنهان می کند. او به واقعیتی مهجور ادامه می دهد که به نظر می رسد هیچ خروجی از آن وجود ندارد.
رابطه او با راینت واقعاً به هیچ وجه رابطه ای نیست. او شیرین، بی عیب و نقص است، در مورد ظاهرش نگران می شود و متعصبانه با گوش دادن به آهنگ های Tammy Wynette مانند "Stand By Your Man" می ایستد، که به شبیهی برای فداکاری او به بابی تبدیل می شود. او به طور غیرقابل انکاری می خواهد که بابی بیش از حد او باشد و راه او برای مقابله با او این است که او را به شکل قابل اعتمادی پایین بیاورد. به نظر می رسد که او او را در زندگی خود نگه می دارد تا کسی را داشته باشد که بر او غالب باشد. او نیازی به تمرکز روی راینت ندارد و آنقدر کم با او صحبت می کند که از یکی از همکارانش متوجه می شود که او باردار است. با احتیاط، او با خانم دیگری به نام بتی (سالی استراترز) رابطه جنسی برقرار می کند - اما نه از سر ستایش، اما برای اینکه به خودش نشان دهد که با او محبتی ندارد.
آنچه ما از بابی احساس می کنیم یک حس است. از ناامیدی سرکوب شده واقعاً لحظه ای نیست که او احساس شلی و آرامش کند. ما به راحتی تشخیص می دهیم که او دائماً به چیز متفاوتی فکر می کند. غم انگیزترین چیز این است که اینجا مردی است که به ندرت به سی سالگی رسیده و قبلاً ناله می کرد. هیچ کس واقعا او را نمی شناسد. زمانی که همسرش التون از محل کارش با او در مورد اهمیت خانواده صحبت می کند، بابی می گوید: "بیهوده است. من اینجا می مانم و با گوش دادن به صدای مدفوع ویفر می ایستم، در یک پارک تریلر زندگی می کنم، وجودش را در تضاد قرار می دهم. مال خودم." در حال حاضر، ما درک می کنیم که چیزی در مورد او نمی دانیم و این نیمه دوم غافلگیر کننده فیلم را باز می کند.
قسمت آخر Five Simple Pieces عملاً از قسمت اول خارج است. بابی آموزش دیده است که باید به خانه بازگردد زیرا پدرش دچار حمله قلبی شده است. او از کالیفرنیا به سمت خانه خانواده اش در خط ساحلی واشنگتن می رود. او راینت را در کنار خود میبرد و او را در مسافرخانه رها میکند تا او به دیدارش برود. او مدتی است که پدر یا اعضای خانواده اش را ندیده است. ما احساس می کنیم که از همان لحظه ای که او در خانه قدم می زند.
ما با خواهر و برادرش کارل (رالف ویت، که قرار بود پدرسالار "والتون ها" باشد) ملاقات می کنیم که یک حادثه ناگوار داشت و هرگز نمی تواند دوباره ویولن بزن ما با خواهرش پارتیتا (لویس اسمیت) آشنا میشویم که شیفته اسپایسر (جان رایان)، خدمتکار مرد پدرش است. ما با کاترین (سوزان آنسپاخ) آشنا میشویم که معشوقه کارل و همچنین دانشآموز اوست. علاوه بر این، در وسط، نیکلاس قرار دارد، پدرشان که سکته مغزی او را کاتاتونیک کرده است.
به نظر نمی رسد بابی جایی در میان این دسته داشته باشد جز اینکه جایی در میان مردم پیدا کند. بازگشت به خانه او پوزخندی ناامید کننده می زند که آرایش فوق العاده ای را پنهان می کند. راینت در تاکسی ظاهر می شود و به خانواده احترام می گذارد و به نظر می رسد خانواده او را دوست دارند. بابی واقعاً در آنجا به او نیازی ندارد، با این حال او در ملاقات با مدعی علمی که تلاش می کند او را با کلماتی که او (دقیقا) انتظار دارد که راینت نمی داند، سرکوب کند، منفجر می شود. قرار است نگهبان راینت با داستانی در مورد گربه ای که در خیابان زیر گرفته شده است، بازگردد. جالب اینجاست که بابی به نگهبانش می آید. "حتی نباید با او در اتاقی مشابه باشی، ای مجرد مغرور." این ادعا از تحسین راینت سرچشمه نمیگیرد، اما دلیلی برای برگرداندن جکاسی علمی زن به صورت اوست.
نیکلسون دوازده دقیقه مانند آن را در Five Simple Pieces دارد. در نقطه ای که فرض می کنیم او را مرتب کرده ایم، او به سمت ما می رود.
دانلود فیلم Five Easy Pieces 1970 (پنج قطعه آسان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
Five Simple Pieces فیلمی است که در مورد از دست دادن شخصیت و ناامیدی است. این موضوع ناامیدی به طور کلی در طول فیلم مشخص میشود. بابی (شخص اصلی ما) از نیمه بهترش رایت، از سبک زندگیاش، از سبک زندگی قبلیاش، از همه چیز ناامید است. به نظر می رسد هیچ چیز برای او مناسب نیست، و او دائماً به دنبال مکانی است که برای او مناسب باشد.
در اوایل فیلم، رایت با بابی به اشتراک می گذارد "تو به سادگی هرگز راضی نیستی" یا چیزی شبیه به آن ، که او پاسخ می دهد: "درست است." اینجاست که سوژه شروع به گرفتن می کند. او از جایگاه خود به عنوان یک کارگر معمولی با سکوهای نفتی راضی نیست، همانطور که باید در هنگام نمایش فیلم، کار روی دیوارهای خانه اش قابل مشاهده باشد. پس از عکسهای مختلف از کارگر معمولی (مثلاً مردان انعطافپذیری که با دستهایشان در برابر غروب شب کار میکنند)، بابی را میبینیم که با رایت به خانهاش باز میگردد، جایی که به نظر میرسد قطعاتی از کار ظریف وجود دارد که دیوارها را محکم نگه میدارد. پیچیده تر از آن چیزی است که یک فرد از وضعیت خود در آن زمان می داند. علاوه بر این، رایت به طور مداوم به موسیقی خانگی توجه می کند و مدام سعی می کند شبیه تامی واینت به نظر برسد. بابی در یک نقطه چیزی در مورد وحشتناک بودن موسیقی می گوید، که نتیجه پایه ملودیک او است که تا قطعه ای بعد از فیلم برای تماشاگر شناخته نمی شود. با این وجود، این سرنخهای محجوب در دستورالعملهایی که بینهایت بهتر به اطرافیانش داده میشود، قصد دارند به ناظر القا کنند که بابی اینجا جایی نیست که باید باشد، و بدون شک در واقع جایی نیست که باید باشد. لبه جوشش احساسات بابی به هر حال زمانی است که او متوجه می شود که رایت باردار است و به همراه خود التون می گوید که او از آنچه که شده است برتر است. او به شدت از نحوه زندگی اش ناامید شده است و با دیدن خواهرش به سبک زندگی سابق خود روی می آورد. حرکتی سرراست، هر چند که او را به درجات بالای جامعه که از آنجا آمده است بازگرداند.
از رابطه بابی با خواهرش تا حدودی مشخص است که او راضی به ادامه دادن به این موضوع نبوده است. وجود یک مرد ثروتمند همه چیز را در نظر گرفت. انتظار می رود که او نیاز داشته باشد که از وجود یک مجری ثروتمند و با استعداد (به دلایل نامعلوم) دور شود و به چیزی کاملاً متفاوت دست یابد، که همان راهی است که با رایت و با وجودی که در ابتدای فیلم داشت. . به نظر می رسد که او از مدتی قبل مدام در حال فرار است که درست قبل از رفتنش به ذهن پدر مرده اش می رسد. در نقطه ای که او رضایت می یابد، با شریک زندگی برادرش کاترین است. می بینیم که او از او راضی است. پس از نزدیکی با او در رختخواب می ماند، با او صحبت می کند، هماهنگ می کند و او از او مراقبت می کند. او اصلی ترین فردی است که به راه های متراکم، پست و دشوار او نفوذ می کند و او را به تفکر وا می دارد. در هر صورت، حتی به دلیل رابطه او با برادرش، حتی یک تحقق در این رابطه دیده نمی شود.
در پایان فیلم، بابی در انعکاس سرویس بهداشتی پمپ بنزین جستجو می کند و خودش مطالعه می کند به نظر می رسد که او در تلاش است تا مشخص کند هویت او چیست و واقعاً چه اتفاقی برای خودش می افتد. هر چیزی که او انتخاب کند کاملاً قطعی نیست. تنها چیزی که او از آن مطمئن است این است که او برای مقابله با رایت و روبات پایان ناپذیری که زندگی مشترک او بود، مجهز نیست. پنج قطعه آسان تا حدی پایانی بدون قید و شرط دارد و باعث میشود که تماشاگران به نوعی دیدگاهی بیاعصاب از آنچه ممکن است برای بابی بیافتد، بدون پول نقد، بدون هیچ چیز، در بین مردم باقی بگذارد. در هر صورت، من احساس میکنم که این پایانبندی بهویژه همان پایانی است که واقعاً به فیلم میآید. رایت بانوی تحریککننده و ناخوشایندی بود و آمادگی مقابله با وجود بابی را نداشت (همانطور که در هنگام شام در خانه خانوادهاش نشان داده شد). بابی در هیچ نقطه ای از وجودش در کنار او راضی نبود و از او استفاده می شد که به طور مداوم به خیابان برمی گشت تا رضایت خود را دنبال کند. ازدحام جمعیت باعث میشود که بابی به جستوجو در هر بخش از پوسیدگی که آمریکاست (همانطور که رانده کالیفرنیا موافق است) ادامه میدهد تا زمانی که رضایت خود را مانند سایر آمریکاییهای جوان آمریکایی که به دنبال شخصیت خود هستند، بیابد.
دانلود فیلم Five Easy Pieces 1970 (پنج قطعه آسان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
Five Simple Pieces یک فیلم فوق العاده جذاب برای شروع دهه 1970 در دنیای سرگرمی است. نقاط شروع و پایان سالهای بسیاری معمولاً زمانهای موقتی در سالها خواهد بود، اما علاوه بر این در فرهنگ. پایان دهه 1960 دوران بسیار خشونت آمیزی در تاریخ آمریکا بود. در وهله اول، ایالات متحده درگیر درگیری با ویتنام بود، درگیری که عموم مردم آمریکا از آن حمایت نکردند. کشیش فوقالعاده قانعکننده مارتین لوتر رولر جونیور در سال 1968 کشته شده بود، که کل منطقه را در غوغا کرد. سپس، در آن نقطه، بابی کندی نیز به همین ترتیب کشته شد، که همه را شکست داد. فقط بعداً متوجه میشویم که قهرمان، رابرت دوپیا (جک نیکلسون)، واقعاً فردی از یک خانواده شیک است و قبلاً یک نوازنده پیانو حرفهای بوده است. نشانه های کمی در شروع فیلم وجود دارد که ما را از زندگی رابرت قبل از کار در سازمان نفت مطلع می کند. هیچ نشانه ای وجود ندارد که رابرت قبلا فردی از خانواده ای ثروتمند بوده است. به نظر نمی رسد رابرت به معشوق نه چندان باهوش خود، رایت (کارن دارک)، سروری در یک فروشگاه همبرگر در همان نزدیکی، بسیار وقف داشته باشد. مشخص است که او از همان ابتدای فیلم رابطه خوبی با او ندارد. در واقع، بخش بزرگی از فیلم آنها با یکدیگر درگیر هستند. من معتقدم که رابرت عمیقاً به او اهمیت می دهد، با این حال او شیفته او نیست.
جهان مشروب خواری، کار، فینگل کردن و روابط رابرت وقتی به دیدار خواهرش، پارتیتا (لوئیس) می رود، همه تغییر می کند. اسمیت). او به او اطلاع می دهد که پدرشان دچار حمله قلبی شده و به طور استثنایی بیمار است. او معتقد است که او باید به "خانه" بیاید تا پدرشان را همراهی کند. در اینجا، متوجه میشویم که رابرت میتواند عضوی از یک خانواده با جامعه بالا باشد و تردید او به ما نشان میدهد که شاید او بر اساس بهترین شرایط از خانه خارج نشده است. مطمئناً این وضعیت است. رابرت و رایت برای بازدید از خانه رابرت به واشنگتن می روند. زمانی که آنها ظاهر می شوند، ما بیشتر در مورد گذشته رابرت پی می بریم. یکی از اصلیترین چیزهایی که متوجه میشویم این است که رابرت دقیقاً جایی در کنار عزیزانش پیدا نمیکند. پدر، خواهر و برادرش و خواهرش طوری زندگی میکنند که انگار ساکنان جامعه بالا هستند، در حالی که رابرت چنین رفتاری نمیکند. این موضوع یک موضوع مهم در فیلم Five Easy Pieces، موضوع تقسیم طبقات اجتماعی را آشکار می کند. ما شاهد دو طبقه محدود کننده هستیم، طبقه پایین کارگر و ممتاز جامعه. بدیهی است که رابرت از طبقه کارگر پایینتر طرفداری میکند، که حداقل غیرعادی است.
به نظر میرسد که رابرت باید هویت خود را با بلند شدن انکار کند. او قبلاً یک بار قبلاً پرواز کرده بود و در حال حاضر که به خانه بازگشته است، یک بار دیگر آن احساسات را دارد. در حالی که او در خانه است، علاوه بر این، یک رابطه عاشقانه غیرمجاز با شریک زندگی برادرش و استاد پیانو، کاترین (سوزان آنسپاچ) دارد. زمانی که کاترین به این نتیجه رسید که خواهر و برادر رابرت، کارل (رالف ویت) را دوست دارد، موضوع به طور غیرمنتظره ای بسته می شود. رابرت بالاخره با پدرش که نمی تواند صحبت کند آشتی می کند. پس از انجام این کار، رایت و او می روند. در نقطه ای که در ایستگاه استراحت توقف می کنند، رایت برای تهیه اسپرسو می رود و پس از کمی بررسی، رابرت تصمیم می گیرد با یک حمل و نقل سوار شود و رایت را رها می کند. رابرت یک بار دیگر از زندگی خود خارج می شود.
رابرت ترجیح می دهد بدون در نظر گرفتن هویت او، تصدیق کند که کیست. به نظر نمی رسد از زندگی خود راضی باشد. او از ترس اینکه اوضاع افتضاح شود بلند می شود. در واقع، رابرت به پدر پژمرده خود میفهمد که: "من خیلی جابجا میشوم، زیرا وقتی بمانم اوضاع به طور کلی وحشتناک میشود." او تمایلی به نزدیک شدن به کسی ندارد و احساس می کند از او فاصله گرفته است، زیرا در هیچ جایی نمی گنجد. پنج قطعه آسان با ارائه فوق العاده ای از جک نیکلسون به طرز شگفت انگیزی بازی شده است. مشکل اصلی من با فیلم این است که به نظر نمی رسد شخصیت رابرت به هیچ وجه رشد کند. او در نهایت دوباره بلند می شود. در ضمن، Five Simple Pieces فیلمی بی نظیر در مورد بیگانگی است، غفلت از تصدیق هویت شما و دور شدن از نگرانی های شما.
دانلود فیلم Five Easy Pieces 1970 (پنج قطعه آسان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
پنج قطعه آسان اصلی است که من گریه جک نیکلسون را دیدم. با این حال، در این داستان، او یک آدم بداخلاق نیست.
در یک سطح، این یک داستان متواضع است: رابرت 'بابی' دوپیا (جک نیکلسون) نوازنده جوان درخشان - شاید با استعداد - در جنوب شناور است. غرب ایالات متحده در یک زندگی منحط آزاد و ساده شرکت می کند - همه سعی می کنند به پایه های خود و خود نگاه نکنند. او یک بانوی جوان نه چندان باهوش، رایت دیپستو (کارن دارک، در اجرای بازیگری مشابه با اجرای نیکلسون) دارد که به سادگی او را گرامی میدارد و رها نمیکند. تا این حد، رایت اساساً تبدیل به رایت اشکال می شود. او در هر صورت او را اغلب دیپستو صدا می کند. علاوه بر این، وقتی بابی متوجه می شود که او باردار است، او به طور قابل توجهی یک حشره بزرگ تر است.
بنابراین، او محل کار خود را در یک میدان نفتی ترک می کند، به لس آنجلس می رود و از خواهرش تشخیص می دهد که پدرش دو بار سکته کرده است و در حال حاضر به طور کلی مرده است. با تردید، رضایت می دهد که پدرش را ملاقات کند و تقریباً با تردید، رایت را با خود می برد. در هر صورت، بابی که از کودکی سفارشی و طبقه پایین رایت تحقیر شده است، او را در مسافرخانه ای رها می کند تا خانواده اش را تنها ببیند. در آنجا، او با شریک زندگی برادرش درگیر میشود، با پزشک مرد پدرش وارد جنگ میشود، سعی میکند به پدر ساکتش بفهماند که چه احساسی دارد (در صحنهای بهطور شگفتآوری قوی) و وقتی رایت بدون اطلاع ظاهر میشود، مجبور میشود از او محافظت کند. ماهیت اساسی از نظرات قطعی یک همکار خانواده در دراز مدت. بابی که دیگر برای رویارویی با خانواده یا ناامیدیهای ظاهریاش دیگر مناسب نیست، رایت را ترک میکند و در گوشهای از فروشگاه، اساساً با سوار کردن آسانسور از یک حملونقل در حال عبور، رایت را رها میکند، در حالی که او در میانه خرید یک اسپرسو در همبرگر است. پایان مشخص رایت را نشان می دهد که در اطراف ایستگاه خدمات پرپیچ و خم می شود و تلاش می کند بابی را ردیابی کند...
بنابراین، در کل طرح خیلی قابل توجهی نیست. با این حال، چیزی که آن را تا حد بدبختی بالا می برد، و آن را به دراماتیسم برجسته می کند، شخصیت ها و سرگرم کننده هایی هستند که آنها را به زندگی بسیار معقول می کشانند - و وجود فرهنگ فولکلور یانکی جامعه فروتن، که پیتر بوگدانوویچ نیز در مورد آن است. واقعاً پس از یک سال، در آخرین نمایش تصویر (1971) به این شکل گرفتار شد. در FEP، در هر صورت، صحنه اجتماع فروتن اساساً تضاد آشکاری با زندگی روزمره سنتی است که بابی دوست دارد از آن متنفر باشد، تقریباً هر چقدر هم که ترجیح می دهد هیچ چیز یا کسی، از جمله خودش را گرامی نداشته باشد. یک رفیق تحریک شده، شکی نیست.
نمایشگاه های قابل تقدیر اسکار از نیکلسون و دارک هستند، بدون شک. با این حال، به نظر من نمی توان نقش بازیگران باقیمانده را با یادآوری سالی آن استراترز برای خاطره انگیزترین فیلمش مقصر دانست. بنابراین، باید از رئیس، بانس رافلسون، ستایش زیادی کرد، زیرا در چنین گردهمایی متفاوتی از سرگرمیکنندگان، زمینههای جدی قدرت را برای چنین افرادی برانگیخت. و برای محتوایی که احتمالاً بهترین خطوط را در هر نقطه ای از فیلم بیان می کند. در حقیقت، کل تجربه پنج قطعه آسان به من کمک می کند تا بی عیب و نقص کازابلانکا (1942) را به یاد بیاورم، یکی از معتبرترین فیلم های سینمایی تا کنون، که در آن همه چیز ژل شده بود.
به همین ترتیب، پنج قطعه ساده، یک فیلمی که مطمئنم به عنوان یکی از بهترین های هالیوود برای مدت طولانی دوام خواهد آورد. تا آنجایی که ممکن است به من مربوط باشد، صحنه هایی که می چسبند عبارتند از: بابی که در وسیله نقلیه خود خشم ناامید کننده ای دارد. تلاش او برای تهیه یک ساندویچ در یک همبرگر (یک صحنه مثال زدنی، اگر در هر نقطه ای وجود داشته باشد). نواختن پیانو روی کامیونی که در تنگنا قرار گرفته است. گریه کردن زیر پای پدر ساکت و ویلچرنشینش در تلاشی بی ارزش برای انتقال؛ و، بدیهی است، کامیون در جایی دور ناپدید می شود، در حالی که رایت بیچاره به دنبال بابی می گردد.
در مورد عنوان؟ در واقع، برخی متوجه موسیقی سنتی می شوند که در آهنگ صوتی نفوذ می کند. من طرفدار ترجمهای هستم که با پنج خانمی که او کنترل میکند و به راحتی «بازی میکند» به جنسیتگرایی بابی میپیوندد: معشوقهاش، یک پیکاپ از سالن بولینگ، دو لزبین دریفت، و نامزد برادرش.
این فیلمسازی در حالت کلی رشد کامل دارد. برجسته ترین پیشنهاد برای همه بزرگسالان، جوان و مسن.
دانلود فیلم Five Easy Pieces 1970 (پنج قطعه آسان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
پنج قطعه آسان و کار کوتاه او در Simple Rider، جک نیکلسون را به یک نماد تبدیل کرد. Five Simple Pieces یکی از فیلمهایی است که حال و هوای 10 سال ساخت فیلم فوقالعاده را ایجاد کرد. نیکلسون در نقش مردی به نام بابی دوپیا بازی می کند. در نیم ساعت اول فیلم، به نظر میرسد دوپیا یک سر استخوانی است که در میدانهای نفتی کالیفرنیا کار میکند، و پس از آن به خانه بازمیگردد و در حالی که لاگرها را پایین میآورد، به معشوقش بدرفتاری میکند. با گذشت نیم ساعت از فیلم، اتفاق قابل توجهی رخ می دهد. ما متوجه شدیم که بابی دوپیا ممکن است خیلی چیزهای بیشتری از یک کار معمولی وجود داشته باشد.
در طول یک انسداد، یا از محل کار یا رفتن به محل کار (آنقدرها هم غیر قابل انکار نیست که) Nicholson's Dupea اولین مورد از چیزی حدود چهار مدل موی برجسته را دارد. او با انحراف از وسیله نقلیه خود فرار می کند و شروع به فریاد زدن در طیف گسترده ای از رانندگان مختلف می کند. بزرگترین پوزخند این کارشناس زمانی بود که با وجود سگی که از یکی از وسایل نقلیه به او هق هق میزند، درست به عقب پارس میکند. سپس، او یک پیانو را در پشت یک کامیون تخت همسطح می بیند. او به بالا می پرد و با عصبانیت شروع به نواختن ساز می کند در حالی که رانندگان مبهوت او را تشویق می کنند. کامیون او را در یک صحنه نمادین از بزرگراه خارج می کند که به وضوح نشان می دهد که چگونه بابی دوپیا قرار است در مسیری متفاوت در زندگی خود حرکت کند. قبل از مدتی متوجه شدیم که بابی از یک گروه نوازنده به طور سنتی آماده شده است که او مدتی در گذشته ترک کرده است. خواهرش به او میگوید که پدرشان واقعاً بیمار است، و برخلاف آنچه که معمولاً ترجیح میدهد، بابی برای دیدن او به یک خیابان به واشنگتن میرود. مسائل گیج کننده روشی است که تامی وینت او می خواهد که معشوقه اش باشد، کنجکاو است ببیند چه اتفاقی می افتد، و بابی عمیقاً می خواهد خانواده اش را ملاقات کند. پس از حدود پانزده دقیقه یا بیشتر از پیشرفت داستان شامل لزبینهای لزبین، سرورهای بیادب، و چند مشاجره، بابی سرانجام به خانه خانوادگی خود میرسد. از آن نقطه، شخصیت هایی که ما با آنها ملاقات می کنیم بسیار عجیب تر می شوند. به سرعت مشخص میشود که بابی دوپیا ممکن است انتخاب زیرکانهای را دنبال کرده باشد و این گردهمایی عجیب و غریب را که عزیزانش را تشکیل میدهد، ترک کرده باشد. حدود 45 دقیقه آخر در دنیای عجیب و غریب خانواده اش اتفاق می افتد و بابی دوپیا سعی می کند آنها را بفهمد، هر چند خودش. به نظر می رسد پایان فیلم هیچ گونه برانگیختگی یا درمان باورنکردنی برای قهرمان ما نشان نمی دهد. با این حال، به ما نشان می دهد که او می خواهد یک بار دیگر زندگی روزمره را دوباره شروع کند.
بازی در پنج قطعه آسان فوق العاده است. همچنین، نه صرفاً از نیکلسون. فیلمبرداری عالی است همانطور که از Lazlo Kovaks پیش بینی می کنید. به اعتبار فیلم این است که شخصیت اصلی آن یک آدم تند و تیز غیرقابل بازخرید است، ما در واقع تمایل داریم به اتفاقاتی که برای او میافتد فکر کنیم. یک طرح معقول از ماده جنسی وجود دارد و این اغلب به تنش این شخصیت ها می افزاید. پنج قطعه آسان عملاً شبیه به سه فیلم کوتاه است که به یک فیلم منتقل شده اند. مورد تکمیل شده کج است، اما به طور همزمان قابل توجه است. برخی افراد به زمان زیادی نیاز دارند تا خود را پیدا کنند. برخی از افراد احتمالاً هرگز واقعاً این کار را نمی کنند. علاوه بر این، افراد خاص حتی سعی نمی کنند نگاه کنند. آنها به سادگی وجود دارند. چیزی کمتر از بابی دوپیای نیکلسون است که در حال بررسی است. 9 از 10 ستاره.
دانلود فیلم Five Easy Pieces 1970 (پنج قطعه آسان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
"پنج تکه ساده" (1970) نمایشی قابل توجه در مورد رابرت دوپیا (جک نیکلسون) است که دوران کودکی خود در جامعه بالا را به دلیل تمایل به ولگرد بودن، کار در میادین نفتی و غیره رها می کند. در زمانی که از ادامه کار پدرش مطلع می شود. بیماری او با مردد به همراه معشوقهاش رایت (کارن دارک) به واشنگتن میرود. در حالی که او در آنجا با عزیز برادرش (سوزان آنسپاچ) پرتاب میکند.
اگرچه داستان تا حدی سرگردان است و شامل یک زوج شخصیتهای نه چندان محترم است، اما این یک تحقیق عالی از یک شخص در مورد یک روح آشفته است. کسی که نمی فهمد به چه چیزی نیاز دارد او خودنمایی، فریب و فشاری را که با فرهنگ ممتاز همراه است می بیند و به دنبال آزادی در حالت عادی تر است که به طور کامل به او انگیزه نمی دهد. او تناسب دارد، نیمه بهترش را تضعیف می کند، و اساساً یک موضوع در کار است، علیرغم این واقعیت که او کاملاً فاقد ویژگی های شایسته یا دوست داشتنی نیست.
فکر می کنم پنج قطعه آسان واکنشی احساسی را برانگیخت. زمان به این دلیل که موقعیت رابرت در داستان به وضعیت مخمصه بسیاری از افراد پس از آشفتگی عدم انطباق در دهه 60 پرداخته است. به عنوان یک عموم مردم، محدودیتهای کیفیت عمیق و منظم منظم و آموزش را برای میزبانی یک گردهمایی وحشی اساساً از دست دادیم. با این حال، وقتی مهمانی به پایان می رسد و شما را در معرض دید قرار می دهند، چه می کنید؟
سرو مرغ از صحنه سبزی مخلوط رسوایی است و بسیاری از صحنه های حیاتی دیگر وجود دارد، شبیه به یک مرد فوق العاده شکاک با دوست زنش (تونی باسیل). تعداد کمی از شخصیتها عمداً فراتر از مضحک هستند، شبیه به دانشوران سلطهجو در خانه دوپیا، اما این کار برای سرگرمی به پایان رسید. صرفنظر از تحریفها، شخصیتها واقعی هستند.
اگر سوزان آنسپاچ را دوست دارید در اینجا مطمئن شوید که او را در «افسانه گرگ لج» در سال 1988 (که بهعنوان «در آتش» شناخته میشود) نگاه کنید. او نقش یک زن خانهدار ترسناک را بازی میکند که فکر میکند از آنچه واقعاً هست پریشانتر است (به نظرسنجی من مراجعه کنید)، که به این معنی نیست که سوزان در نقش کاترین در پنج قطعه آسان جذاب نیست، زیرا او قطعاً جذاب است. او ظاهری بدیع و شخصیتی جذاب دارد. او واقعاً افتضاح نشان می دهد که یک شلخته است، اما در آن زمان یک بار دیگر، سال 1970 بود و علاوه بر این، او از رفتار خود احساس پشیمانی کرد.
یکی گفت "پنج تکه ساده" فیلمی است که شما" با پیشرفت شما در سالها بیشتر قدردانی خواهم کرد و این در مورد من صادق است. بارها که من آن را دیدم، فکر کردم که تا حدودی جذاب است، اما در نهایت بیتحرک است. من ترفیع نگرفتم من برای سومین بار آن را عصر قبل دیدم و احساس کردم که آشکارا از آنچه به یاد میآورم برتر است. اگر واقعاً توسعه یافته باشید، ADHD نداشته باشید، و درک کنید که این یک نمایش معمولی با اختراعات آسیاب و یک قهرمان مسحور کننده نیست، بیشتر احساس قدردانی خواهید کرد. در عوض، این یک نمایش معمولی است که در مورد یک فرد گیج و گاهی احمق که به طور مداوم دوست داشتنی نیست، صحبت می کند. این بخشهایی معادل فریبنده، باهوش، سرگرمکننده، سرگردان و بیمعنی است.
پنج قطعه آسان 98 دقیقه طول میکشد و در کالیفرنیا، اورگان، واشنگتن، انگلیسی کلمبیا و ایلینوی فیلمبرداری شده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.