دوید دان که مامور نگاهبانی است از تواناییهای ماورالطبیعهاش برای پیدا کردن مردی که 24 شخصیت دارد استفاده میکند.
نگهبان امنیتی، دیوید دان ، از تواناییهای ماورالطبیعهای خود استفاده میکند تا کوین وندال کرامب ، مردی دیوانه که 24 شخصیت دارد، را پیدا کند…
مامور امنیتی ، دیوید دان سعی دارد تا با استفاده از قدرتهای فراطبیعیاش ، کوین وندل کرامب را که دارای بیست و چهار شخصیت مختلف است ، ردیابی کند و… * دوبله جدید اضافه شد.
خلاصه داستان : بک مامور امنیتی به نام دیوید از توانایی های فرا طبیعی خود استفاده می کند تا بتواند کوین وندل را بیابد، مردی که 24 شخصیت مختلف دارد.
شیشه دنباله Split 2016 است ، در شیشه نگهبان امنیتی، "دیوید دان"(بروس ویلیس) ، از تواناییهای ماورالطبیعهای خود استفاده میکند تا "کوین وندال کرامب"(جیمز مکآووی) ، مردی دیوانه که 24 شخصیت دارد، را پیدا کند...
دیوید دان پس از تعقیب کوین وندل کروم و هویت های متعدد موجود در آن ، خود را در یک بیمارستان روانی محبوس در کنار جسارت خود ، الیاس پرایس ، قفل می کند. این سه نفر اکنون باید با روانپزشکی ، که برای اثبات اینکه آنها واقعاً توانایی های فوق بشری ندارند ، درگیر شوند
فردی به نام دیوید دان یک نگهبان امنیتی از توانایی های ماورالطبیعهای خود استفاده می کند تا مردی دیوانه که 24 شخصیت دارد را پیدا کند و ...
نگهبان امنیتی دیوید دان از توانایی های ماوراء طبیعی خود برای ردیابی کوین وندل کرامب، مردی آشفته که بیست و چهار شخصیت دارد، استفاده می کند.
دانلود فیلم Glass 2019 (شیشه) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اگر از خواندن نظرات Spoiler-Free من لذت می برید ، لطفا وبلاگ من را دنبال کنید :)
اولین کار بدون درز است. من عاشق این هستم که چگونه دیوید 19 سال بعد معرفی شد و زندگی او اکنون چگونه است. کوین به ربودن دختران نوجوان نجس ادامه می دهد و پس از چند دقیقه حضور ، اولین تقابل قهرمان و شرور خود را پیدا می کنیم. من انتظار فیلم اکشن سنگین را نداشتم و خوشحالم که شیشه به این دلیل نیست که باعث می شود لحن فیلم های دیگر خراب شود. در نظر گرفته نشده بود که این مسابقه یک فینال عظیم با مبارزات حماسی CGI باشد ، مانند یک قسمت از مارول یا DC. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که انتظار داشتند Glass یک فیلم Infinity War-ish باشد ، من حتی نمی دانم چرا این مطلب را می خوانید زیرا نمی دانید این سه گانه در مورد چیست.
سارا پالسون دکتر الی استاپل را به تصویر می کشد و او مسئول درمان افرادی است که فکر می کنند آنها ابرقهرمان هستند. بنابراین ، اقدام دوم حول یک روایت جذاب و در عین حال طولانی انجام می شود که شخصیت های اصلی (و مخاطب) را به این شک و تردید می اندازد که آیا همه کارهایی که آنها انجام داده اند محصول ذهن آسیب دیده آنها است. در طول این عمل چیزهای زیادی برای دوست داشتن و نفرت وجود دارد. تعاملات بین این شخصیت ها به همان اندازه که می توانند جذاب باشند و من نمی توانستم چشمم را از صفحه بگیرم. سپس ، جیمز مک آویو وجود دارد ... من کلمه ای ندارم که توصیف کنم که عملکرد او چقدر حیرت انگیز است. به تصویر کشیدن یک شخصیت کار سختی است. به تصویر کشیدن تقریباً 20 شخصیت فقط خشم آور است! با این حال ، مک آویو هر شخصیتی را که خودش را به نقش هایش می رساند به این شکل باورنکردنی میخ می کند. گاهی اوقات خنده می گرفتم زیرا نمی فهمیدم كه چطور ممكن است بازیگری بتواند كاری را كه انجام داده ، چندین بار در سكانس های یكبار مصرف انجام دهد.
بروس ویلیس و ساموئل ال جكسون به تصویر بازمی گردند دیوید و آقای گلاس به ترتیب. اولی محکم است و احترامی که برای شخصیت خود قائل است مشهود است. با این حال ، دیوید در شیشه به نوعی کنار گذاشته شده است ، اما من به آنجا خواهم رسید. SLJ ، حتی با زمان کاربری کمتر از دو مورد دیگر ، در زمینه پیشبرد طرح باید کارهای بیشتری انجام دهد. همانطور که از چنین بازیگر توانمندی انتظار می رود ، او عملکرد فوق العاده ای را ارائه می دهد. در طول این عمل ، این چهار شخصیت صحنه های به یادماندنی زیادی را ارائه می دهند ، اما روایت پر از نمایش است و ماندگاری خود را بیش از حد گسترش می دهد. شیامالان می خواست به همه نشان دهد که او می داند چه چیزی را می نویسد و بارها از شخصیت های خود استفاده می کرد تا صریحاً بگوید ، خوب ، همه چیزهایی که مخاطب باید بدون نیاز داشته باشد.
سومین عمل جایی است که همه می خواهند فیلم را دوست داشته یا از آن متنفر باشند. در این ژانر ، همه ما می دانیم که "حد وسط" وجود ندارد. یا عضوی از گروهی هستید که عاشق آن هستید و به هر قیمتی از آن دفاع خواهید کرد ، یا عضوی از گروهی هستید که فقط به دلیل لحظات آخر آن از همه چیز در آن متنفر است. در طی این اقدام نهایی بیش از یک پیچ و تاب شیامالان وجود دارد. حقیقت این است که ، من کمی ناامید شدم. مهم نیست که انتظارات شما چیست ، ترجیحات شما مهم نیست ، حداقل یکی از پیچ و تاب ها همیشه باعث ناراحتی شما می شود. آنچه بیشتر مرا ناامید می کند این است که من واقعاً هیچ یک از آنها را دوست ندارم. شکست ناپذیر یک پیچ و تاب نهایی دارد که تمام داستان آن را کاملاً تغییر می دهد و از هیچ جا بیرون می آید. به معنای واقعی کلمه ذهنی است! اسپیلت 17 سال است که بخشی از جهان سابق است و همین امر باعث شده است که چندین مخاطب در جشنواره ها مورد استقبال قرار گیرند. شیشه ... یک سری پیچ و تاب دارد. دوره زمانی. هیچ واکنشی مانند OH-MY-GOD وجود ندارد. هیچ آرواره ای افتاده نیست.
در عوض ، ما با یک تصمیم بحث برانگیز روبرو هستیم. دوتا پیچ خوب است. من حتی آنها را "پیچ های خوب" می نامم. با این حال ، آنچه که همه چیز را تغییر می دهد احساس می کند فوق العاده اجباری است و بیش از همه ، در آخرین قسمت سه گانه بسیار پیش بینی شده کوتاه است. نمی توانم کمکی کنم اما تعجب نمی کنم "آیا این واقعاً بهترین راهی است که می توانستید شیامالان را انتخاب کنید؟ از میان تمام پایان هایی که تصور می کردید ، این همان موردی است که فکر می کنید برای اتمام سه گانه ابرقهرمانی 19 ساله در حال ساخت بهترین است" ؟ " در مورد فیلمنامه و شخصیت ها ، من موضوع فوق را مطرح کردم و یکی مربوط به دیوید دان است. اگر اسپلیت آن پیچ و تاب آخر را نداشت ، یک هیجان خوب بود. راهی بالاتر از حد متوسط ، اما حیرت آور نیست. پیوند به جهان Unbreakable همان چیزی است که آن را به یک فیلم برجسته در سال 2017 تبدیل کرده است. بنابراین ، من انتظار بسیاری از دیوید را داشتم و فقط بخش کوچکی از او را بدست آوردم.
اینگونه بیان خواهم کرد:
- اگر انتظار دنباله ای شکست ناپذیر را دارید ، احتمالاً ناامید خواهید شد ؛ li>
- اگر انتظار Split 2 را دارید ، تقریباً دوست دارید که مکاوی 20 شخصیت متمایز داشته باشد و این به تنهایی ارزش پذیرش را دارد ؛ li>
- اگر انتظار یک فینال حماسی ابرقهرمان فرمول ، پر از مبارزات گسترده CGI و جلوه های بصری فوق العاده را دارید ، همه در اطراف مجموعه های عظیم پیچیده شده است ، پس شما شایسته این نیستید که حتی تماشای گلس ، زیرا این بدان معنی است که شما در مورد این سه گانه سرنخی ندارید. li>
این یک سه گانه مرسوم کتاب های مصور نیست. اگر تاکنون این را نمی دانید و هنوز منتظر اوج آخر هستید ، فقط خود را برای ناامیدی آماده می کنید ، وقتی کسی از شما نخواست چنین چیزهای غیرواقعی را پیش بینی کنید. هرگز از فیلمی انتقاد نکنید که چیزی را که حتی برای انجام آن به بازار عرضه نشده است به شما نفروخته است (مثل این است که انتظار داشته باشید یک فیلم ترسناک یک پایان خوش رمانتیک داشته باشد). با این اوصاف ، من از نتیجه گیری آن ناامید شدم ، اما هنوز چیزهای زیادی برای دوست داشتن و ستایش وجود دارد. دیدن چگونگی پذیرفتن دیوید برای او که بود و سفر زندگی او ، تجربه درد کوین و چگونگی به دنیا آمدن هر شخصیتی ، درک اینکه هدف الیاس چیست و توسط برنامه های مغز او منفجر می شود ... این شخصیت ها بسیار خوب رشد یافته و بسیار خوب هستند تثبیت شده است که من می توانم برخی از اقدامات غلط را در اینجا و آنجا ببخشم.
قبل از غرق شدن در جنبه های فنی ، آنیا تیلور-جوی ، اسپنسر درمان کلارک (جوزف دان) و چارلین وودارد (مادر الیاس) شایسته قدردانی برای آنها هستند اجراها ، حتی اگر آنقدر در داستان کلی تأثیر نداشته باشند. از آنجا که پیوند شخصیت او با کوین یک داستان فرعی بررسی شده است ، آنیا به عنوان کیسی بیشتر کار می کند. در مورد دو مورد آخر ، آنها فقط به عنوان دستگاههای نمایشی عمل می كنند كه با اقدام دوم به یكی از مشكلات من وصل می شود ، زیرا كمك نمی كنند طرح به روان ترین حالت ممكن پیش رود.
در مورد فیلم سازی فیلم M. Night Shyamalan مهارت ها ، من به سختی حرف منفی برای گفتن دارم. تنها مسئله جزئی من استفاده بیش از حد از POV در صحنه های اکشن است (دوربینی که به بدن بازیگر متصل است و در هنگام جنگ از نزدیک چهره او را فراهم می کند). با این وجود ، شیشه اثبات دیگری بر مهارت این پسر در پشت دوربین است. لحظات به یاد ماندنی بسیاری وجود دارد که تکنیک به نمایش درآمده شایسته جایزه است. برای یافتن چنین فیلمبرداری شگفت انگیزی مثل شیشه باید چند ماه صبر کنیم. Shyamalan و Mike Gioulakis (DP ، مدیر عکاسی) از رنگ های مربوط به شخصیت های ما (زرد برای کوین ، سبز برای دیوید و بنفش برای آقای گلس) به عنوان پالت زمینه هر صحنه به شکلی باشکوه استفاده می کنند. تغییر رنگ تدریجی در مورد آنچه شخصیت های ما تجربه می کنند به مخاطب می گوید ، یکی از بهترین سکانس های گفتگو در کل فیلم (اتاق صورتی) را بالا می برد.
ویرایش عالی است و من عاشق این باشید که شیامالان از کلوزآپ استفاده می کند تا نشان دهد بازیگرانش چقدر قابل توجه هستند. عملکرد مک آوی یکی از بهترین عملکردهای امسال است که به ما ارائه می دهد ، اما بخشی از آن به دلیل کار دوربین حتی بهتر است. کار بدلکاری در پس زمینه بدون تمرکز در نمای نزدیک یک شخصیت در بهترین حالت هنر فیلم سازی است و شیامالان می داند چگونه از آن به زیبایی فیلمبرداری کند. امتیاز به اندازه Unbreakable به یادماندنی نیست ، اما طراحی صدا در آن نشان داده شده است. شیامالان حتی با بودجه کم (در مقایسه با سایر فیلم های ابرقهرمانی) قادر است به عنوان یک فیلمساز پر شور و هیجان ، از همه ویژگی های خود یک مرحله فنی به نمایش بگذارد. و این ، خوانندگان همکار من ، من تا پایان کار حرفه ای او دفاع خواهم کرد.
در کل ، گلاس انتظارات فوق العاده من را برآورده نمی کند ، اما این کار بیش از اندازه کافی برای من است لذت ببرید نمی توانم از نحوه پایان همه چیز و راهی که شیامالان انتخاب کرده است ناامید نشوم ، اما هنوز چیزهای زیادی برای دوست داشتن وجود دارد. جیمز مک آویو عملکردی را ارائه می دهد که شایسته هر قیمت پذیرش باشد. تماشای او به تصویر کشیدن بیش از 15 شخصیت چیزی است که شاید دیگر تجربه نکنید. گذر از لایه های تعلیق ، ناباوری و رمز و راز که ساختار فیلمنامه توسط آن ساخته شده است ، خود ماجرایی است که پر از پیچ و خم است و توجه من را تا انتها به خود جلب می کند.
یک بازی اول تقریباً بدون نقص به یک اقدام دوم با تمدید بیش از حد که در برخی مواقع داستان فاقد سازگاری و حتی منطق است. با این حال ، اجراها و موضوع اصلی فیلم همه را مجذوب خود می کند تا اینکه در سومین و آخرین اقدام قطبی ، جایی که پیچ و تاب های قابل توجه در آن اتفاق می افتد ، جذاب باشد. چگونه یک فیلم می تواند همزمان جذاب و ناامید کننده باشد؟ خانمها و آقایان شیامالان. این فیلمساز چیره دست تمام مهارت های خود را به فیلم وام می دهد و از لحاظ فنی نیز به کمال نزدیک است. ناامید کننده است؟ آره. خسته کننده، اذیت کننده؟ آره. آیا حق رای دادن را خراب می کند؟ نه ، حتی نزدیک نیست این The Matrix Revolutions نیست ، اما Return of the King نیز نیست. این پایان خوبی برای یک سه گانه ابرقهرمان است که ممکن است بهترین حالت در همه زمان ها نباشد ، اما در آن بالا وجود دارد ، و قطعاً بی نظیر ، تخیل و نزدیکترین چیزی است که اگر ابرقهرمان ها یک چیز واقعی باشند ، دنیای واقعی ما خواهد بود.
اگر طرفدار کتاب های طنز هستید ، این سه گانه اجباری است. اگر عاشق مارول یا دی سی هستید ، جرات ندارید بدون مشاهده این حماسه ، از کلمه "grounded" استفاده کنید. شیامالان ، دور و برت را می بینیم!
دانلود فیلم Glass 2019 (شیشه) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
معتمد و معتمد IMDB من به من می گوید آخرین باری که به زحمت برای نوشتن یک نظر در این وب سایت زحمت کشیدم سال 2013 بود.
هیچ وقت در رویاهای وحشیانه خودم ندیدم که خودم برمی گردم ، چه رسد به اینکه مجذوب او شوم یک فیلم M. Night Shyamalan. مطمئناً ، من The Sixth Sense و Unbreakable را دوست داشتم ، اما بیت های خوب Signs کاهش چشمگیر را پنهان نکردند. برای سالهای بعدی هر زمان که یکی از دوستان در مورد شخص دیگری صحبت می کرد فقط در مورد شیامالان می شنیدم. به نظر می رسید که میزان تولید وی به تدریج بدتر می شود.
من آنقدر علاقه مند به فیلم های شیامالان نبودم که هر زمان که تریلرهای صادق تمسخر دیگری منتشر می کردند فقط با آنها راه می گرفتم. و همینطور شد که اسپلیت زیر رادار من پرواز کرد - اکنون افسوس می خورم که برای تماشای آن روی صفحه نمایش بزرگ پول نپرداختم - تا اینکه در سال 2018 بر روی تریلر صادقانه آن کلیک کردم ، انتظار شکم دیگری برای خندیدن ... و برای یک بار دیگر آنها در واقع آن را ستودند. زیاد. این غیرمنتظره بود از همه مهمتر ، من فهمیدم که این یک دنباله شکستنی است. چه؟
البته من شایعات را از گذشته می دانستم که Unbreakable به عنوان سه گانه در نظر گرفته شده است. اما با گذشت سالها و هیچ اتفاقی نیفتاد ، من فهمیدم که پیش بینی شده رها شده است. و یک چیز خوب هم چون Unbreakable بعد از Incredibles هنوز بهترین فیلم ابرقهرمانی بود که ساخته شد و نیازی به از بین رفتن Shyamalan نبود. اما Split جالب به نظر می رسید و در همین حال پیش پرده های Glass در حال انتشار بودند ، و آنها بسیار هیجان انگیز بودند و من مجبور شدم آنها را برای بسته شدن تماشا کنم.
بنابراین من Split را تماشا کردم و به نظر می رسید Shyamalan یک انتقال آرام انجام داده است از شکستنی تا آن؛ انگار که او هیچ چیز دیگری را در این بین ساخته نشده است. در اینجا یک فیلمساز مبتکر ، حساس و معنوی بود که به خاطر می آورم در سال 2000 تحسینش می کردم. در اینجا یکی دیگر از درام های زیبا و آهسته او در مورد مردم عادی است که هدایای خارق العاده را کشف می کنند و یاد می گیرند با آنها کنار بیایند. و این به عنوان یک هیجان پرتنش در مورد یک دختر ربوده شده در تلاش برای فرار از یک قاتل سریالی با چندین شخصیت بود که کشف می کند او بیش از انسان است ، مانند دیوید دان. این همچنین یک داستان احساسی در مورد پیدا کردن شهامت برای مواجهه با شیاطین درونی ما بود. اکنون به این فکر می کنم ، اگر در پایان زیبای Split گریه نکردم ، احتمالاً به این دلیل است که ناخودآگاه آنها را برای گلس ذخیره می کردم.
آه ، گلس. فیلمی که منتقدان آن را با اهانت روبرو می کنند فکر می کنید کارگردانی آن را تامی ویزو بر عهده داشته است. من نمی فهمم چه اتفاقی افتاده است ، من نمی دانم آنها چه انتظاری داشتند و چه دیدند. به نوبه خود ، پایان مناسب را دیدم که اکنون یکی از نادرترین سه گانه های کامل فیلم است.
گلس بر اساس فیلم های قبلی ساخته شده و لحن و سرعت آن را حفظ می کند. منظور من از لحن این است که یک فیلم ابرقهرمانی کم حرف و مبتنی بر واقع گرایی است. مانند رمان های علمی-تخیلی سخت ، غالباً شخصیت ها درباره تئوری های قابل قبول درباره شاهکارها و قدرت هایی که به نظر خارق العاده می رسند ، بحث خواهند کرد. منظور من از سرعت این است که بیشتر یک درام شخصیتی است که با موقعیت های پرتنش ادویه دار است و مملو از ترس و وحشت ، علمی تخیلی ، رمز و راز و هیجان است.
آیا مردم واقعاً انتظار یک مسابقه 2 ساعته بین دیوید و جانور؟ در تایتان ، شاید؟ فیلم های اکشن Split و Unbreakable چه زمانی بودند؟ انتظار عجیبی از دنباله فیلمی است که نمادین ترین صحنه آن متشکل از مردی است که در ایستگاه قطار ایستاده و توسط غریبه ها لمس می شود.
شیشه مانند نمونه های قبلی خود کند سوز است. در حال حاضر ما داستان اصلی شخصیت ها را داشته ایم. آنها نقش خود را به عنوان قهرمان و شرور پذیرفته اند. ما می دانیم آنها چه کسانی هستند. ما بزرگ شده ایم و آنها را دوست داریم. بنابراین ، دیگر تمرکز بر روی دیوید و کوین نیست بلکه به الیاس توجه می شود. هدف او همیشه این بوده است که به جهانیان نشان دهد که ابرانسانها وجود دارند تا نقشی در جهان برای خود پیدا کنند ، بنابراین دیگر احساس اشتباه نخواهد کرد. به همین ترتیب فیلم حول برنامه او برای فرار از یک مرکز ذهنی که هر سه در آن نگهداری می شوند ، می چرخد. مطمئناً آنها در آنجا به سرانجام می رسند ، زیرا آنجاست که افرادی می روند که ادعای ابرانسان بودن دارند. آنها ممکن است به قدرت خود اعتقاد داشته باشند ، اما بقیه جهان این باور را ندارند. این مطابق با قوانینی است که شیامالان از ابتدا با آن بازی کرده است. و حتی دلایل این ناباوری واقع بینانه در آخر دچار یک پیچ و تاب می شود.
اساساً ، شیشه بر روی تبدیل الیاس به آقای گلاس ، یک ابرشرور نابغه تمرکز دارد. و از آنجا که او یک شرور مغزی است ، شما نباید انتظار اقدام بلکه نمایش نبوغی را داشته باشید. و این نبوغ در طرحی که او برای فرار طراحی می کند و همچنین در پایان پیچش سوم نشان داده می شود. (به نظر من فیلم 3 پیچ پشت سر هم دارد.) کسانی که می خواهند ببینند دیوید در حال جنگ با Beast است - چیزی که من می خواستم - ناامید نخواهند شد. دو صحنه مبارزات روان و کارگردانی وجود دارد که به نظر می رسد در این عصر بادامک متزلزل و ویرایش سریع ، رکوردهای فسیلی به نظر برسد. اما شیشه Mister Glass است و همه چیز در مورد برنامه uber او است. در پایان ، دیوید و کوین فقط پیاده روی در برنامه او برای توجیه وجود خود با خود هستند.
در حالی که طرح به اوج روده آزار خود می رسد ، شیامالان دنیای پیش پا افتاده ترین صحنه را با زوایای عجیب و غریب ، استفاده از رنگ و بازی های سایه و نور. او فیلم را با فضایی از ترس معمایی آغشته می کند. من نمره جیمز نیوتن هوارد را از دست دادم. گرچه West Dylan Thordson آهنگ های بسیار خوبی ساخته و شیامالان از آنها برای ایجاد تنش و احساسات به صحنه ها استفاده می کند ، کاش بیشتر از نمره اصلی آن را می شنیدم. گرچه بروس ویلیس نقش گوشتی ندارد ، اما هیچ کس نمی تواند از بازی ساموئل جکسون و جیمز مک آوی شکایت کند. و سپس چیزهای کوچکی وجود داشت که من فقط در راه خانه انتخاب کردم: لوتی موتیف ایستگاه قطار مورد استفاده در سه فیلم. تقارن زیبای پایان ، با Mister Glass نه تنها دیوید و کوین را دور هم جمع کرد ، بلکه سه غریبه را نیز دوست داشت که برای احترام به آنها از این سه موجود خارق العاده استفاده می کردند. هرچه بیشتر به فیلم فکر می کنم بیشتر از پیچیدگی آن تعجب می کنم.
لحظه ای احساس خستگی نکردم. قبل از اینکه بفهمم اوج بود. و این همان جایی است که بسیاری از مردم می گویند فیلم خراب شد. به نظر من بینندگان خشم نشان می دهند که شیامالان این شخصیت ها را به زندگی منتقل کرده است و بنابراین برای بسیاری از مردم واقعی هستند. کاش سرنوشت آنها متفاوت بود. اما من تصمیمی را قضاوت نمی کنم و فکر نمی کنم اعدام ناقص باشد. به نظر می رسد برخی فکر می کنند دیوید سزاوار پایان پایانی است. من به عنوان فردی که از 9 سالگی کمیک های ابرقهرمانی را می خوانم ، با آن همدردی می کنم. من شخصاً عاشق یک فداکاری قهرمانانه هستم ، که در شعله های جلال بیرون می روم ، یک پسر بزرگتر که خط را حفظ می کند. که هرگز نمی تواند من را به دست آورد. اما یک بار دیگر ، قوانین مبتنی بر واقعیت اعمال می شوند. حقیقت این است که بسیاری از افراد خوب ، قهرمانانی پایان آبرومندی ندارند. بسیاری ، مانند دان ، هرگز حتی به رسمیت شناخته شده عمل خود را دریافت نمی کنند.
من درک می کنم که اوج گیری در صنعتی که ابرقهرمانان "می میرند" پس از ضربه سریع انگشت جادو تبدیل به خاک می شوند ، ناراحت کننده است. و "مرده" بمانید در حالی که تریلرها اعلام می كنند یكی از قهرمانان "مرده" خیلی "مرده" نیست كه او نتواند در فیلم Glass پول پسند دیگری بازی كند ، در همان زمان یك فیلم دیگر رسماً همه قهرمانان "مرده" را از بین می برد "مرگ ، زیرا آنها همچنین باید در برخی از فیلم های دیگر بازی کنند ، چه زنده باشند و چه" مرده "- ما نمی توانیم اجازه دهیم سهامداران دیزنی از پولی که آنها با بهره گیری از خالقان واقعی مانند جک کربی و جیم استارلین به دست می آورند ، دور نگه داشته شوند. من می توانم درک کنم که چرا در دنیایی که مردم آموزش دیده اند تا با ابرقهرمانان به عنوان بهترین دوستان مجازی تخریب ناپذیر ، غیرقابل انکار ، خنک و یک نفره خود که هرگز آنها را رها نمی کنند ، ناراحت هستند ، تا زمانی که آنها بلیط خود را ادامه دهند. منظور من این است که چه نوع ماسک سادیستی گاوهای نقدی او را می کشد؟ همانطور که گفتم ، این شاهدی بر توانایی شیامالان در انتقال زندگی واقعی به آفریده های خود است. خنده دار است ، من بیش از آنچه دیوید دان را می شناختم ابرقهرمانان دی سی و مارول را می خوانم. من هزاران ساعت را با آنها گذرانده ام ، بسیار بیشتر از هر زمان دیگری با او. من فقط هفته گذشته اسپلیت را دیدم. و هنوز هیچ چیز در آن اقتباس های سطحی ، دستپاچه و درهم و برهم از ابرقهرمان های مورد علاقه من ، نعمتی که با تماشای گلس احساس کردم را از من نگرفته است. نوعی سعادت که فقط از درام انسانی خوش ساخت ، بازیگر و خوش ساخت می گیرم. من هرگز تصور نمی کردم که در سال 2019 با گریه از یک فیلم M. Night Shyamalan از یک اتاق تئاتر خارج شوم.
اما ناراحت کننده تر این است که منتقدان بینندگان را از فیلمی بهتر از 90 می ترساند of از هر تابستان. در دنیایی که هر فیلم پر فروش و بی روح و بی روح ، 1 میلیارد دلار پول راحت می کند ، شیشه حتی به 300 میلیون هم نمی رسد. Split این کار را نکرد و بررسی های بهتری داشت. بنابراین ، ما همچنان به دریافت تریلرهای بد ، فیلم های اکشن و ابرقهرمانی پر از CGI ، انفجارهای بی هدف و داستان خسته کننده ، بدون تعداد ، و اشاره به عاقبت ادامه خواهیم داد که همه می خواهند - و سهامداران بدبین همچنان که ثروتمندتر می شوند در حالی که فیلم سازان خلاق می بینند ، فرصت هایشان کم می شود خنده دار ، حتی در حالی که شیشه بر اساس واقعیت بنا شده بود: در پایان شرورهای بی چهره ای که هرگز گمان نمی کردیم وجود دارند ، در رستوران های نخبه ای که نمی توانیم وارد آنها شویم ، همیشه پیروز می شوند. عجیب ، این یکی از پیام های فیلم است: افراد مستعد همیشه تحت تأثیر سایه افراد غیرخلاق ، کسانی که عادی را اعمال می کنند ، نگه داشته می شوند. اما همانطور که پایان نشان می دهد ، افراد خلاق همیشه راهی پیدا می کنند که از بورکرات های عادی سبقت بگیرند. امیدوارم با گذشت زمان افراد بیشتری از حقیقتی که منتقدان پنهان کرده اند آگاه شوند.
دانلود فیلم Glass 2019 (شیشه) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اوه پسر. گوش کن، من بزرگترین طرفدار "اسپلیت" نبودم (اما آنیا تیلور جوی را دوست داشتم، آنیا من هنوز مجرد هستم، بنابراین به طور جدی به شما پرواز خواهم کرد و شما را به شام می برم، به من اطلاع دهید)، اما بعد از اینکه دیدم در تریلر «شیشه»، شیامالان از من قلاب، خط و سینک داشت. مطمئناً، «شکاف» ممکن است یکی از افسردهکنندهترین فیلمهایی باشد که در تمام عمرم دیدهام و باعث شد که بخواهم به طناب بزنم، اما «شیشه؟» هیجان انگیز و جذاب به نظر می رسید، و اگر بگویم اینطور نیست، دروغ می گویم. فرضیه سه شخصیت اصلی ما (مکآوی، جکسون، ویلیس) با هم در یک بخش روانپزشکی محبوس شدهاند، در حالی که یک دکتر سعی میکند آنها را متقاعد کند که قدرتها و تواناییهایشان همه در سرشان است و نتیجه نوعی آسیب گذشته برای تماشا جذاب بود. . آیا آنها ابرقهرمان هستند؟ یا آنها به سادگی از توهمات عظمت رنج می برند، درست همانطور که روانپزشک می گوید؟ شیشه در القای این باور در درون شخصیت هایش آنقدر هوشمندانه عمل می کند که حتی شما نیز شروع به باور آن خواهید کرد. اگرچه قبلاً این شخصیتها را دیدهاید که اعمال فوقالعادهای با قدرت و چابکی باورنکردنی انجام میدهند، باز هم خواهید دید که فکر میکنید، "خب، شاید همه چیز در ذهن آنها باشد، شاید در نهایت آنها چندان خاص نباشند." همانطور که گفتم، تماشای آن فوق العاده است. برخی از مردم فکر میکردند که فیلم پس از رسیدن به آسایشگاه کند میشود، اما به نظر من همیشه جالب بود، مکالمههایی که بین شخصیتها انجام میشد همیشه جذاب است، حتی اگر برخی از آنها مملو از نمایشهای القاکنندهی غوغایی باشد.
بازیگری نیز فوق العاده بود، واقعاً. بروس ویلیس بسیار دیدنی بود و به نظر نمی رسید که در حال تماس با آن باشد. ساموئل ال. جکسون به نقش خود لغزید و آقای گلس را تا حد کمال انحرافی بازی کرد و البته مک آووی شگفت انگیز بود، او در "Split" شگفت انگیز بود و او شگفت انگیز است. اینجا. دیدن او که تغییر شخصیت می دهد و مانند افراد مختلف بدون زحمت عمل می کند، باور نکردنی بود. تظاهر به یک نفر به اندازه کافی سخت است، اما تظاهر به ده بودن؟ نمی توانم تصور کنم که چقدر برای او سخت بوده است، و او دوباره این کار را انجام داد. به طور جدی، من واقعا نمی توانم تاکید کنم که مک آووی چقدر در شیشه فوق العاده بود و اگر به هر طریقی در مورد دیدن شیشه هستید، آن را صرفاً به دلیل عالی بودن او توصیه می کنم. و بله، آنیا نیز دوست داشتنی بود. مطمئناً، او ممکن است این بار شخصیت اصلی نباشد، و ممکن است فقط در چند صحنه حضور داشته باشد، اما در هر صحنه ای که حضور داشت، خوب بود. آنیا در پایان «شکاف» در اینجا اصلاح شد (وضعیت عمویش) و من آنقدر خوشحال بودم که حداقل آن خط داستانی پایان خوشی داشت. اما در مورد پایان های خوش صحبت می کنیم، درست مانند «اسپلیت»، «گلس» هم نداشت.
همانطور که در نقد «اسپلیت» گفتم، در فیلم Glass هایم به پایان خوش نیازی ندارم، من واقعا اینطور نیست با این حال، من امیدوار بودم که پس از پایان پایین تر "Split"، "Glass" با نت شادتری به پایان برسد. درعوض، ام نایت دوباره مرا گرفت، فرش را درست از زیر من بیرون کشید و فیلم را با پایانی حتی ناامیدکنندهتر به پایان رساند. یعنی وای با پایان یافتن پرده سوم، به معنای واقعی کلمه میتوانستم احساس کنم نور و شادی و شادی که از تماشای دو قسمت اول شیشه به دست آورده بودم، در عرض چند ثانیه از وجودم بیرون میرود. شوخی نمی کنم. مطمئناً، لحظات کمی ترسناکی از نمایش سنگین وجود داشت، و مطمئناً، اکشن، در عین هیجانانگیز بودن، در چنین برداشتی از ژانر ابرقهرمانی کمی نابجا به نظر میرسید، اما من آنقدر به گذشتههای دور نگاه میکردم که به دلیل چقدر از شیشه لذت بردم، به خاطر احساس خوبی که با دیدن آن داشتم. مرحله سوم داشت به پایان می رسید، نتیجه در حال نزدیک شدن بود، من لبخند می زدم، و بعد M. نایت مجبور شد، فقط مجبور بود، یک پیچ و تاب به آنجا بزند، و لبخندم به سرعت الاغ یک رقصنده در یک استریپ کلاب افتاد. به معنای واقعی کلمه نمیتوانستم آنچه را که تماشا میکردم باور کنم.
شیشه به تمرینی برای بدبختی تبدیل شد. من به معنای واقعی کلمه به اطراف تئاتر نگاه کردم تا مطمئن شوم بقیه همان چیزی را که من می دیدم می بینند. من فقط نمی فهمم M. Night به چه فکر می کرد. پس از «Split»، شما فکر میکنید که او میخواهد یک پایان خوش برای شخصیتهایش داشته باشد، اما نه، در عوض، ما یک پلیس کامل را دریافت میکنیم، وضوحی که در آن یک نقطه داستان جدید معرفی میشود و به همان سرعت دور ریخته میشود، زیرا، دوباره، در ده دقیقه پایانی فیلم معرفی شده است. پایانی دریافت می کنیم که یک داستان «منشا» را رقم می زند، پایانی که بنا به دلایلی سعی می کند این جهان سینمایی را بسط دهد و بزرگ کند، هرچند دلیل کارکرد «شکاف» و «نشکن» این بود که مقیاس کوچک و مستقل بودند. . M. نیروی شب ایده خود را در مورد اینکه یک پایان حماسی و در مقیاس بزرگ چگونه باید باشد به ما می دهد، و او این کار را درست پس از اینکه با یکی از غم انگیزترین و دلخراش ترین فینال هایی که از آن زمان دیده ام به صورت همه ما سیلی زد، انجام می دهد. "شکاف." من متوجه نشدم. من می دانم که شیشه اوست و او می تواند هر کاری را که می خواهد انجام دهد، اما لعنتی، چیزی به تماشاگر بده. احساسات و عواطفی که مخاطب شما در پایان فیلم شما احساس میکند همان چیزی است که بیشتر به خاطر میآورد، و این همان چیزی است که قرار است فیلم شما را با هم مرتبط کرده و بر اساس آن قضاوت کند. وقتی مطمئن می شوید که پایان فیلم شما یکی از غم انگیزترین چیزهای تاریخ سینماست، کاملاً بدون هیچ گونه هشدار قبلی، خوب، واقعاً نمی توانید مخاطب را به خاطر دوست نداشتن شیشه سرزنش کنید، نمی توانید؟
من اصلا از شیشه متنفر نبودم. در واقع تا 15 دقیقه پایانی کاملا عاشقش بودم. من می دانم که ما باید یک فیلم را نه بر اساس آنچه می خواستیم، بلکه بر اساس آنچه به دست آوردیم قضاوت کنیم، و متأسفانه، آنچه به دست آوردیم یک پایان تیره و تاسف بار دیگر بود که توانست اراده خوبی را که در ساعت و ده دقیقه اول فیلم ایجاد شد، از بین ببرد. فیلم توانست در درون من القا کند.
از یک طرف شیشه را دوست داشتم، اما از طرف دیگر، پایان آن چنان احساس پوچی تلخی را در من پر کرد که نمی توانم به شیشه امتیازی بالاتر از 5 بدهم. /10. و این چیزی است که بسیار ناامید کننده است. ام نایت به جای ادامه دادن به پایان موعود، تصمیم می گیرد که یک پیچ و تاب ایجاد کند تا همه ما را شوکه کند، بدون اینکه متوجه شود که هر فیلمی برای رضایت بخشی نیاز به یک پیچ ندارد.
دانلود فیلم Glass 2019 (شیشه) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
به یاد دارید زمانی که Unbreakable به عنوان یک فیلم قابل دفاع در کانون شیامالان ایستاده بود؟ به نظر می رسد ام نایت حتی فیلم ابرقهرمانی سال 2000 خود را که به تنهایی مخالف قرارداد است، قلع و قمع می کند. شیامالان به روش واقعی "به همین دلیل است که ما نمی توانیم چیزهای خوبی داشته باشیم" آخرین فیلم خود را به نام Spilt، که تصویری عمیقاً مشکل ساز از هویت تجزیه ای است، ساخت. بی نظمی، به جهان شکست ناپذیر، و همه ما در مجموع آهی کشیدیم چون می دانستیم او قرار است فیلم بعدی خود را برای توجیه آشفتگی ای که ایجاد کرده با اشاره به دوران شکوه خود صرف کند. پدری را در باربیکیو تصور کنید که در مورد زمان خود به عنوان یک گیرنده آمریکایی تمام عیار به خود می بالد، اما پدر دیگری اعتبار او را زیر سوال می برد، بنابراین ورزشکار سابق پوست خوک را از دست پسرش بیرون می آورد و به منتقدش دستور می دهد که او را در مسیری کج قرار دهد. اکنون احساس درد و رنج این تایمر قدیمی را داشته باشید که روی پاهایش می زند و با سفر به اورژانس، اوقات خوش را متوقف می کند. گلس آن سفر فاجعهبار است و ما پسر داغدیدهایم.
فکر میکنم باید زنجیره بیپایان راحتیهای داستانی را که روایت فیلم است، خلاصه کنم. من این کار را خواهم کرد، اما نه با خوشحالی. بروس ویلیس در قابهای آغازین خود فرو میرود (و منظورم افتها، احتمالاً نیمه کارهترین شخصیت تلافیجویانهای است که تا به حال انجام شده است) در نقش دیوید دان، هوشیار فیلم Unbreakable در حال حاضر با پسرش جوزف که بهعنوان اعزام کننده/آلفرد او عمل میکند. جوزف همچنین نقش تلافی جویانه برای اسپنسر تریت کلارک، بازیگر کودک آن زمان است، و اگر 19 سال کاری انجام داد، این بود که هر اونس شیمی را از جفت پدر و پسر بدزدد. دیوید از کبود کردن مجرمان کوچک عادت بدی ایجاد کرده است، اما پسرش هدف بزرگتری را تشویق می کند: آدم ربایی چند شخصیتی و سوژه اصلی اسپلیت.
جیمز مک آووی بی نهایت متحول می شود، صحنه هایش. با جاهطلبی بسیار کمتری فیلمبرداری شدهاند و با ویرایشی اکسپوز که جادوی آخرین بازی او به عنوان «جانور» را حفظ نمیکند. بهطور دقیقتر، او از طریق هویتهای متعددی جابهجا میشود که وارد و خارج از «نور» میشوند، و تجلی نهایی آنها حیوانی است که رگشکن و پوسته پوستهشده دیواری دارد که قدرتی دارد که تنها با دیوید برابری میکند. پس از یک سری ضربات داستانی ساختگی، به ما یک مسابقه زودهنگام بین این دو داده شد که ظاهراً یک تله موش بزرگ و استادانه بود؟ صادقانه بگویم که حدس شما به خوبی حدس من است، زیرا هیچ راهی برای توجیه زندانی شدن چهار دختر توسط یک قاتل وجود ندارد تا مردی را که مشخصاً شمارهاش را دارید جلب کنید. من با آژانس مرموز صحبت می کنم که به نظر می رسد افراد ماوراء طبیعی را جمع آوری می کند به این امید که آنها را متقاعد کند که عادی هستند. فیلم همین کار را با من کرد. سارا پالسون در نقش دکتر استیپل، روانپزشکی که حوزهاش «بیشمار کردن ابرقهرمانان» است، تمام تلاشش را میکند تا این اصطلاح منطقی را معنا کند (توجه داشته باشید که عنوان سختگیرانه شیامالان را سادهتر میکنم). او توسط یک آژانس ناشناس مأمور می شود تا "توهمات عظمت" این دو ابرانسان را ثابت کند. یک ظاهر غیرقابل توضیح از آقای گلس (ساموئل ال. جکسون) از فیلم نشکن را اضافه کنید، و شما یک سه نفر خواهید داشت. اگرچه شیشه عنوان او را یدک میکشد، اما جکسون مانند یک سبزی آرام مینشیند تا قسمتی ناسالم از زمان اجرا را انجام دهد تا یکی از معدود پیچهای شلوغ شیامالان را در پرده سوم بکشد.
بزرگترین آزار در اینجا، شیامالان است. اتکای آشکار به موتیف های بصری فیلم های موفق قبلی خود. دعوا در باران، پریدن از پنجره های بلند، و نمای نزدیک از شخصیت هایی که فریب خورده اند، همه در اینجا حضور دارند. او با خلاقیت صفر بازآفرینی می کند و دعا می کند که نوستالژی بینندگان خزنده مغز را شگفت زده کند. یک متا روایت همتراز با Lady in the Water اضافه کنید که به شما بگوید چرا او یک فرنچایز ابرقهرمانی برتر خلق کرده است، و خشم من به خوبی توجیه می شود. این قابل قبول نیست، و بیشتر از فیلمهای کمیک بوکی که او میخواهد به آنها ضربه بزند، دستکاریکنندهتر است.
من شک ندارم که این موضوع بر روی مخاطبی قرار میگیرد که برای یک قسمت دیگر گرسنه است. فیلم های ژانر دوست داشتنی که شکست ناپذیر بود. اما من از آنها می خواهم اینجا به چشمان ویلیس نگاه کنند. به خلا نگاه کن و مرا متقاعد کن که فکر میکند این ایده خوبی است. لارس فون تریر با نقد تمام فیلمهایش با فیلمهای اورجینال که در اواسط فیلم سال گذشته «خانهای که جک ساخت» نمایش داده شد، حرکتی قدرتمند انجام داد. این جسورانه و موثر بود، اگر نه خودارضایی. غارت فیلمهای قبلیاش توسط شیامالان، تهوعآور و رقتانگیز است، اما طبیعت پستی ندارد. شما فقط بعد از فروکش کردن عصبانیت خود برای آن مرد ناراحت می شوید.
دانلود فیلم Glass 2019 (شیشه) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
مطمئن نیستم چه چیزی بدتر است، شیشه یا بررسی های جعلی 9-10/10.
آن چیزی که انتظار داشتم نیست - به روشی ناامیدکننده. سپس تمام نقدهای 10/10 ستایش مضحک را اضافه کنید و از جنبه های مثبت شیشه بیشتر دور می شود.
برای شروع، بازی فوق العاده طبق معمول توسط جیمز مک آووی، و او به خوبی شخصیت های تقسیم شده خود را بازگرداند. . ساموئل ال. جکسون مثل همیشه عالی بود و حتی بروس ویلیس در واقع به بازی برای شیشه علاقه نشان داد.
مساله من این بود که نوشتن در همه جا بود و طول 129 دقیقه 180 دقیقه بود. شاید این سرعت بود، یا نیاز به ویرایش/کات بیشتر بود تا شیشه به طول قابل قبول 100-110 کوتاه شود. کارگردانی مناسب بود اما هیچ چیز تماشایی نبود.
من انتظار بیشتری داشتم اما متأسفانه ناامید شدم. این یک شکست نیست و مانند همه این بررسی های جعلی 10/10 نیست. این یک 6/10 شایسته است. آیا آن را توصیه می کنم؟ مطمئناً اگر از طرفداران Unbreakable، Split و شخصیت های آن هستید. آیا دوباره آن را می بینم؟ جواب منفی.
دانلود فیلم Glass 2019 (شیشه) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
وای، گلس در واقع باعث شد بعد از سالها غیبت، یک نقد بنویسم. بنابراین سعی می کنم کوتاهش کنم - شیشه منطقی ترین و زیباترین ادامه کاراکترها و داستان هایی است که برای اولین بار در Unbreakable و Split ملاقات کردیم. جیمز مک آووی یک عمل واقعی طبیعت است، مانند ساموئل جکسون، و من واقعاً عاشق این واقعیت بودم که اسپنسر تریت کلارک دوباره نقش خود را در نقش جوزف، پسر ویلیس، 19 سال پس از اولین نمایش او در کودکی، بازی کرد. این فقط اعتبار زیادی را به داستان اضافه میکند.
پیچ و خمها در مرحله سوم به شدت و سریع اتفاق میافتند، و با شناخت شیامالان، سعی میکنید با پیشرفت فیلم، همه چیز را حل کنید - فقط برای اینکه متوجه شوید توسط Twist Master گول خوردم. با این حال، بر خلاف برخی از پیچشهای امضای قبلی او، این یکی در واقع به داستان و شخصیتها خدمت میکند، بنابراین وقتی تیتراژ پخش میشود، همه چیز کاملاً منطقی است و باعث میشود لبخند بزنید و احساس رضایت کنید.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.