در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم Holiday 1930... لطفا منتظر بمانید ...
Holiday یک کمدی رمانتیک است و داستان مردی جوان را روایت می کند که میان دو راهی سبک زندگی خود و رسوم خانواده ی ثروتمند نامزدش گیر کرده است.
ماجرای جوانی که بین سبک زندگی آزاد اندیش یا سنتی خانواده نامزد ثروتمندش ، گیر کرده است ...
دانلود فیلم Holiday 1930 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
حدوداً 45 دقیقه ابتدایی Holiday یک کمدی کمدی بود که به شدت مورد نیاز بود. پیشبینی میشد که با صحبتهای سریع شاد و قهقهههای متناوب شخصیتها جالب باشد، اما این طنز بود که دلم برایم تنگ شده بود. در نیمه عقب ما بالاخره نمایشی داشتیم، اما آرام.
جانی کیس (رابرت ایمز) با جولیا ستون (مری آستور) در حین سفر در دریاچه ترانکویل ملاقات کرد و آن دو بلافاصله احساسات پرشوری را تجربه کردند. در عرض ده روز آنها در قفل شدند. همه اینها قبل از اینکه ما زوج سعادتمند را روی صفحه نمایش ببینیم اتفاق افتاد. زمانی که برای اولین بار آنها را دیدیم، جانی در حال بازدید شگفت انگیز از خانه عظیم جولیا بود. جانی متوجه نشد که جولیا ثروتمند است و این زمانی بود که برای اولین بار از آن مطلع شد.
بزرگترین نمایش تا آن زمان جولیا و خواهرش، لیندا (آن هاردینگ) بود که تلاش کردند روشی برای آن ابداع کنند. به پدرشان، ادوارد ستون (ویلیام هولدن) گفتند که جولیا با یک شهروند عادی ازدواج کرده است. من میگویم «درام» به معنای گستردهتر، زیرا معامله آنچنان بزرگی نبود.
همانطور که فیلم ادامه پیدا کرد و از مرحله کمدی کاذب خود فراتر رفت، مشاهده کردیم که لیندا از پدرش بهخاطر زیادهروی رنجش میبرد. مضافالیه. به نظر می رسید که او پول نقد و زندگی آنها را تحقیر می کند. اگر چه ممکن است معتبر باشد، به نظر می رسد اشک های شاهزاده خانم باشد. من مطمئن هستم که شما با شاهزاده خانمی آشنا هستید که فقط باید یک فرد معمولی باشد زیرا آنها "زندگی می کنند". قطعاً، آن فیلمها معمولاً من را آزار میدهند، زیرا این یک انگشت مرکزی برای جهان واقعی دیگری است که جنگهای آن تا حد زیادی به دلیل نبود ثروت است.
نمایش شروع شد. زمانی که لیندا به او گفت که جانی را گرامی می دارد. او به او چیزی نگفت و قرار نبود رابطه او و جولیا را مختل کند، اما او را ناامیدتر کرد. علاوه بر این واقعیت که او در یک قصر بی احساس گروگان بود، او مرد خواهرش را گرامی می داشت.
آنچه در رابطه جولیا و جانی نقش داشت 1 بود.) عدم مراقبت جانی برای "پول زیاد" را انتخاب کرد. و 2.) ادوارد ستون یک حضور ظالمانه بود..
جانی نیاز داشت حدود 20000 دلار به دست بیاورد و پس از آن تا زمانی که میتوانست آن را شجاع کند. او در جوانی به مسافرت و خوش گذرانی نیاز داشت و بعد از آن که تثبیت شد به کار می پرداخت. این یک برنامه بازنشستگی کاملاً عقب مانده است که به نظر نادرست به نظر می رسید، اما این ترتیب او بود که ادامه ندهد. به طور معمول، این نفت خام FIL آینده او را جست و جو کرد و جولیا را نیز یک قطعه خشمگین کرد. شاید پول نقد برای جولیا حیاتی نبود، با این حال او مطمئن بود که آن را رها نمی کرد.
ادوارد تقریبا تضمین کرد که رابطه دخترش با شناور بودن و درخواست برای اظهار نظر در مورد همه چیز نابود می شود. او یکی از آن دسته از افرادی بود که پذیرفتند تا جایی که او پول می دهد، علاقه کنترلی به زندگی هر کسی دارند. جولیا در حالی که خواهرش لیندا با آن مبارزه میکرد، این روش را به طرز شایستهای به طور مؤثر انجام داد.
در نهایت این فشار برای جانی زیاد خواهد بود. او نمیتوانست تحمل کند که زیر انگشت شست پدر جولیا باشد، بنابراین تصمیم گرفت جدایی کامل کند و عازم فرانسه شود. به هر حال این که به جولیا اجازه داد بدون یک دعوای فوقالعاده کار کند، آزارش داد. لیندا، پس از اطمینان از اینکه جولیا در این مرحله جانی را گرامی نمیدارد، وسایل او را ربود و به دنبال مردمی رفت که باید با دل و جان زندگی کند. این صحنهای بود که چند سال پس از آن در «سابرینا» با همفری بوگارت که آدری هپبورن را تعقیب میکرد، میدیدیم، علاوه بر این که غیرقابل انکار جذابتر بود. لیندا به طور کامل در چشمان خواهرش جستجو کرد و دید که او دیگر جانی را دوست ندارد و همین امر به او مجوزی داد که انتظار داشت دنبال او بگردد. این همه چیز بسیار غیرعادی، نامنظم و با مشت بود-- تمام این فکر که افراد می توانند به سرعت و با بازی آن هاردینگ با عشق و محبت مواجه شوند.
تمام فیلم آن به گونه ای صحبت می کرد که انگار قصد شکستن دارد. به هماهنگی هر فعالیت نادرست معرفی می شد و هر کلمه به صورت شفاهی با انرژی، زنگ زدن و تا حدودی لرزان در صدای او مانند یک خواننده درام بیان می شد. آنقدر غیر طبیعی بود که آزاردهنده بود. با این حال، در آن نقطه، هر شخصیت همینطور بود.
هر شخصیت یک شخصیت درام بود که بیش از آنکه دوست داشتنی باشد، دوست نداشتنی بود. پدر به دلیل رفتار کنترلکنندهاش، جانی بهخاطر بیاحتیاطی، جولیا بهخاطر تحمل روشهای پدرش، و لیندا بهدنبال دنبال تأسف برای زندگی غنیاش - همچنین شخصیتهای متفاوتی که بهطور مشابه آزاردهنده بودند.
همونطور که می تونید بگید من از فیلم خوشم نیومد. شخصیت ها به عمق نیاز داشتند و بازی مضحک بود. مشروعیت Holiday وجود دارد و من فکر میکنم فیلم مناسبی در آنجا وجود دارد که صرفاً به روزنامهنگاران و رئیس مناسب نیاز دارد تا آن را مرتب کنند.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.