در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم HyperNormalisation 2016... لطفا منتظر بمانید ...
در این مستند "آدام کورتیس" استدلال می کند که دولت ها، موسسات مالی و شرکت های تکنولوژی از سال ۱۹۷۰ به این سو واقعیت پیچیده «جهان واقع» را رها کرده و یک «جهان خیالی» برای خود خلق کرده اند...
آدام کورتیس توضیح می دهد که چگونه ، در زمان وقایع گیج کننده و غیر قابل توجیه جهان ، سیاستمداران و افرادی که آنها را نمایندگی می کنند ، به نسخه آسیب رسان بیش از حد ساده آنچه اتفاق می افتد ، عقب نشینی می کنند...
دانلود فیلم HyperNormalisation 2016 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
مانند هر روایت سیاسی امروزی، این روایت به دلیل "واقعیاتی" که آشکار می کند، جذاب نیست، بلکه با توجه به آنچه که تصمیم به دور انداختن دارد و نحوه کنترل داده ها برای ارسال زنجیره ای از موقعیت ها، جذاب نیست. جذابترین برداشت را میتوان در یک ضربالمثل خلاصه کرد: هر چه موضوع یک مستند گستردهتر (نه به سادگی) باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که واقعیتهای سخت را با باورهای فردی فیلمساز جایگزین کند.
یکی که نمیتوان از دست داد. استثنا این است که سلفی گری حتی یک بار هم مورد اشاره قرار نمی گیرد. سلفی گری اساساً از دهه 1920 در مدارس فلسفی سنی آموزش دیده است، سلفی گری پایه و اساس القاعده است، هر یک از مهاجمان 11 سپتامبر سلفی بودند، داعش سلفی است، همه ترس آفرینان منحصر به فرد در اروپا انجمن های سلفی داشتند. تضمین اینکه سرچشمه سرکوب روانی امروزی، اسد مستبد شیعه سوریه است، به وضوح نادرست است. نمیدانم آیا این نشان میدهد که این یک اقدام تبلیغاتی گمراهکننده است (سعودیها و درگیری شوم آنها در یمن به طور مشکوکی مستثنی هستند)، یا اینکه سازنده اساساً به دنبال تأثیر قطعی "همه چیز به هم مرتبط است" است - خیلی بی بی سی باشه به هر حال، این توسعه علیت، کنترلی عمدی بر واقعیتها را ارائه میدهد که میتوان آن را بهطور مؤثر بررسی کرد.
یکی دیگر از موارد غیرقابل انکار HyperNormalisation این است که قذافی هرگز خطری واقعی برای جهان غرب و جهان غرب نبوده است. فقط به عنوان یک جمجمه برای پنهان کردن بمباران های سرکوبگر مبتنی بر ترس که واقعاً توسط سوریه یا حزب الله اختصاص داده شده است، ساخته شده است. هیچ بحث متقاعد کننده ای وجود ندارد که نشان دهد چرا باید این وضعیت باشد. تهیهکننده ادعا میکند که ایالات متحده باید به طریقی به سوریه کمک کند، در حالی که هر یک از واقعیتهای سخت بر عکس آن را برجسته میکند. اگر شما در ترس پارانوئید هستید، میتوان ادعا کرد که سقوط قذافی وضعیت اضطراری افراد آواره در اتحادیه اروپا را تشدید کرد، که پس از آن هدف قطعی همه چیزهایی است که ایالات متحده به هم میریزد. در صورتی که شما طرفدار این طرح نیستید، باید با "اگر کسی چیزی نمی داند، باید چیزی را دنبال کنید تا به نظر برسد که همه چیز را می دانید" بروید.
دیگر تضمین این است که اسد حزبالله را برای حملات خود ویرانگر علیه طعمههای آسان به عنوان انتقامی برای بلوک کیسینجر از دنیای متحد خاورمیانه درگیر کرده است. با وجود این، این ایده با ناصر مصری در دهه 1950 آغاز شد و اولین حمله هماهنگ شده ترس در جهان غرب، کشته شدن گروه المپیک اسرائیل در مونیخ در سال 1972 توسط ساف بود. حماس از حزب الله پس از کشتار صبرا/شتیلا در سال 1982. حمله اوپک، Entebbe، Mogadischu، همه آنچه قبلا رخ داده و دلایل متعددی داشته است.
با این وجود، آنچه معتبر است، ارزیابی است که ناامیدی از بهار بادیه نشین و ناامیدی از صاحب را می توان دنبال کرد. آنچه به نظر من اصلی ترین توضیح مهم ارائه شده در HyperNormalisation است: اینکه وب ممکن است توانایی این را داشته باشد که افراد را علیه چیزی متحد کند، اما نمی تواند جایگزین یک فکر انتخابی شود. تحولات مبارزه امروز همگی کوتاه به نظر می رسند زیرا در پرتو یک ایده اساسی نیستند. کورتیس باید اضافه می کرد که در نتیجه، ناامیدی آنها را نمی توان به حساب اسلام گذاشت. بلکه فقدان توانایی فرهنگ تصویر وب برای کشف روش و هماهنگی قدرت است - به سادگی در مهمانی خصوصی نگاهی بیندازید، یا اشتباه کلیدی #Black Lives Matter این است که با اسپانیایی ها تماس نگیرید، که پایگاه آنها را تکرار می کند.
یک قطعه جذاب دیگر، قطعه ای در مورد کنترل رسانه های روسیه توسط سورکوف هموطن پوتین است که هم از تجمعات مخالفان و هم میهن پرستان محافظه کار در تلاش برای ایجاد مزاحمت در مقابل یکدیگر - با انگیزه تئاتر پوچ گرا - حمایت می کند که جذاب است. متأسفانه، به طور گذرا به این موضوع اشاره شده است - مرکز به جنگ صلیبی ترامپ می پردازد و در موضوع عادی نگه داشتن مردم به طور کلی در شرایط آسیب پذیری نامنظم علیرغم داستانی که به طور مداوم در حال تحول است، به پایان می رسد. هر چند که ممکن است، این قطعاً یک فکر راهگشا نیست زیرا HyperNormalisation ممکن است شما را به فکر وادار کند، با این حال حقیقت را پایه و اساس روش تفکر پست مدرن و فرضیه رسانه ای (به سادگی google Postman) می گویند.
بنابراین این را با هوشیاری تماشا کنید چند گزاره معتبر وجود دارد که می توان با آن به خانه بازگرداند، با این حال واقعیت انتخابی که HyperNormalisation می سازد، اساساً به اندازه داستان اقتدار قانع کننده نیست. حقیقت اساسی برای یک دانش آموز تا حدی تثبیت شده مانند من این است که امروز هیچ کس دیگر چیزی نمی داند با توجه به این واقعیت که آنها دائماً بیش از حد با داده های بیهوده بار می شوند. تهیهکننده با اندیشیدن به موقعیت خاص «چه میشد اگر» خودش محکم در این تله قدم زد و پس از آن هر واقعیتی را که با ترجمهاش کار نمیکند از فیلمش بیرون آورد.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.