داستان مردی که عاشق دختری است و در گوشه دیگری از شهر، دستی از آزمایشگاه فرار کرده و به دنبال بدن خود است...
یک دست قطع شده، با هدف بافتن بدن اصلیاش از یک آزمایشگاه تشریح فرار میکند. هرچقدر که تقلا و تلاش این دست برای رسیدن به هدفش افزایش مییابد، مرد جوانی را به یاد میآورد که...
من بدنم را از دست داده ام یک دست قطع شده را دنبال میکند که از یک آزمایشگاه کالبد شکافی در پاریس فرار میکند و تنها هدف او پیدا کردن و رسیدن به بدن خود است که از آن جدا شده است. او کم کم به یاد می آورد که به یک پسر پیتزا فروش به نام نوفل وصل بوده است و...
من بدنم را از دست داده ام یک دست قطع شده را دنبال میکند که از یک آزمایشگاه کالبد شکافی در پاریس فرار میکند و تنها هدف او پیدا کردن و رسیدن به بدن خود است که از آن جدا شده است. او کم کم به یاد می آورد که به یک پسر پیتزا فروش به نام نوفل وصل بوده است. در حالی که این دست قطع شده در حال به یاد آوردن خاطرات نوفل است، او متوجه یک پسر درس خوان و عاشق به نام گابریل میشود که ممکن است پاسخی در مورد اتفاقی که برای او و صاحبش افتاده است، داشته باشد…
داستانی از نوفل ، جوانی که عاشق گابریل است...
داستان نائوفل ، جوانی که و...
دانلود فیلم I Lost My Body 2019 (من بدنم را از دست داده ام) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اگر تا به حال تصور کرده اید که چیز از خانواده آدامز در درام عاشقانه احساسی خودش بازی کند ، من بدنم را گم کردم فیلم شماست. این یک کنجکاوی جذاب و متحرک است: بخشی از داستان عاشقانه ، بخشی از فیلم تعقیب و گریز با پنج انگشت ، که بین سه جدول زمانی حرکت می کند.
این واقعیت که به آن می گویم بدنم را گم کردم و دستم را گم نکردم شاید بیشترین باشد نشانه ای از چشم انداز منحصر به فرد که جرمی کلپین کارگردان به اولین ویژگی خود می دهد ، در مورد تلاش حماسی دستان قطع شده در سراسر دهه 90 پاریس برای پیوند دوباره با بدنی که با خشونت از آن جدا شده است. مانع اساسی برای پسر و دست ، غلبه بر فاجعه گذشته جدایی است: مرگ والدین پسر و در حالت دیگر ، از دست دادن بدن دست.
فیلم شروع به نمایش می کند مگسی که دور حوض خون می وزد. مرد جوانی روی زمین کنار آن دراز کشیده است. عینک و دست احتمالاً بریده شده روی زمین نیز خوابیده است. این تصاویر آغازین از فیلم انیمیشن کاملاً روحیه و رمز و راز داستان آینده را ثابت می کند. ما سه جدول زمانی در حال انجام داریم ، یکی در حال حاضر ، ماجراهای دست ، یکی در گذشته نزدیک ، در مورد آنچه اتفاق افتاده است و منجر به از دست رفتن بدن می شود ، و سوم ناوفل ، گذشته مرد جوان است.
ما شاهد فلاش بک های صاحب دست ، پشت صحنه داستان Naoufel (حکیم Faris) هستیم. تصاویر سیاه و سفید ما را در دوران کودکی به ناوفل بازمی گرداند که در کنار پدر و مادرش - پدر خوشگل و مادر ویولن سل وی - زندگی خوشی می کند. او رویایی است و آرزو دارد پیانیست و فضانورد شود. اما سرنوشت ، آن معشوقه بی رحم ، برنامه های مختلفی دارد. پس از فوت والدینش در یک تصادف رانندگی ، او مجبور می شود با عموی بی دغدغه و پسر عموی ناخوشایند خود به پاریس نقل مکان کند. او با کار بی شکر و قادر به کنترل آینده خود ، تقریبا زندگی را رها کرده است. Clapin سبکهای قبلی را به صورت سیاه و سفید - یک رویکرد کاملاً عادی - سبک می کند ، اما او تصاویر را با قلم موی روستایی از خاطرات نقاشی می کند ، تقریباً انگار صحنه ها با مداد طراحی شده اند. از سوی دیگر ، سکانس های امروزی (بدون جناس) ، از جو می چکید. ناگهان رنگ ها به ابزاری مهم برای داستان پردازی تبدیل می شوند. اغلب ، به نظر می رسد که نورافکن های طبیعی در حال جدا کردن ناوفل در جنگل بتونی تحمیل کننده پاریس هستند. فریم های نقاشی فیلم کاملاً درخشان است و کاملاً در خالی از پوچی زندگی ناوفل است.
این منطقه بیمارگونه است و کلاپین تلاش می کند تا لحظه هایی را که بین حال حاضر و گذشته امیدوار است قطع کند. در بعضی مواقع ، ورود مجدد به فلاش بک بسیار راحت است ، زیرا Clapin صمیمیت تب دار ماجراهای دست را برای صحنه های آرامتر Naoufel ، که در شات های نسبتاً آرامش دیده می شود ، تجارت می کند. تضاد فاحش بین این دو دیدگاه نائوفل - آرام و احشایی - بینایی سرگیجه آور ایجاد می کند که هرگونه توجه عمیق تر برای تجسم را کاهش می دهد. شما بیش از حد مشغول گاز گرفتن هستید که نمی توانید در مورد اینکه بدن ما چه قطعاتی مانند دست می تواند مستقل از فکر آگاهانه حرکت کند ، چه خواسته هایی داشته باشد.
برای یک فیلم انیمیشن ، فیلم دارای یک رنگ کاملاً طبیعی است طرح اما عمق خیره کننده جزئیات 2D در پس زمینه وجود دارد. این انیمیشن در حالی که عناصر خارق العاده داستان را در واقعیت ، گذشته با حال و دیوانگی زندگی شهر را با انزوای ساکت شهری در هم می آمیزد ، یک مطالعه در تضاد را ارائه می دهد. با جدول زمانی موازی و ویرایش مختلط ، Clapin قادر است مخاطب را از این واقعیت که این یک فیلم انیمیشن است و یک فیلم سینمایی واقعی نیست ، منحرف کند. موسیقی دن لووی بدون اینکه بیش از حد ادعا کند ، به مالیخولیای فیلم می افزاید.
او یک شب بارانی در حالی که برای تحویل پیتزا بیرون بود ، با گابریل (ویکتور دو بوئیس) دیدار می کند. اگرچه او در ابتدا از شام تأخیر خود عصبانی است ، اما شروع به همدردی با شرایط او می کند. این کل ملاقات زیبا در هنگام مخابره داخل ساختمان اتفاق می افتد و بعد از قلب کوچک آنها ، Naoufel دوباره شروع به امیدواری و عشق می کند. "باران را می شنوی؟" نووفل با خیانت به روح شاعرانه اش می پرسد. گابریل نمی تواند. در آن ارتفاع ، تنها چیزی که می تواند بشنود باد است. اما او می تواند آن را ببیند. یک مکالمه مناقصه شروع می شود دو غریبه برای یک لحظه کوتاه با هم متحد می شوند ، بیگانگی آنها با جادو از بین می رود. برای اولین بار در زندگی ام یک داستان عاشقانه را دیده ام که فقط با صدا پخش می شود. از ضربه باران به بیرون ، تا صدای موج ، تا تشکیل یک غنچه با دستان خود برای شنیدن موج اقیانوس. Clapin واقعاً از صدا به عنوان یک کلید بزرگ در اینجا استفاده کرده است تا اتصال جوانه ای را بین این دو ایجاد کند و به زیبایی نمایش داده شد.
به موازات این ، ما داستان دست بریده ای هستیم که می خواهد به بدن آن برسد. Clapin ماهرانه لحظات پر تنش را در فیلم I Lost My Body مرحله بندی می کند. ما از سرنوشتی که برای دست ناوفل اتفاق افتاده است می دانیم اما قلب ما هنوز هر بار که به هر جسم تیز نزدیک می شود ، می تپد. وقتی می خواهد با عبور از بزرگراهی با چتر به مقصد برسد ، قلب ما هر بار که به ترافیک پیش رو برخورد می کند ، ضربان قلب خود را از دست می دهد. این انیمیشن با پرتاب شدن از نور ترافیک ، چراغ های خیابانی و سازه هایی با نورافشانی و ایجاد موزاییک جنبشی از رنگ ، به زیبایی چشم انداز دست را به تصویر می کشد. کارگردان ، مخاطب را در دیدگاه دست فرو می برد. انگشت را شلیک می کند ، انگار که می بیند و مرتباً آنرا روی زمین متحرک می کند تا بر کوچک بودن و آسیب پذیری آن در جهانی خصمانه تأکید کند. در بازگشت به بدن ناوفل دست کبوتر ، موش و ماشین سوار می شود و سرعت سرسام آور این صحنه ها به اضافه بار حسی کمک می کند که در آن هر تصویر جدید دلیل جدیدی برای عقب انداختن است.
همراه با استفاده از این ، کل فیلم دارای چندین عکس است که واقعاً باعث می شود احساس لمس خود را درک کنیم: یک جریان شن و ماسه از انگشتان خارج می شود ، و موسیقی آسمانی که با ضربه زدن به کلیدهای خاص روی پیانو از انگشتان بیرون می آید.
"من بدنم را گم کردم" همه چیز در مورد خسارات در زندگی است که بسیاری از ما از آن رنج می بریم ، و دلیل بی چون و چرای ادامه زندگی ما امیدوار است که بخشی از ما را از دست بدهد ، مانند عشق. دست نیز مانند صاحبش از رد این دنیای سرد رنج می برد. تلاش زیادی انجام داد تا سرانجام به او برگردیم .. اما متأسفانه صاحبخانه خواستار تجدید دیدار نبود.
این داستان در واقع پایان ندارد. آیا پسر و دختر با هم برگشتند؟ دست شلش چه می شود؟ بعد از او چه اتفاقی می افتد؟ در واقع هیچ جوابی داده نشده است. حدس می زنم هر اتفاقی بیفتد ، خیلی مهم نیست. چون زندگی دقیقاً همینطور است. پایانی وجود ندارد ، فقط داستان مهم است. الان که دارم بهش فکر می کنم غروب آفتاب زیبایی که این انیمیشن با آن به پایان رسید ، احتمالاً دلیل این امر این است که وجود در اینجا ، در همین لحظه ، چنین چیز زیبایی است. ما می توانیم تمام این منظره های زیبا را که به زیبایی ظریف در مقابل چشمانمان ارائه می شود ، تجربه کنیم و همه شگفتی های دیگر هر لحظه لذت بخش حواس پنجگانه ما را تحریک می کنند. ما فقط می توانیم آن را بگیریم. این طبیعت که همه چیز را به وجود می آورد ، بسیار عاری از هزینه ، ترتیب و تلاش و بسیار منظم ، حاضر و خیره کننده است. شاید این یک پایان باز نباشد ، شاید ما تصور کنیم که همه ما لحظه ای را زندگی می کنیم. پایان آن فقط شروع چیز دیگری است .. این یک روند مداوم و بدون توقف است. C'est la vie.
در نهایت ، من بدنم را گم کردم یک درس مهم ارائه می دهد. ما تمایل داریم که فکر کنیم مسیر زندگی ما یک خط مستقیم است از جایی که اکنون هستیم تا جایی که می خواهیم باشیم. ما در آن مسیر مستقیم به راه می افتیم بدون اینکه درک کنیم پیچ و خم هایی وجود دارد و چالش های غیرمنتظره اما پاداش های غیرمنتظره ای نیز وجود دارد. بنابراین ، ما باید آماده باشیم تا مسیر را به هر کجا که منتهی شود ، دنبال کنیم. در نهایت ، همانطور که ناوفل می گوید ، "شما کورکورانه می دوید و انگشتان خود را ضربدر نگه می دارید."
من بدنم را از دست دادم که با ظرافت متحرک شده و ماهرانه نوشته شده است ، اساساً در مورد تنهایی امروزی ، درباره آرزو و از دست دادن ، و درباره به دنبال ارتباط در دنیایی جدا از هم این ظرافت یک قطعه خلق و خوی و فروپاشی های شیدایی گاه به گاه را دارد. این دو ژانر یا سبکی نیستند که شما معمولاً آنها را با یکدیگر مرتبط کنید ، اما کلاپین در لحظات ترسناک جلوی خود را نمی گیرد و او در لحظات لطیف تر فیلم ، وقتی ناوفل به یاد می آورد ، رویایی را دو چندان می کند. گذشته تراژیک.
یک انیمیشن ساده و در عین حال بسیار شاعرانه و مالیخولیایی. تماشای آن آهسته و دنج است و باید برای همه مشاهده شود ، اما لطفاً به عشق خدا ، آن را از طریق تلفن خود تماشا نکنید.
دانلود فیلم I Lost My Body 2019 (من بدنم را از دست داده ام) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
I Lost My Body (J'ai perdu mon corps) یک فیلم انیمیشنی عالی از کارگردان Jérémy Clapin در سال 2019 است که روایتی از چگونگی از دست دادن می تواند منجر به رشد و بخشش شخصی شود.
خواننده ، لطفا توجه داشته باشید که این بررسی حاوی اسپویلرهای فیلم است. به شما هشدار داده شده است!
داستان Naoufel از دو منظر روایت می شود. یکی در فلاش بک ، بازگویی گذشته خود ، و دیگری از زمان حال خود. با این حال ، آنچه باعث می شود من گمشده بدن خود را به یک تجربه تماشایی واقعا منحصر به فرد تبدیل کنم ، این است که داستان داستانی حاضر از منظر دست قطع شده ناوفل روایت می شود.
من بدنم را از دست داده ام تمرکز زیادی بر موضوع از دست دادن دارد. من بدنم را از دست داده ام چه در مورد دست ناوفل ، چه در اثر از دست دادن پدر و مادرش احساسی باشد ، چه احساسی باشد ، من بدنم را از دست داده ام به طور ماهرانه ای نشان می دهد که چگونه کسی می تواند چیزی را که برای او ارزشمند است از دست بدهد اما همچنان رشد کند و فرد بهتری شود.
Naoufel (Dev Patel) وقتی با او روبرو می شویم در سطح پایینی قرار دارد. او در یک کار تحویل بن بست پیتزا بن بست کار می کند و با عموی قطع رابطه عاطفی و پسر عمویش زندگی می کند. با این وجود ، سرانجام یک جلسه سرنوشت ساز در مورد آی فون با گابریل (آلیا شوکت) زندگی او را به سمت بهتر تغییر می دهد.
نائوفل خیلی سریع شیفته گابریل می شود و محل کار او را در یک راکد زیبا دنبال می کند - مانند روش اما من می فهمم که عاشقانه ها اغلب باعث خلق و خوی در سینما می شوند ، بنابراین بیایید ادامه دهیم.
او سرانجام او را به کارگاه گیگی (جورج وندت) دنبال می کند اما توسط گابریل گیر می یابد که می پرسد آنجا چه می کند؟ ناوفل قادر است از آگهی کارآموزی مجاور برای توضیح حضور خود استفاده کند.
با وجود این صرفه جویی در آخرین لحظه ، او متوجه می شود که واقعاً این فرصت را برای دستیابی به انگیزه و تمرکز نه تنها در کار خود می خواهد. ، اما زندگی او نیز هست.
بی میلی اولیه جیگی برای پذیرفتن او هنگامی که متوجه یتیم بودن ناوفل شد از بین می رود. این نشان می دهد که ممکن است گابریل والدین خود را نیز از دست داده باشد ، و این باعث شده است که او با عموی خود نزدیکتر شود. این جزئیات کوچکی در فیلم I Lost My Body است ، اما جزئیاتی را نشان می دهد که کسی را تجربه کرده است که به کسی کمک کرده است که می تواند با او همدردی کند.
محیط مسموم سکونت نائوفل هنگامی که به عموی خود می گوید ترک می کند و به آنجا منتقل می شود ، آشکار می شود آپارتمان ارائه شده توسط کارآموزی. او به وضوح عصبی است ، حتی می ترسد با مردی صحبت کند که به سختی شاهد حرکت او هستیم. خوشبختانه ، Naoufel فرار می کند و شروع به کار و یادگیری با Gigi در کارگاه می کند.
در حالی که این خط داستانی در حال پخش است ، ما با "صحنه های دست" متحرک زیبایی استقبال می کنیم. چشم انداز پایین پایین که توسط دست ارائه می شود ، منجر به داستان سرایی بصری درخشان و چند صحنه ناخن جو می شود که در فضای پاریس عبور می کند.
بهترین صحنه (از بسیاری) ایستادن با یک بسته موش در ایستگاه مترو. دست به سرعت توسط موش هایی که آن را به عنوان وعده غذایی بعدی خود می بینند ، تحت فشار قرار می گیرد و نشان می دهد که چقدر آسیب پذیر است.
با این حال ، دست از فندک سیگار برای دفع بسته استفاده می کند. این دست را قادر می سازد تا در پشت قطار عبوری فرار کند ، پس از آن من شنیدم نفس راحتی کشیدم.
صحنه های درخشان بسیاری وجود دارد که دست به طرز ناامیدکننده ای به اطراف پاریس راه می یابد جستجو برای Naoufel تا دوباره خودش را به آن متصل کند. به شدت در تم اصلی از دست دادن بازی. این دست عملاً با فریاد "من بدنم را از دست دادم!" در سراسر پاریس در حال دویدن است ، و از خط داستانی گذشته و گفتگوی سنگین تغییر سرعت بسیار خوبی را ارائه می دهد.
همانطور که ناوفل با جیگی همکاری می کند ، با او نزدیکتر می شود گابریل این دو نفر در مورد زندگی در قطب شمال گفتگو می کنند و ناوفل با استفاده از مهارت های نجاری که اخیراً به دست آورده است ، در بالای آسمان خراش رها شده ایگلو چوبی را برای آنها ساخته است.
این صحنه فوق العاده ای است که متأسفانه وقتی ناوفل با تحویل دوباره پیتزایی که باعث شده او و گابریل از یکدیگر عبور کنند ، فهمید که کیست ، کوتاه می شود. به طور طبیعی ، او عصبانی است و به سختی به جای یخ و برف ، نائوفل را در یگلو سرد نگه می دارد.
تصمیم ناوفل برای گفتن این روش به گابریل فکر کردن ترین برنامه نیست ، و پاسخ او این است بیش از حد معقول.
به نظر می رسد که نائوفل با مشکل از دست دادن پردازش روبرو است و سعی می کند با شرکت در یک مهمانی که توسط پسر عمویش برگزار می شود ، از نگرانی های خود فرار کند. او بیش از حد شراب می نوشد تا درد را فراموش کند ، اما پس از شروع جنگ با یکی از مهمانی ها او را بیرون می کنند.
اکنون ما خود را پیدا می کنیم که نائوفل خماری مگس را تعقیب می کند و در نهایت دست خود را به اره نواری که در حال دویدن است از دست می دهد. این صحنه پیچش انگشت (و انگشت) است که داستان را به صورت دایره ای کامل به ارمغان می آورد.
من صادقانه انتظار نداشتم که ناوفل در اولین بازدیدم از این مصیبت زنده بماند ، زیرا اعتقاد داشتم که من بدنم را از دست داده ام بیشتر از یک فاجعه بود یکی از امید. خوشبختانه ، جیگی او را پیدا کرده و به بیمارستان منتقل می کند که جان او را نجات می دهد.
نائوفل اکنون از دست دادن جسمی و روحی را تجربه کرده است ، بنابراین به درون خود و اتاقش عقب نشینی می کند. در این مدت دست او سرانجام آن را به خانه می رساند. با این حال ، وقتی ناوفل سعی می کند خودش را دوباره بهم متصل کند ، رویش را برگردانده و آن را از او جدا می کند ، نشان می دهد که او سعی دارد از گذشته دردناک خود دور شود.
سرانجام گابریل به دیدار ناوفل می رود ، اما اتاق خود را خالی می بیند بنابراین او خود را به ایگلوی چوبی می رساند که اکنون در یک لایه برف پوشانده شده است. او در پشت بام یک ضبط کننده صدا را پیدا می کند که نائوفل از یک کودک استفاده کرده است.
ضبط کننده به طور نمادین نشان دهنده شرم ، پشیمانی و ناتوانی ناوفل در حرکت از گذشته است. در کودکی از آن استفاده کرده بود و صداهای اطراف خود را ضبط می کرد ، اما به طور تصادفی باعث سقوط شد و با اشاره به پنجره جان پدر و مادرش را گرفت.
او در اوایل فیلم به این صدای دلخراش گوش داد. اما او اکنون تصمیم می گیرد که بر روی آن ضبط کند ، خود را ببخشد و ادامه می دهد.
من دوست دارم او دردی را که این همه سال با خود حمل کرده از بین ببرد. آنچه آن را به ویژه تأثیرگذار کرد این بود که او بلافاصله پرش خطرناک را از آن طرف جرثقیل انجام داد. او خودش را تحت فشار قرار می دهد تا سرنوشت خود را تغییر دهد ، سرنوشت را تغییر دهد و مسیر زندگی خود را ترسیم کند - دیگر با گذشته او گره خورده است.
خوشحالم که می گویم من بدنم را گم کردم بسیاری از موارد را دیده است به رسمیت شناختن. من بدنم را از دست داده ام نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم متحرک شد و در چندین شب جوایز دیگر پیروزی دید.
من همچنین متعجب شدم که فهمیدم من بدنم را از دست داده ام در واقع بر اساس یک کتاب ساخته شده است. دست مبارک (کادر روژ) ساخته گیوم لورنت. من ممکن است به دنبال یک نسخه ترجمه شده به انگلیسی باشم تا ببینم چگونه اندازه گیری می شود.
این یک فیلم واقعاً منحصر به فرد است که از داستان عجیب و غریب دستی قطع شده در سراسر پاریس استفاده می کند تا نشان دهد که با از دست دادن همه ما می توانیم رشد ، حرکت و پیشرفت به عنوان مردم.
دانلود فیلم I Lost My Body 2019 (من بدنم را از دست داده ام) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
جایزه عالی قهرمان هفته منتقدان در جشن فیلم کن 2019، I Lost My Body فیلمی پرانرژی درباره تلاش برای بازیابی بخشی از خود است که زمانی پرانرژی و زنده بود، اما در حال حاضر پنهان شده است. با هماهنگی ژرمی کلاپن در خاطرهانگیزترین فیلم عنصریاش و برنده جایزه بهترین کامپوننت زندهشده در اسکار 2020، «بدنم را از دست دادم» داستان دست بیبدنی است که در حادثهای فاجعهبار بریده میشود که هر روز وجود و شخصیت خود را به خود میگیرد. خود را به دنبال جمع شدن با بدنی که از دست داده است. با این حال، دست هیچ روش بیرونی برای بیان خود ندارد، ما صداهایی را می شنویم که می شنود و به نظر می رسد درک می کنیم که چه احساسی دارد و به چه چیزی فکر می کند.
تهیه شده توسط مارک دو پونتاویس ("Oggy and the Cockroaches") مجموعه تلویزیونی) و بر اساس کتاب دست سعادتمند گیوم لوران ("املی")، طبق گفته کلاپین، من بدنم را از دست داده ام "واقعا بهترین راه را برای به دست آوردن خود و ... می گوید که چگونه باید به حق خود بپردازید، چگونه باید انجام دهید." مدیریت سرنوشت و سرنوشت.» مانند روحی که تلاش می کند دوباره به منبع خود بپیوندد، دست بریده شده سفری دیوانه وار در پاریس را در آغوش می کشد. از آنجایی که موسیقی دن دیوتی لحن عملاً مسحور کننده ای را ایجاد می کند، ما ناظر دست هستیم که از جوندگان فاضلاب سرپیچی می کند، با نگه داشتن دسته چتر در هوا پرواز می کند، از قطارهای مترو و ترافیک پارکینگ فرار می کند، و از یک وسیله نقلیه زباله فرار می کند و در کمال تعجب، دهان یک سگ گرسنه است.
در میان درشتی، صحنه ظریفی وجود دارد که دست پستانکی را از کف اتاقی در پاریس نزدیک تختخواب کودک می گیرد و با مهربانی آن را برمی گرداند. به دهان کودک، دو چیز ناتوان به دنبال آرامش از دیگری است. دست یاد بچه ای به نام ناوفل (با صدای حکیم فارس، "سوس ایکس") و لذت و تلخی زندگی او می پردازد و با تضاد بالا به گذشته برمی گردیم که از زمان حال با رنگ های خفه خودنمایی می کند. ناوفل که در حال حاضر جوانی است، زمانی زندگی غنی و پر از تضمینی داشت - خانواده ای که او را گرامی می داشتند اما در یک اتفاق ناگوار به سر می بردند، و فانتزی مبنی بر تبدیل شدن به یک موسیقیدان یا مسافر فضایی یا هر دو.
در مقطعی در دهه 1990، در صحنه اولیه که گفتگوی بعدی درباره سرنوشت را پیش بینی می کند، پدر ناوفل به بچه توصیه می کند که چگونه مگس ها را بگیرد. او میگوید: «سمت طرف را هدف بگیر، به جایی که هست نرو، بلکه به سمت جایی که خواهد بود»، با این حال یادگیری این تصویر دشوار است. در فلاشبکهای مختلف، ناوفل احمق را میبینیم که پس از مرگ هموطنانش تلاش میکند با والدینی که تازه به او اهمیت میدهند زندگی کند، روی یک بالشتک خواب انفرادی روی کف اتاق خالی استراحت کرده و به عنوان یک بچه پیتزا پر میشود. مرتباً توسط یک ناظر قلابدار به خاطر دیر تحویل سرزنش میشود.
در یک عصر طوفانی، در حالی که همزمان پیتزا را میفرستد، دوچرخهاش را تصادف میکند، باقی ماندههای پیتزا را روی پیادهرو پخش میکند، و شامی را که میگذراند. همانطور که ناوفل میگوید، بادها را منتقل میکند و به نظر میرسد "مثل یک پیتزا روی دیگری جویده شده است." وقتی او در بلندی از طریق رادیو با خانم جوانی در طبقه 35 که محکم برای پیتزا نشسته است صحبت می کند، با این وجود، چیزی در او تکان می خورد، چیزی که مدتی طولانی بی حال بود. گابریل (با صدای Victoire Du Bois، "مرا با نام خودت صدا کن") پس از ناله کردن شدید در مورد دیر رسیدن پیتزا، به آرامی می پرسد که آیا هنگام تصادف با دوچرخه اش آسیبی دیده است یا خیر. او که از نگرانی او برای رفاه خود شوکه شده است، مشتاق است دوباره او را پیدا کند.
او متوجه شد که او در یک کتابخانه کار می کند، به کتاب های خاصی نگاه می کند تا او را ببیند، سپس به دنبال شغلی به عنوان یک دانش آموز مشغول به کار می شود. برای عموی گابریل، جیجی (با صداپیشگی پاتریک d'Assumçao، مجموعه تلویزیونی "ماریان")، یک کارگر چوبی در آستانه بازنشستگی. به این بچه که از قصد باطنی خود اطلاعی ندارد، مشغول به کار می شود و به او غذا و اسکان داده می شود. با متقاعد شدن به اینکه او بر گابریل غلبه کرده است، آن دو در یک گالری که بالای پاریس نشسته است می ایستند و درباره تسلیم شدن صحبت می کنند. ناوفل به او می گوید که قبول می کند همه چیز از قبل نوشته شده است و ما می خواهیم همه چیز را تغییر دهیم، اما این فقط یک فریب است. او بیان میکند که راه اصلی که ما میتوانیم چیزها را تغییر دهیم این است که کاری دمدمی مزاج، چیزی کاملاً احمقانه، خارقالعاده، فراتر از عقل انجام دهیم، «جهش ایمان» که به سورن کیرکگارد عقلگرای دانمارکی نسبت داده شده است.
گابریل سپس میپرسد. بعد از اینکه پرش کردید و "سرنوشت را دریبل کردید" چه می کنید؟ و او می گوید: "بی هدف می دوی و انگشتانت را روی هم می گذاری." متأسفانه وقتی می فهمد که عمویش را فریب داده تا به او نزدیک شود، او را اخراج می کند و اجازه می دهد روی پشت بام باشد. ناوفل که بی هدف می دود و انگشتانش را روی هم نگه می دارد، سعی می کند از پیش تعیین شده فریب دهد. در تعقیب آن عمل از اعتماد خالص، او به دنبال تصدیق این است که میتوانیم زندگیمان را هر ثانیه از نو بسازیم، و ممکن است بدن خود را از دست بدهیم، اما هرگز نمیتوانیم آن چیزی را که واقعاً هستیم از دست بدهیم.
دانلود فیلم I Lost My Body 2019 (من بدنم را از دست داده ام) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
لازم است معرفی کنم و بگویم که من تعداد زیادی فیلم جنبش بزرگسالان را تماشا نکرده ام، بنابراین بینش من در مورد کلاس محدود شده است. سبک کاردستی به دلایلی واقعاً قابل قبول بود.
من با من بدنم را از دست داده ام شگفت زده شدم. این واقعاً در پایان به ویژگیهای خود میرسد، اما جمعیت همچنان به این فکر میکنند که ارتباط بین دست متحرک و ناوفل چیست. تا نیمه های فیلم برای من مشخص نبود که این دست نائوفل است، به این دلیل که فیلم در فلش بک گفته می شود. فکر میکردم آنها در یک پنجره زمانی مشابه هستند.
اما به محض اینکه این اتفاق افتاد، کل فیلم کلیک میکند. ناوفل شخصیتی با ترکیب بندی بسیار شیک است. این یکی از مدلهای فوقالعاده در ماهرترین روش برای ترکیب یک فرد پیچیده و در عین حال در حال توسعه است. در وهله اول، میبینیم که ناوفل نسبتاً بیطرف به نظر میرسد و به سادگی زندگی را پشت سر میگذارد، زیرا او دیر به کار انتقال پیتزا میرود. جمعیت نیز به همین ترتیب متوجه میشوند که او از یک برخورد نسبتاً وحشتناک میآید - هر دو نگهبان دلسوز خود را به گلگیر از دست میدهد و در حال حاضر با بستگانی زندگی میکند که واقعاً او را دوست ندارند. به نظر می رسد که او با گابریل از طریق تلفن در حالی که در کنسرت حمل و نقل خود شرکت می کند ملاقات می کند، دوباره پیتزا دارد. او با وجود اینکه اصولاً روشی برای نزدیک شدن به گابریل بود، به عنوان یک دانش آموز خط جدیدی از کار پیدا می کند. به طور کلی، به نظر می رسد که او در کل چیز دیگری است. متأسفانه، او با اخراج گابریل مواجه می شود، که سپس باعث پیشرفت مواردی می شود که در نهایت باعث می شود دست خود را در یک تصادف از دست بدهد.
ناوفل پیر تسلیم می شد، همانطور که رویاهای بسیاری خود را رها کرده بود. یک بچه و زندگی خود را انتخاب کرد که نیاز به انگیزه و اهمیت داشت. در هر صورت، دست او، که مظهر حرکت تازه کشف شده اوست، پس از یک گشت و گذار طولانی، مسیر خود را به سمت ناوفل برمی گرداند. نحوه ترسیم این دست با کمک دوربینهای وحشتناک و پیشرفتهای جذاب، باعث میشود تا احساس انسانی زیادی در آن ایجاد شود. بعداً دیدم که این دست انرژی ناوفل روی استروئیدهاست. دست هر کاری را که ممکن است برای بازگشت به ناوفل لازم باشد انجام میدهد.
بهعلاوه درمییابیم که نائوفل بدون شک با توجه به خاطرهاش، خود را به خاطر مرگ والدینش متهم میکرد. به خوبی میتوان تصور کرد که آسیبی در آن سطح میتواند فرد را بشکند، نه به این دلیل که فقدان شخصیت، هر چند عذابی که باعث ایجاد آن میشود. هر طور که باشد، ناوفل در حال حاضر ناهموار است زیرا او بین ساختارها برای تغییر سرنوشت تلاش می کند. او در آن چارچوب ذهنی از رنج تسلیم نمی شود. او یک اسطوره در نقاب است. یک فرد معمولی که برای فرار از شرایط غم انگیز تلاش شجاعانه ای انجام می دهد.
همانطور که طرح کلی فیلم را به تصویر کشیده ام، می فهمم که من بدنم را از دست داده ام چقدر زیبا ساخته شده است. واقعا روایت زیبایی است و من می پذیرم که شایسته همه شناختی است که به دست آمده است.
دانلود فیلم I Lost My Body 2019 (من بدنم را از دست داده ام) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در حالی که چیدمان داستان بسیار خارقالعاده است و راه را برای چند گروههای مجنون و تخیلی باز میکند، حرکت از نظر پلان، دامنه تنوع و نورپردازی معقول است، متناسب با داستان پایه و شیبدار کردن سبک برای دقایق انرژی بالاتر. رسا بودن تصویر بدون لرزش ظاهری. موسیقی به خانه نزدیک است بدون اینکه از خط خارج شود و به حوزه ناامیدی بیهوده برسد. طرح پایه، موسیقی گنجانده شده بی عیب و نقص، و داستان آرام تکان دهنده، همه نشان دهنده یک محدودیت کامل هستند. آشکارا نشان دادن حس تیز کلاپین برای «کمتر است بیشتر»، که در نهایت به یکی از برجسته ترین نقاط قوت فیلم تبدیل می شود.
فیلم هرگز از تمرکز بر داستان واقعی که سعی در بیان آن دارد غافل نمی شود. من بدنم را از دست داده ام در مرکز موضوعی خود در مورد یک جوان است که در زندگی به دلیل دلبستگی خود به گذشته مرده است. با ظاهر شدن هم در غم و هم در مسئولیت، خود را مقید به این سرنوشت می داند و در موقعیت خود گرفتار می شود. با تسلیم شدن در برابر تشدید، خود را ملزم به استقامت در حبس میپذیرد و آرزوی رسیدن به نیستی را دارد. برای مقاومت در برابر سرنوشت خود و رها شدن از قید و بند گذشته خود، باید تداعی های واقعی را دنبال کند و قدرت حرکتی برای تعیین از پیش تعیین شده خود را بیابد. این افکار به طرز ماهرانهای در فیلم I Lost My Body با استفاده از فلاشبکها، مبادله و گشت و گذار در دست بریده شده، در هم تنیده میشوند، چیزی که هم میتواند گذشته را چنگ بزند و هم کنترل قاپ تماسی را نشاندهنده چیزهای آینده باشد. یکی از راههای جذاب دیگر که فیلم در ارتباط نافل با گذشته و دلسوزی ما نسبت به او بسط میدهد، از طریق پلان صوتی فوقالعاده غنی و کامل است، وقتی نافل به گذشته فکر میکند، قدرت صدا را احساس میکنیم و بعداً در فیلم I Lost My Body وقتی موسیقی از ترکیب صدا خارج می شود و زمزمه ظریف نسیم بر سر و صدایی که در آرامش محسوس با ناوفل به اشتراک می گذاریم شناور می شود.
فیلم گاه آهنگ کندی دارد، به شدت به فلاش بک ها بستگی دارد و وجود دارد. فقدان عواقبی برای اشتباهات شخصیت های متخاصم. با این حال، سرعت پایینتر در حالی که ممکن است در ابتدا به نظر میرسد در حال سرگردانی است، انگیزهاش را آشکار میکند، زیرا فضای بیشتری را برای بررسی موضوعات عمیقاً جذاب میدهد، نور کانونی سنگین در فلاشبکها نشاندهنده تثبیت قهرمان ما به گذشته است و فقدان نتیجه بیشتر میافزاید. صحت داستان دلیل و نمایش فیلم احتمالاً با ذائقه همه جور درنمی آید و یکی دو محور داستانی متواضعانه تری نابسامان مانده است. با این حال، به طور کلی استفاده خلاقانه فیلم از داستان، بصری و صدا این اثر را متمایز می کند، زیرا از این سه بخش حیاتی زبان واقعی و واقعی در یک فیلم عمیق و علمی لذت بخش استفاده می کند.
دانلود فیلم I Lost My Body 2019 (من بدنم را از دست داده ام) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
معمولاً فیلمهای ناآشنا در سرتاسر جهان پخش نمیشوند، زیرا محدودیتهای خاصی دارند، اما زمانی که مراحلی مانند نتفلیکس انجام آن را سادهتر میکنند، همیشه خوب است. I Lost My Body یکی از جدیدترین فیلمهای نتفلیکس است که علاوه بر این که یک فیلم شگفتانگیز با نشاط فرانسوی است، در عین حال تنها یکی از فیلمهای شماره یک من در سال 2019 است. یک دلیل بینظیر میتواند بسیار پیش برود. تمام تعهداتش را به پایان برسانم و قبول دارم که من بدنم را از دست داده ام دقیقاً همین کار را می کند. من بدنم را از دست داده ام با 81 دقیقه غم انگیز فیلمی نیست که از دست بدهید، اگر از علاقه مندان به یک داستان خوب هستید، صرف نظر از سبک یا رسانه. به دنبال یک دست بریده، هنگامی که برای یافتن جسد خود منشعب می شود، جمعیت با فلاش بک های متعدد به زمانی که جسد کامل بود، برخورد می شود. از از دست دادن شغلش گرفته تا تجربه احساسات پرشور، من بدنم را از دست داده ام شما را به یک گشت و گذار فوق العاده می برد. روشی که فیلم به عنوان نقطه همگرایی از یک دست بریده پیروی می کند ممکن است تعدادی از تماشاگران را نادیده بگیرد، با این حال من به شما تضمین می دهم که در عمق بسیار بیشتری وجود دارد. فلاش بک های مداوم تاریخ زیادی را برای فرد مرکزی می سازد و من واقعاً تا پایان به این دست فکر می کنم. اکنون و بارها بهترین داستان ها به شیوه های قابل توجهی روایت می شوند، اما نباید آنها را نادیده گرفت. از موسیقی تا تعویض (یا کمبود در آن بخش) در تک تک صحنهها، من بدنم را از دست داده ام مانند یک گشت و گذار آرام بود، با لمسی از کیفیت ضعیف در سراسر. من حتی تا آنجا که میتوانستم مشتاق و مضطرب بودم و در حال تخریب بودم. به همین دلیل است که من واقعاً سخت است و من آن را پیشبینی نمیکردم، احتمالاً به همین دلیل است که میخواهم آن را تحسین کنم. به نظرم بزرگترین ستایشی که میتوانم به من بدنم را از دست داده ام بدهم، فیلمنامه آن است که توسط ژرمی کلاپن و گیوم لوران ساخته شده است. لورانت بیشتر به خاطر کارش روی آملی محبوبیت دارد. در نهایت، I Lost My Body یک دلیل منحصر به فرد است که از تعهدات خود تا پایان فراتر می رود. با فلاش بک های غیرقابل تصور فریبنده در تمام طول و گفتمان که اشک از چشمان من جاری شد، این یک فیلم درخشان است. برای افرادی که می توانند در ازای یک داستان افسانه، مولفه های عجیب و غریب را وارد کنند، نمی توانم من بدنم را از دست داده ام را به اندازه کافی پیشنهاد کنم. هر کسی واقعاً نمیخواهد روی فیلمی مانند این قفل شود، با این حال تا آنجا که ممکن است به خودم مربوط باشد، شاید بهترین داستانی باشد که در طول سال دیدهام. I Lost My Body یک فیلم فوق العاده است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.