در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم Marwencol 2010... لطفا منتظر بمانید ...
پس از حمله ای وحشیانه که "مارک" را دچار عارضه مغزی کرد، او برای بهبود به "Marwencol"، شهری کوچک در دوران جنگ جهانی دوم که در حیاط پشتی خانه خود ساخته پناه می برد...
مستندی درباره مارک هوگانکمپ. پس از یک حمله وحشیانه که باعث آسیب مغزی و شکستگی او می شود، مارک به دنبال بهبودی در "مارونکول"، شهری در مقیاس 1/6 در دوران جنگ جهانی دوم است که او در حیاط خلوت خود ایجاد می کند. الهام گرفته از فیلم Welcome to Marwen (2018)
دانلود فیلم Marwencol 2010 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
Marwencol روایتی غافلگیرکننده درباره یک شخص واقعی به نام Imprint Hogencamp، ساکن کینگستون، نیویورک است. هوگانکمپ به عنوان یک هنرمند توانا از علاقهمندیهای جانبی استفاده میکرد (البته موضوع طرحهای او، مکرراً به زور و لمس فیزیکی، منعکسکننده حالتی خشمگین بود که بدون شک اعتیاد به مشروبات الکلی تشدید میشد). همه چیز در سال 2000 تغییر کرد، زمانی که هوگانکمپ در یک کافه کینگستون مورد حمله پنج مرده قرار گرفت و از آسیب جدی به مغز پشتیبانی کرد. او به مدت 9 روز در حالت بی حالی شدید بود و به مدت 40 روز در بیمارستان بستری شد، و به تدریج پس از حمله به طور واقعی بهبود یافت. به دلیل این حمله، هوگانکمپ عملاً تمام خاطرات زندگی قبلی خود را از دست داد. همزمان، او به طور کلی هوس خود را برای مشروبات الکلی از دست داد و بر خلاف الکلی خشمگین روزهای قبل از حمله، به فردی رام تر و ظریف تبدیل شد. هوگانکمپ شهری در مقیاس کوچک به نام مارونکول ساخت که توسط عروسکهایی که به عنوان چهرههای فعالیتهای جنگ بزرگ دوم ساخته شده بودند، اشغال شد (مارونکول به خود و دو بانوی مهم زندگی روزمرهاش، وندی و کالین اشاره میکند). یکی از این عروسک ها جایگزین خود هوگانکمپ است و بخشی از عروسک های مختلف به همراهان یا همکارانی که زندگی او را تحت تاثیر قرار داده اند خطاب می کنند. هوگانکمپ از عروسک ها با استفاده از وسایل مختلف برای ایجاد موقعیت هایی از یک شهر درگیر در بلژیک در طول جنگ بزرگ دوم عکس می گیرد. هوگانکمپ در واقع از ضرب و شتم نوار خشمگین است اما با انتقام گرفتن از شخصیت های نازی که در سال 2000 او را کتک زدند، عصبانیت را برطرف می کند. او اغلب از بخشی از عروسک های زن برای برگشت به نازی ها استفاده می کند. در نهایت به صورت اجساد خون آلود روی صحنه کوچکش می آیند.
هنگامی که یک هنرمند عکاس محله مجموعه ای از عکس های هوگانکمپ را پیدا می کند، او را با توزیع کننده مجله Esopus، یک مجله صنایع دستی، در تماس قرار می دهد، که به توزیع عکس های Hogancamp پایان می دهد. کار کردن پس از آن، یک نمایشگاه صنایع دستی رضایت می دهد که عکس های هوگانکمپ را ارائه دهد و هوگانکمپ با فرار از پوسته اش و رفتن به گرینویچ تاون که در آنجا باید با افراد واقعی ارتباط برقرار کند، مبارزه می کند.
من ردیابی کردم. جذابترین قطعه «مارونکول» زمانی است که افراد مختلف درباره هوگانکمپ از جمله همراهان، همکاران و افرادی که او را قبل از حمایت از آسیبهای ذهنی میشناختند، بحث میکنند. این جلسات مختصر به طور موثری تاریخ را با توجه به شخصیت هوگانکمپ پر می کند. به همین ترتیب، صعود او برای دیدن گذشته از حلقههای کوچکش، بهعلاوه بسیار حیرتانگیز است و شاید میزان بیشتری از واکنش عمومی به این «هنرمند» که اخیراً پیدا شده است، برای مستند به یادگار مانده باشد.
مطمئناً هوگانکمپ مینیاتورها به او کمک کرده اند تا با آسیب شدید مغزی خود سازگار شود و در بهبودی او مؤثر بوده است. علاوه بر این، بسیار واضح است که او فردی ماهر، با چشمانی تخیلی است. در هر صورت، دو پرسش در رابطه با «کار» هوگانکمپ مطرح میشود: 1) آیا واقعاً کارآمد است؟ علاوه بر این، 2) آیا ارتباط او با سرزمین رویایی خود در طولانی مدت، چیزی است که ارزش شکرگزاری را دارد؟ تا آنجا که ممکن است به من مربوط باشد، مینیاتورهای هوگانکمپ به من کمک می کند تا جهان «کیچ» اندی وارهول را به یاد بیاورم. توجه او به شهر وانمود شدهاش (که نشاندهنده هر فیلم متوسط «B» در مورد جنگ بزرگ دوم است) باید بیشتر برای طرفداران کتابهای کمیک دنبال شود تا مقامات حرفهای جدی. علاوه بر این، چه مدت برای او صلاح است که خود را در این دنیای وانمودی غوطه ور کند؟ آیا همکاری با افراد واقعی سودمندتر از این نیست که او را یک افسانه فعالیت در درگیری خود علیه رایش سوم نگه دارید؟ در واقع، براکتها زمانی که برای اولین بار آسیب میبینید عالی هستند – اما دورهای فرا میرسد که فرد باید برای پیشرفت بیشتر، تکیهگاههای خود را دور بیندازد. Marwencol واقعاً نشان میدهد که هوگانکمپ چند همراه دارد - با این حال میتوانستم ببینم که او با همراهانش ارتباط برقرار میکند تا اینکه بار دیگر در نشخوار فکریهایش در مورد حرکات خیالانگیز پانزر بیفتد.
هوگانکمپ که ناتوان شده است، که نمی تواند دوباره با یک خانم رابطه برقرار کند؟ در حال حاضر به نظر می رسد که او بیش از آن که به طور ویرانگری آسیب دیده باشد، ضعیف است. من به او توصیه نمیکنم که مارونکول را تسلیم کند، اما آیا بهتر نیست که این فقط یک علاقه جانبی باشد تا تثبیت؟ در حالت ایدهآل، هوگانکمپ میتواند بعداً از «استعدادهای» خود بهرهمند شود. ضرری ندارد که از این به بعد، او یک متخصص یا راهنمای را جذب کند که بتواند با توانایی های تعاملی کمک کند تا بتواند همراهان بیشتری پیدا کند و شاید با یک خانم (یا یک شخص برای آن موضوع) درگیر شود.
Marwencol موضوع فوقالعادهای را برجسته میکند و شایستگی دیدن را فقط به این دلیل که منحصربهفرد است و نبرد یک مرد را نشان میدهد که با یک آسیب ذهنی خیرهکننده سازگار است.
دانلود فیلم Marwencol 2010 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اولین چیزی که در مورد Imprint Hogancamp اطلاع رسانی می شود چشمان او هستند. آنها کوچک هستند و تا حدودی تخلیه شده به نظر می رسند، گویی او به تازگی از یک استراحت طولانی بیدار شده است. هیچ فاصله ای در چشمان او نیست، به نظر نمی رسد حاوی خاطراتی باشند. در عوض، به نظر می رسد که آنها در زمان حال بسیار غافلگیر شده اند. وقتی صحبت می کند صدایی شیرین، جدی و باهوش دارد. با وجود سن و سالی که من تقریباً در اواسط 40 سالگی او قرار دارد، هیچ سوگواری در خلق و خوی او وجود ندارد.
روشی که هوگانکمپ خود را نگه می دارد، به صراحت در اپیزودی مشخص شده است که او را متحول کرد. در 8 آوریل 2000، او در حال خروج از یک کافه بود که توسط پنج مرد که او را تا حد مرگ کتک زدند به دنبال او رفتند. این مردان دستگیر شدند و هوگانکمپ 9 روز در حالت بیهوشی و چهل روز در کلینیک اورژانس سوخت. زمانی که از خواب بیدار شد، آسیب جدی به مغزش وارد شد و بخش عمدهای از حافظهاش دیگر وجود نداشت. سال ها بعد از قسمت او، مغز او هنوز تا حدودی نرم است. او یک کار صلح آمیز، به طور عجیبی، در بندرگاه، بار مشابهی که در آن رفته بود، کار می کند. او که خاطراتی از حمله را به یاد نمیآورد، هیچ تنشی برای کار در آنجا ندارد.
روایت «مارونکول» کاملاً بر هوگانکمپ استوار است که بیان میکند به دلیل مشکل جسمیاش هیچ خاطرهای واقعی ندارد، فقط ذرهای از حافظه است. ، شبیه به تصویر. او از گذشته خود با توجه به بخش های مجله ای که قبل از حمله نوشته شده بود آگاه است. او آنها را درک می کند، اما فردی را که به آنها فکر کرده است، درک نمی کند. او متوجه می شود که آن مرد یک مست، خشن و خشمگین بود، اما علاوه بر این متوجه می شود که او توانایی خلاقیتی داشته است. او تساوی هایی را به ما نشان می دهد که عجیب نیستند. پس از حمله، او دیگر هرگز نتوانست نقاشی بکشد زیرا دستانش بیش از حد میلرزید.
او نمیتوانست هزینههای درمان را مدیریت کند، بنابراین خودش را ساخت. او در حیاط پشتی خود، شهر کوچک و خیالی Marwencol را ساخت، یک شهر بلژیکی در زمان جنگ بزرگ دوم که از عروسک ها و سازه های کوچک ساخته شده بود. عروسک های او افراد را در زندگی روزمره خود مخاطب قرار می دهند. تصوير اصلاح شده خود او يك نوع افسانه اي است كه سري دارد كه به نظر مي رسد پاساژ هريسون باشد. تصویر تغییر مادرش از خود دارای سر است که از یک عروسک به وفور ساخته شده است. معشوقه قبلی او توسط یک عروسک باربی مورد خطاب قرار می گیرد. او عروسکهایش را جمع میکند و آنها را مطالعه میکند و سعی میکند ببیند چه کسی میتواند مخاطبش باشد. زمانی که عروسکهایش را درون مدل قرار میدهد، آنها به سادگی محکم نمیایستند، اما به نظر میرسد که در یک عکس فوری از عمل منجمد شدهاند.
مارونکول به کل دنیای هوگانکمپ تبدیل میشود. او هر فرد را تا محدودترین جزئیات، از جمله تاریخچه، پایین می آورد. او روایتهایی را که در مارونکول اتفاق میافتد برای ما بازگو میکند، نه بهعنوان بازیگری، بلکه بهعنوان این که انگار واقعاً کار میکند. او از این می گوید که چگونه درونی اصلاح شده اش در شهر پیچید و ساکن شد تا یک بار باز کند. هیچ کس اجازه نبرد در Marwencol را ندارد، نبردهای اصلی درگیری های تند و زننده در داخل نوار ترتیب داده شده است. سپس نازی ها ظاهر شدند و او همه مردم را به داخل بار خود جمع کرد در حالی که نازی ها ورودی ها را زیر پا می گذاشتند تا بفهمند کجاست. رئیس او رز از اینکه متوجه می شود که تصویر تغییر یافته اش از خود توسط نازی ها کشته شده است، گیج می شود زیرا او نمی توانست صحبت کند.
آنچه که او با بازگویی داستان آشکار می شود این است که هوگانکمپ به سادگی با عروسک ها بازی نمی کند. ، او به دنبال راهی برای مدیریت مصدومیت خود است. تصوير تصوير خود را در Marwencol، همان طور كه در واقع او بود، توسط اس اس برهنه و مورد ضرب و شتم قرار داد. او نمی تواند تجاوز را به خاطر بیاورد، او به سادگی از اطلاعات بیانیه ضارب خود و هر آنچه که گفته شده بهره می برد. بازی کردن راهی است که او می تواند آن ثانیه را مرتب کند و آن را در سطح معقولی مدیریت کند.
تصویر واقعی چیزی که «مارونکول» را واقعاً خارق العاده می کند، دشوار است. این یک داستان آرام و به آرامی دوست داشتنی از یک مرد عقب مانده از لبه یک قسمت مرگبار نزدیک است و درمان خود را از طریق کار انجام می دهد. عکس هایی که او از شهر کوچکش می گیرد تازه و لذت بخش هستند (من برخی از آنها را در زیر برجسته کرده ام). شخصیت ها علیرغم اینکه سوژه های او ثابت هستند، به نظر زنده هستند. او تک تک جزئیات جزئی را بی عیب و نقص تنظیم می کند. تلاش برای درک تأثیری که Marwencol بر شما میگذارد، زمانی که به خودتان اجازه دهید تحت تأثیر ذهن خلاق هوگانکمپ قرار بگیرید، تمرینی بیمعنی است. او ما را چنان محکم و قانعکننده به دنیای کوچک انسانساختهاش میبرد که به ناچار فراموش میکنیم که فقط عروسکها را چک میکنیم. عجیب به نظر می رسد، با این حال معتقد بودم که با افراد مارونکول آنقدر خوب آشنا شدم که وقتی یکی از خانم های اطراف معشوقه اش را به خاطر مرد دیگری ترک کرد، تا حدودی احساس بدبختی کردم.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.