جیل مک بین» (کاردیناله) که گذشتهٔ مشکوکی در نیواورلیانز داشته، وقتی نزد خانواده اش باز میگردد، متوجه میشود همه کشته شدهاند. او به تنهایی در مزرعهٔ خانوادگی میماند و ….
داستانی حماسی در مورد یک غریبه ی مرموز با ساز دهنی است که به جمع نیروهایی که برای حمایت از یک بیوه ی زیبای بدنام که جانش توسط یک قاتل بی رحم که در راه آهن کار می کند به خطر افتاده است، می پیوندد.
داستانی حماسی درباره یک غریبه ی مرموز با ساز دهنی که برای حمایت از یک بیوه ی زیبای بدنام که جانش توسط یک قاتل بی رحم به خطر افتاده, به جمع نیروهای کمکی می پیوندد .
»جیل مک بین« (کاردیناله) که گذشته ی مشکوکی در نیواورلیانز داشته، وقتی نزد خانواده اش باز می گردد، متوجه می شود همه کشته شده اند. او به تنهایی در مزرعه ی خانوادگی می ماند و پس از چندی با دو ششلول بند مرموز به نام های »هارمونیکا« (برانسن) و »شاین« (روباردز) آشنا می شود…
فیلم درباره یه غریبه مرموزه که به گروهی میپیونده تا از شخصی بیدفاع محافظت کنه...
جیل مک باین به مرزهای وحشی سفر می کند. یوتا - جایی که او و شوهر جدیدش تصمیم به اسکان داشتند. به محض ورود او و فرزندانش مرده اند. زمین و پتانسیل زیادی وجود دارد ، اما کسانی هستند که می خواهند آن را بگیرند - به هر قیمتی. حتی اگر این به معنی کشتن یک مرد و فرزندانش باشد
روزی روزگاری در غرب فیلمی حماسی ایتالیایی، در ژانر موسوم به وسترن اسپاگتی است. ستارههای روزی روزگاری در غرب عبارت بودند از: هنری فوندا، چارلز برانسون، جیسون روباردز، کلودیا کاردیناله. فیلمنامه این فیلم، توسط سرجیو لئونه و سرجیو دوناتی، و بر اساس داستانی از خود لیونه، برناردو برتولوچی، و داریو آرژنتو نوشته شدهاست. فیلم درباره یک غریبه مرموز با یک ساز دهنی خاص، که به گروهی می پیوندد تا از شخصی بی دفاع محافظت کند. «جیل مک بین» (کاردیناله) که گذشتهٔ مشکوکی در نیواورلیانز داشته، وقتی نزد خانواده اش باز میگردد، متوجه میشود همه کشته شدهاند. او به تنهایی در مزرعهٔ خانوادگی میماند و پس از چندی با دو ششلول بند مرموز به نامهای «هارمونیکا» و «شاین» آشنا میشود…
یک غریبه مرموز با سازدهنی به نیروها می پیوندد تا از یک بیوه زیبا در برابر یک قاتل بی رحم که برای راه آهن کار می کند محافظت کند.
دانلود فیلم Once Upon a Time in the West 1968 (روزی روزگاری در غرب) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
روزی روزگاری در غرب (OUTW) نوعی کوکتل سبک و ماده ای جذاب در قسمتهای مساوی است ، به اندازه کافی قدرتمند که بتواند بیننده را به گردابی از هیجان بی وقفه منجنیق کند و فراتر از قلمروهای معمول یک آدرنالین از او فراتر رود. Vintage Leone ، OUTW بدون شک بهترین وسترن ساخته شده و بدون شک در میان بهترین آثار سینما ، دوره وجود دارد. لئونه با ترکیب موضوع مورد علاقه خود از Greed و The Revenge ، به طرز باورنکردنی از درخشش خوب ، بد و زشت (TGTBTU) با OUTW پیشی می گیرد. تنها چیزی که TGTBTU فاقد آن بود حضور یک شخصیت زن قوی و لئونه بیش از آنکه در OUTW جبران کند. طرح عجیب و غریب و در عین حال متمرکز آن ، حول یک قهرمان زن می چرخد و بدین ترتیب انقلابی در اصول اصلی مرتبط با ژانری ایجاد می کند که در آن تاکنون ، ماشین گرایی و جوانمردی فقط نفوذ می کردند.
OUTW کنار هم قرار گرفتن زندگی پنج نفر است ، یعنی. هارمونیکا - یک غریبه مرموز ، شاین - یک بدنام بدنام ، فرانک - یک قاتل بی رحم ، جیل - یک بیوه زیبا با گذشته ای مبهم ، و مورتون - یک بارون راه آهن ، که انگیزه های او ناگزیر آنها را مجبور می کند از طریق یکدیگر عبور کنند ، البته با یک عمل سرنوشت .
هنری فوندا یک مکاشفه به عنوان یک آدمکش خونسرد است ، تصویری که به طرز چشمگیری با تصویر "خوب پسر" روی صفحه در تضاد است. او با لمس عالی و عظمت وحشیانه به دنبال کار خود می رود که او را به همان اندازه "فرانک" سرد و جذاب می کند.
چارلز برونسون با نهایت اعتقاد به سهم خود بازی می کند و به طرز باورنکردنی می تواند عنصری از رمز و راز را در تصویر خود به تصویر بکشد که نه تنها "هارمونیکا" را زنده می کند ، بلکه علی رغم بارز بودن هارمونیکا ، هویتی کاملاً مشخص به آن می بخشد شباهت ها با "مردی بدون نام" ایستوود.
نقش "شاین" با درخشش برابر توسط جیسون روباردز بازی می شود. او از ظرافت ها و ظرافت های مختلف تا حدی مراقبت کرده است که کاملاً در کفش بدنام ، اما در عین حال دوست داشتنی ، "چایان" جا می گیرد.
کلودیا کاردیناله به عنوان زیبا ، در عین حال آسیب پذیر ، "جیل مک بین" شایع است. او اعتماد نشان داده شده توسط لئونه در انتخاب وی و برتولوچی در پایین آمدن قسمت قوی زنانه در یک وسترن را کاملا توجیه کرده است. او واقعاً با جذابیت رموز انگیز و معماگونه رمزآلود خود بینندگان را به خود جذب می کند. او با دقت تمام نقایص شخصیت جیل را برجسته می کند و در عین حال موفق می شود عناصر سرسختی و شن و ماسه را که نمایانگر روح واقعی زنانه هستند ، به تصویر بکشد.
گابریل فرزتی به عنوان بارون راه آهن فلج شده ، "مورتون" ، در كاملاً كاملاً م effectiveثر است. او از بیماری سل استخوان رنج می برد و هر روز که می گذرد او را به پایان خود نزدیک می کند و در نتیجه اصرار ناامیدانه خود برای تحقق آرزوی دور از ذهن خود را برای رسیدن به راه آهن به اقیانوس اطلس بیشتر می کند. او واقعاً نمایانگر مردی است که شایسته دستیابی به امر غیرممکن است ، متأسفانه به دلیل ناخوشایند او کوتاه شده است. با وجود وسایل غیرانسانی و ناعادلانه ای که وی برای تحقق جاه طلبی برهنه خود اتخاذ کرده است ، به دست آوردن لذت از وضعیت دائمی و عاقبت نهایی او سخت دشوار است.
برخلاف تصور عمومی ، کندی سرعت فیلم و لاابالیسم در گفت وگو هیچ مانعی برای مشاهده ندارد و در واقع این قدم زدن آگاهانه به جزئیات و زیبایی فیلم می افزاید و همچنین کمک می کند در دم کشیدن سطح مطلوب قبل از اینکه به طور ناگهانی با اقدامات سریع نقطه گذاری شود.
فیلمبرداری Tonino Delli Colli به وضوح توصیفی است و دارای عناصری است که به عنوان علامت تجاری وی و لئون تبدیل شده اند مانند عکسهای نمای نزدیک ، تغییر مکان سریع زمین ، عکسهای چرخان دوربین و غیره.
امتیاز تسخیرآمیز که توسط آهنگساز اصلی ، Ennio Morricone بار دیگر نوشته شده است ، عظمت فیلم را ده برابر می کند. اگر کارگردانی لئون و فیلمبرداری کالی ستون فقرات فیلم باشد ، بدون شک نمره جذاب موریکونه قلب و روح آن است. امتیاز سورئال سایه هایی از مالیخولیا ، دسیسه و عاشقانه دارد که هر لحظه بیشتر آشکار می شوند. این موسیقی شامل لایت موتیف (عبارتی ملودیک که با ظهور یک شخصیت همراه است) مربوط به هر یک از شخصیت های اصلی است (هرکدام با موسیقی تم خاص خودشان هستند). موسیقی متن صحنه آغازین یک ارکستراسیون خلاقانه از صداهای معمولی مانند صدای قطره چکانیدن آب ، کلیک یک تلگراف ، یک مگس وزوز و صدای فریاد یک آسیاب بادی پس از تجربه موریکونه از اجرای موسیقی است که با استفاده از اختلاط این صداها ایجاد شده است. این یک نسخه اغراق آمیز از آنچه به عنوان "صدای اسپاگتی" معروف شد ، ایجاد کرد.
OUTW یک کار بزرگ است که در زمینه کارگردانی ، فیلمنامه ، فیلمبرداری و موسیقی بی نظیر است. لئونه با سرعت پایین تر و مضمون نسبتاً غم انگیزی که داشت (در مقایسه با کارهای قبلی لئون) ، توانست تصویر خود را از یک نمایشگر طنز به یک مeسس فاضل توانا و توانایی تولید آثار بسیار عمیق تبدیل کند. OUTW همچنین به عنوان منادی شاهکار سورئالیستی لئون ، "روزی روزگاری در آمریکا" بود.
P.S: OUTW یک شاهکار جذب کننده است. یک گوهر مطلق از یک فیلم و باید برای کسانی که معنای واقعی "یک شاهکار بی انتها" را درک می کنند و مایلند در تمام طول فیلم خود را به خود جلب کنند تماشا کنند. 10/10
http://www.apotpourriofvestiges.com/
دانلود فیلم Once Upon a Time in the West 1968 (روزی روزگاری در غرب) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
پس از موفقیت بزرگ شاهکار "خوب ، بد و زشت" که سه گانه "دلارها" را به طور کامل به پایان رساند. سرجیو لئونه دیگر از هیچ کاری خسته نشده و تصمیم گرفت سه گانه دیگری به نام سه گانه "آمریکا" با "روزی روزگاری در غرب" را شروع کند. امروزه به عنوان بهترین وسترن ساخته شده در تاریخ سینما در نظر گرفته می شود.
"روزی روزگاری در غرب" آغاز می شود که کشاورز برت مک بی (فرانک ولف) و پسرانش را با خونسردی به قتل می رسانند به دست فرانک (هنری فوندا) قاتل فضل و بی رحمی که مقصر را به گردن Cheyenne جنایتکار (جیسون روباردز) می اندازد. فرانک توسط بارون راه آهن پا مورتون (گابریل فرزتی) استخدام شد تا فقط مک باین و خانواده اش را از سرزمین خود بترساند ، زیرا با پیشرفت راه آهن برای او بسیار ارزشمند خواهد بود. اما در همان روز جیل (کلودیا کاردیناله) از شهر نیواورلئان به شهر می رسد و هنگامی که از جنایت مطلع می شود فهمید که هفته ها قبل در نیواورلئان با برت مک باین ازدواج کرده است و بنابراین این زمین هنوز صاحب یک مالک است. در همان روز ، جیل با مردی اسرارآمیز ملاقات می کند که به هارمونیکا (چارلز برونسون) معروف است زیرا او همیشه سازدهنی را با خود حمل می کند و خود را به عنوان محافظ جیل ارائه می دهد. و هنگامی که شیان جنایتکار می داند که به طور ناعادلانه تحت پیگرد قانونی قرار دارد ، تصمیم می گیرد با هارمونیکا متحد شود و به جیل کمک کند تا زمین های شوهر متوفی خود را حفظ کند. اما شبکه ای از رمز و راز و فریب بین رابطه ضد و نقیض شخصیت ها جریان دارد.
وقتی فیلم در آن زمان برای اولین بار اکران شد ، مورد استقبال ضعیف منتقدان قرار گرفت و در گیشه شکست خورد ، فقط امروز منتقدین و مردم روزی روزگاری در غرب را نه تنها بهترین فیلم سرجیو لئونه ، بلکه همچنین بهترین فیلم وسترن ساخته شده نیز ستودند. خوب ، نه کاملا (به نظر من) ، اما من می فهمم که چرا مردم او را چنین ستایش می کنند. شکایت اصلی منتقدان از فیلم در آن زمان ، این بود که فیلم بسیار کند بود. اما این کندی به دلایلی ایجاد می شود.
اولین مورد این است که فیلم کاملاً متفاوت از تمام فیلم های غربی بود که تاکنون ساخته شده است ، حتی با سه گانه "دلار" زیرا لئونه به فیلم لحن دراماتیک می بخشد. . آنچه لئونه سعی دارد در داستان نشان دهد پایان غرب قدیم است ، عنوان کاملاً نشان می دهد. ترجمه اصلی از ایتالیایی به انگلیسی "Once upon a time THE West" ، یعنی پایان غرب قدیم بود. و این در اصل در زمان پیشرفت راه آهن ، و فساد عظیم و مرگی بود که او برای مردم به وجود آورد. لئونه نشان می دهد که دادن یک فیلمنامه عالی به فیلم (که توسط وی و سرجیو دوناتی نوشته شده است) ، که به فیلم روایت فوق العاده ای با دیالوگ های زیبا بین شخصیت ها می بخشد ، اما مانند هر فیلم لئونه ، هیچ وقت حس شوخ طبعی عالی او را از دست نمی دهد.
دلیل دیگر ، مثل همیشه است. جهت باشکوه لئونه ، که یک بار دیگر پیشرفت زمان خود را نشان می دهد. با کلوزآپ های عالی اش در مورد شخصیت ها و سناریوهای عظیم ، همه چیز را زیبا و حماسی ساخته است. اما در آنجا مسئله ای پیش می آید که مانع از شکست فیلم حتی "خوب ، بد و زشت" می شود. لئونه به خاطر لحظات آرامش که درخشان فیلمبرداری شده بود مشهور بود و "روزی روزگاری" پر از آنهاست (اما شاید خیلی زیاد). بدون در نظر گرفتن 10 دقیقه اول فیلم (که بسیار درخشان است ، ما را در گرمای صحنه قرار می دهد) ، اما به نظر می رسد دیگران از گرفتن قدرت روایت و سرمایه گذاری ما بر روی آنها خسته کننده هستند.
مشکل دیگر با روزی روزگاری در غرب ارتباط شخصیت ها است. نه اینکه آنها عالی و به یاد ماندنی نباشند (که هستند): جیل چیزی بیش از نمایندگی زنان در دنیای مردان در غرب قدیم و قدرت و هوش فوق العاده آن ، همراه با عملکرد عالی از کاردیناله نیست. می توان چایان را با توکو از فیلم "خوب ، بد و زشت" مقایسه کرد ، هر دو شخصیت راهزن بیرحمی هستند ، اما در چندین بار نشان داده می شود که آنها انسان های ساده ای با مشکلات و جنبه مهربان و بی گناه خود هستند. فرانک یکی دیگر از شرور بی رحمانه ای است که لئون در فیلم Once Upon a Time in the West هایش ساخته است ، فرانک یک قاتل فضل است که در فیلم Once Upon a Time in the West های قبلی نشان داد که آنها به "شغل" خود افتخار دارند ، هر کسی را که به آنها گفته شود و برای او پول بگیرند انجام دهد و نه چیزی بیشتر. اما فرانک در روزی روزگاری در غرب به اصول خودش خیانت می کند ، و وارد دنیای فاسد راه آهن می شود. هارمونیکا تقریباً همان شخصیتی است که کلینت ایستوود در فیلم Once Upon a Time in the West های قبلی لئونه داشت. مرموز ، زیاد حرف نزنید ، و هرگز انگیزه های واقعی او را نشان نمی دهد (فقط در حماسه ترین و بدترین لحظه فیلم). همه شخصیت ها خارق العاده هستند ، اما به لطف لحظات ساکت لئونه ، ارتباط و رابطه آنها در چند لحظه از تاریخ به شکست می انجامد.
موافق نیستم که این بهترین فیلم وسترن است که ساخته شده است ، اما من می فهمم که چرا مردم آن را چنین می دانند. از یک داستان افسانه ای که پایان دوره افسانه ها را با یک فیلمنامه بی نقص ، کارگردانی با شکوه و شخصیت های فراموش نشدنی به خوبی نشان می دهد. همه اینها باعث می شود "روزی روزگاری" نه تنها یکی از بهترین فیلم های وسترن ساخته شود ، بلکه یک شاهکار زیبا از سینما و آغاز یک سه گانه شگفت انگیز دیگر باشد!
دانلود فیلم Once Upon a Time in the West 1968 (روزی روزگاری در غرب) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
سرجیو برای این اسپاگتی وسترن با نام بزرگ و با بودجه کلان به هالیوود می رود. فوندا، برونسون، روباردز و کاردیناله صف میکشند و هدایت رقص لئون را در داستانی حماسی از خون و انتقام میگیرند.
فرانک پسر بدی است که افراد زیادی را کشته است. او اکنون برای یک کارآفرین راهآهن کار میکند که مسیرهای استریل بیرحمانهاش به سمت غرب در حال گسترش است. زمان آن فرا رسیده است که آمریکاییهای واقعی با راهآهن و فرانک مقابله کنند.
لئونه با روشنفکران سینما، برناردو برتولوچی و داریو آرجنتو، نشست و دهها فیلم وسترن هالیوود را تماشا کرد. از این تماشای اشباع، یک بررسی 300 صفحه ای پدید آمد که در نهایت توسط لئونه و سرجیو دوناتی به فیلمنامه تقطیر شد. پژواک های آگاهانه «شین» و «نیروز بالا» در فیلم Once Upon a Time in the Westنامه ای که به دقت طراحی شده است وجود دارد. انیو موریکونه ظاهراً روی صحنه برنامهریزی نشسته بود و قبل از شروع فیلمبرداری، موسیقی را به طور کامل آهنگسازی کرده بود، برعکس روند معمول تطبیق موسیقی با فیلمهای موجود. نتیجه تطابق شدید موسیقی متن و تصاویر است. روباردز، برونسون و کاردیناله هر کدام دارای «امضای» موسیقیایی هستند که هر زمان که شخصیتهایشان روی صفحه نمایش داده میشوند، پخش میشوند. برانسون هارمونیکای ترسناکی است که زاری می کند، روباردز بانجوی پلانک و کاردیناله سیم های سرسبز دارد. ساختار همه چیز به قدری پیچیده بود که مضامین برای پخش در صحنه فیلمبرداری در دسترس بود، به طوری که بازیگران می توانستند هر ژست ظریفی را برای تناسب با موسیقی هماهنگ کنند.
روزی روزگاری در غرب یک سوگواری باشکوه برای مردم است. مرگ غرب وحشی پوسیدگی در همه جا دیده می شود. خیابانها، کافهها، ساختمانها و مردم، همگی ظاهری تند و تیز دارند. وقتی شاین (روباردز) در کنار یک ستون چوبی تراش خورده مکث می کند، تفاوت کمی در بافت بین صورت او و ستون وجود دارد. مورتون فلج در حال کشتن غرب رمانتیک فضاهای باز با «رد حلزون» ریلهای راهآهن خود است و مردان ماجراجوی خوب (شاین و هارمونیکا) جایی برای رفتن باقی نمیگذارد.
صحنههای آغازین کمی وجود دارد. درخشش بصری و شنیداری این یکی. سه مرد بد، انبار راه آهن فلگ استون را در یک پاستیچ نون می گذرانند. جک ایلام (که در واقع در «نیروز بالا» بود) شرورها را رهبری می کند. تنها کلماتی که در طول این صحنه طولانی (اما کاملاً گیرا) گفته می شود توسط کارمند قدیمی ایستگاه به زبان می آید. ریتم های وحشتناک تنش را تا حد غیرقابل تحملی افزایش می دهد ... آسیاب بادی جیر جیر، نوار صدای غرغر، نیمکت در حال غر زدن. این اوج شگفتانگیز با ظاهر برونسون به اوج میرسد، سکانسی که مانند مراسم شینتو طراحی شده و طراحی شده است، و برای عدم وجود خودانگیختگی مؤثرتر است.
برابر و متعادل کردن این صحنه صحنه بعدی است. ، مقدمه فرانک. این بار "شین" است که تحت درمان قرار می گیرد زیرا پسر مک بین پنج مرد را با روپوش زرد گردگیری می بیند. حس فزاینده ناراحتی در خانه مکبین به زیبایی منتقل میشود (آیا توقف صدای جیر جیر تا به حال اینقدر مؤثر بوده است؟) ارگاسم چندگانه سینمایی رخ میدهد، با تم موزیکال که پسر ویرانی را میبیند، به هم میریزد، و دوربین به سمت جلو حرکت میکند. در حالی که زنگ لولهای منفرد علامت تجاری موریکونه به صدا در میآید، بدی را نشان دهید که کسی نیست جز هنری فوندا.
ورودی شاین نیز قطعهای از سینمای تأثیرگذار است. در داخل میخانه دخمه پرپیچ و خم عجیب لیونل استاندر، کاملاً بر خلاف هر سالنی که تا به حال فیلمبرداری شده است، خشونتی که در اطراف شاین مانند ابر غباری در حال حرکت است شنیده می شود اما دیده نمی شود و ما را برای ظاهر شدن شخصاً او آماده می کند. لغزش لامپ به سمت برونسون بسیار عالی عمل می کند، دو مرد خوب فیلم در نور طنز، شکل گیری نمادین یک دوستی معنادار به اشتراک می گذارند.
با افزایش آهسته، طرح خود را نشان می دهد. لویاتان راه آهن باید متوقف شود، و باید با فرانک حساب باز شود. بهتدریج سرنوشت شخصیتهای اصلی به هم نزدیک میشود و برای تیراندازی به سمت فوکوس تیز میروند.
این داستان، هرچند عالی، در خاطرهها باقی میماند، بلکه صدها نفر هستند. جرقه های درخشان: کلودیا کاردیناله (آیا این چشم ها واقعاً هستند؟) روی تخت فیلم گرفته شده، به صورت عمودی به سمت پایین، از طریق یک سایبان توری دیده می شوند: روش غافلگیرکننده شاین برای پنهان کردن خود در قطار: مورتون ("وقتی در آن قطار نیستی، تو مانند لاک پشتی هستی که از غلافش بیرون آمده است") محبوس شده توسط آرمیچری که به او کمک می کند راه برود: ضربان قلب موتور قطار در حین بازی با ورق: تنش آماده سازی کمین علیه فرانک: فوران موسیقی گیتار با ورود برونسون قاب: سکون و خودداری برونسون، نشان درستکاری او: چشمان فوندا به سرعت در سر بی حرکتش سوسو می زنند، که نشان دهنده کاهش اعتماد به نفس اوست: کلوزآپ های فوق العاده شگفت انگیز برونسون: و طاق آجری عجیب، تنها نفوذ انسان ساخته به کل زمین، و کانون تباهی انسان.
دانلود فیلم Once Upon a Time in the West 1968 (روزی روزگاری در غرب) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
من نمی توانم کلماتی را پیدا کنم که حتی به توصیف درخشش ناب روزی روزگاری در غرب نزدیک شوم. زمانی که روزی روزگاری در غرب ساخته شد، ژانر وسترن تحت سلطه استودیوهای بزرگ هالیوود بود. وسترن توسط این استودیوها گرفته شد و به فرصتی برای به تصویر کشیدن ابرقهرمانان کلاسیک مانند جان وین و برت لنکستر در مبارزه با انواع کلاهبرداران و قانون شکنان کوچک در داستان های کوچک و شهرهای کوچک تبدیل شد. تلاشی واقعی برای به تصویر کشیدن «آمریکایی»، روش آمریکایی، همراه با دیدگاه رمانتیک از غرب به عنوان «کشور مرزی» که در آن خوبی ها همیشه بر بد پیروز می شوند و زندگی در آن سخت اما صادقانه بود. این روش آمریکایی بود.
و سپس روزی روزگاری در غرب آمد. عنوان «روزی روزگاری در غرب» برای بینندگان غیرمنتظره آن زمان باید معنایی جز «فقط یک وسترن دیگر» نداشته باشد. اوه پسر اشتباه میکردن با این فیلم، سرجیو لئونه به تنهایی ژانر وسترن را بازتعریف کرد و هیچ وسترن آمریکایی هرگز با روح درخشانی که در آن ساخته شد برابری نمی کند. در حالی که داستان اساساً مانند هر وسترن دیگری است، شیوه ارائه آن است که به وضوح این وسترن را از دیگران دور می کند. در حالی که سایر وسترن ها صرفاً داستان هایی هستند که برای سرگرمی طراحی شده اند، روزی روزگاری در غرب یک شاهکار احساسی است که قلب شما را به حرکت در می آورد. سرجیو لئونه وسترن معمولی را می گیرد و کلمات را با نگاه ها و گفتگوها را با احساسات و عواطف جایگزین می کند. او با تصویری وحشیانه اما صادقانه از سختی مطلق زندگی و مرگ در آن زمانها، ایده قدیمی رمانتیک غرب را بهعنوان «صحنهای عموماً هولناک و بدبینانه با آدمهای بد و هندی» کاملاً از بین میبرد. آن را با مکانی ترسناک، تاریک، گرم و خشک جایگزین می کند که در آن زندگی ارزان است و تنها قوی ترین ها زنده می مانند. ابزار متقاعدسازی بصری این با سه مرد مسلح در ابتدای فیلم شروع می شود که به دلایلی در ایستگاه قطار منتظر کسی یا چیزی است که مشخصاً در قطار بعدی خواهد بود. بدون توضیح، بدون گفتگو؛ یک کلمه گفته نمی شود حتی رئیس ایستگاه بدون حتی یک تهدید شنیداری به اسارت برده می شود. سپس انتظار فرا می رسد... هر کارگردان دیگری مستقیماً به لحظه ورود می گذرد، اما سرجیو لئونه دقایقی خسته می شود و آن را به یک جشن بصری ترجمه می کند، شخصیت هایی را که به تصویر کشیده می شوند عمیق تر می کند و آنها را انسانی تر و واقعی تر می کند. بیننده، در عین حال ما را با یک حس تاریک عمیق از پیشگویی در بر می گیرد. این شیوه که در آن داستان نه تنها تقویت میشود، بلکه در مواقعی کاملاً با درام بصری محض جایگزین میشود، با موسیقی فوقالعاده مطلق به کارگردانی انیو موریکونه کامل میشود. چه کسی به کلمات و توضیحات نیاز دارد وقتی نیروهای ترکیبی از تسلط سینمایی و موسیقی دلخراش نه تنها قادر به حمل داستان نیستند، بلکه آن را برمی دارند و آن را به چنان اوج برتری می رسانند که در ژانر خود مانندی ندارد؟
/>
شاهکار بزرگ دیگری که بر قدرت روزی روزگاری در غرب می افزاید، شیوه مینیمالیستی به تصویر کشیدن شخصیت ها به عنوان افرادی واقعی و احساسی است. حتی یک کلمه هم گفته نمی شود که برای درک داستان لازم نباشد، با این حال شخصیت ها نسبت به فیلم هایی که کل مکالمات صرفاً برای توضیح انگیزه های آنها اضافه می شود، واقعی تر هستند. دوربین به جای کلمات، روی شخصیتها تمرکز میکند تا بتوانید به سادگی احساسات را از چهرهشان بخوانید. اغلب هیچ توضیحی جز یک حالت چهره ارائه نمی شود. هیچ ابرقهرمان یا ابرجنایتکار، فقط افراد واقعی، مملو از هوس، آسیب دیده، وسواسی که بر اساس انگیزههایی عمل میکنند که ذاتاً برای بیننده درک میشود.
همه اینها بدون هیچ شکی در ذهن من بزرگترین وسترن است. در همه زمانها، و حتی با وجود اینکه سرجیو لئونه وسترنهای شگفتانگیز و دلخراش بیشتری مانند این یکی ساخته است، مانند «یک مشت دینامیت»، «خوب، بد و زشت»، و «برای چند دلار بیشتر»، هیچ کدام می تواند از نظر کمال با «روزی روزگاری در غرب» برابری کند. از آن زمان وسترن هرگز مثل قبل نبوده است...
فقط ای کاش در سال 1969، زمانی که فیلم جدید بود، آنجا بودم و آن را برای اولین بار با چشمان معصوم و تازه و غیرمنتظره می دیدم. ذهن.. درست مانند 2001: یک ادیسه فضایی (همچنین در سال 1969، سال افسانه ها).
نکته ای برای کسانی که هرگز روزی روزگاری در غرب را ندیده اند: رشوه بدهید، التماس کنید، قرض بگیرید، یا خودتان را بدزدید. اگر نمیتوانید سینمایی که روزی روزگاری در غرب را نمایش میدهد، ویدئو بیم و تجهیزات صوتی Hifi داشته باشید. صدا را بالا ببرید (به همسایه ها اهمیت ندهید) و آماده باشید که دیگر مثل قبل نباشید.........
من (بدیهی است) به روزی روزگاری در غرب امتیاز 10 دادم زیرا مهم نیست که چقدر سخت تلاش می کنم چیزی کمتر از کاملی در مورد آن پیدا نمی کنم.
دانلود فیلم Once Upon a Time in the West 1968 (روزی روزگاری در غرب) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
سرجیو برای این وسترن اسپاگتی با نام و بودجه کلان به هالیوود می رود. فوندا، برانسون، روباردز و کاردیناله صف میکشند و هدایت رقص لئونه را در داستانی حماسی از خون و انتقام میگیرند.
فرانک پسر بدی است که افراد زیادی را کشته است. او اکنون برای یک کارآفرین راهآهن کار میکند که مسیرهای استریل بیرحمش به سمت غرب در حال گسترش است. زمان آن فرا رسیده است که آمریکایی های واقعی با راه آهن و فرانک مقابله کنند.
لئونه با روشنفکران سینما، برناردو برتولوچی و داریو آرجنتو، نشست و ده ها فیلم وسترن هالیوود را تماشا کرد. از این تماشای اشباع، طرحی 300 صفحه ای پدید آمد که در نهایت توسط لئونه و سرجیو دوناتی به فیلمنامه تقطیر شد. پژواکهای آگاهانهای از «شین» و «نیروز بالا» در فیلم Once Upon a Time in the Westنامهای که به دقت طراحی شده است وجود دارد. انیو موریکونه ظاهراً روی صحنه برنامهریزی نشسته بود و قبل از شروع فیلمبرداری، موسیقی را به طور کامل آهنگسازی کرده بود، برعکس روند معمول تطبیق موسیقی با فیلمهای موجود. نتیجه تطابق شدید موسیقی متن و تصاویر است. روباردز، برونسون و کاردیناله هر کدام دارای «امضای» موسیقیایی هستند که هر زمان که شخصیتهایشان روی صفحه نمایش داده میشوند، پخش میشوند. برانسون هارمونیکای وهمآوری است، روباردز بانجو در حال اهنگ و کاردیناله سیمهای سرسبز دارد. ساختار همه چیز به قدری پیچیده بود که تم ها برای پخش در صحنه فیلمبرداری در دسترس بودند، به طوری که بازیگران می توانستند تمام ژست های ظریف را برای تناسب با موسیقی هماهنگ کنند.
فیلم یک سوگواری باشکوه برای مرگ اوست. غرب وحشی پوسیدگی در همه جا دیده می شود. خیابانها، کافهها، ساختمانها و مردم، همگی ظاهری بداخلاق دارند. وقتی شاین (روباردز) در کنار یک ستون چوبی تراش خورده مکث می کند، تفاوت کمی در بافت بین صورت او و ستون وجود دارد. مورتون فلج در حال کشتن غرب رمانتیک فضاهای باز با «رد حلزون» ریلهای راهآهن خود است و مردان ماجراجوی خوب (شاین و هارمونیکا) جایی برای رفتن باقی نمیگذارد.
صحنههای آغازین کمی وجود دارد که بصری آنها باشد. و درخشش شنیداری این یکی. سه مرد بد، انبار راه آهن فلگ استون را در یک پاستیچ نون می گذرانند. جک ایلام (که در واقع در «نیروز بالا» بود) شرورها را رهبری می کند. تنها کلمات گفته شده در طول این صحنه طولانی (اما کاملاً گیرا) توسط کارمند قدیمی ایستگاه بیان می شود. ریتم های غم انگیز تنش را تا حدی غیرقابل تحمل افزایش می دهد ... آسیاب بادی که جیرجیر می کند، نوار صدای تیک تیک پچ پچ پچ پچ، نیمکت در حال خش. این اوج شگفت انگیز با ظاهر برونسون به اوج می رسد، سکانسی به سبک و طراحی شده مانند مراسم شینتو، که برای عدم وجود خودانگیختگی موثرتر است.
برابر و متعادل کننده این صحنه صحنه بعدی است، معرفی فرانک این بار "شین" است که تحت درمان قرار می گیرد زیرا پسر مک بین پنج مرد را با روپوش زرد گردگیری می بیند. احساس ناخوشایندی فزاینده در خانه مکبین به زیبایی منتقل میشود (آیا توقف صدای جیر جیر تا به حال اینقدر مؤثر بود؟) ارگاسم چندگانه سینمایی رخ میدهد، در حالی که وقتی پسر ویرانی را میبیند، تم موسیقی به هم میریزد و دوربین به سمت اطراف حرکت میکند. وقتی زنگ لولهای منفرد علامت تجاری موریکونه به صدا در میآید، بدی را نشان دهید که کسی نیست جز هنری فوندا.
ورودی شاین نیز قطعهای از سینمای تاثیرگذار است. در داخل میخانه لابیرنتی عجیب لیونل استاندر، کاملاً بر خلاف هر سالنی که تا به حال فیلمبرداری شده است، خشونتی که در اطراف شاین مانند ابر غباری می چرخد شنیده می شود اما دیده نمی شود و ما را برای حضور او آماده می کند. لغزش لامپ به سمت برانسون بسیار عالی عمل می کند، دو مرد خوب فیلم در نور طنز به اشتراک می گذارند، شکل گیری نمادین یک دوستی معنادار.
با افزایش آهسته، طرح خود را نشان می دهد. لویاتان راه آهن باید متوقف شود، و باید با فرانک حساب باز شود. بهتدریج سرنوشت شخصیتهای اصلی به هم نزدیک میشوند و برای تیراندازی به سمت فوکوس تیز شنا میروند.
این داستان، هرچند عالی، در حافظه باقی میماند، بلکه صدها فلش منفرد از آن هستند. درخشش: کلودیا کاردیناله (آیا این چشم ها واقعی هستند؟) روی تخت فیلم گرفته شده، به صورت عمودی به سمت پایین، از طریق یک سایبان توری دیده می شود: روش غافلگیرکننده شاین برای پنهان کردن خود در قطار: مورتون ("وقتی در آن قطار نیستی، تو" مثل لاک پشتی که از غلافش بیرون آمده است") محبوس شده توسط آرمیچری که به او کمک می کند راه برود: ضربان قلب موتور قطار در حین بازی با ورق: تنش آماده سازی کمین علیه فرانک: فوران موسیقی گیتار با ورود برونسون به کادر : سکون و خودداری برونسون، نشان عدالت او: چشمان فوندا به سرعت در سر بی حرکتش سوسو می زند، که نشان دهنده کاهش اعتماد به نفس او است: کلوزآپ های فوق العاده شگفت انگیز برونسون: و طاق آجری عجیب، تنها. نفوذ انسان ساخته به کل TE باران و کانون تباهی انسان.
دانلود فیلم Once Upon a Time in the West 1968 (روزی روزگاری در غرب) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
"روزی روزگاری در غرب" شاهکار لئونه و مطمئناً یکی از بهترین وسترن های تمام دوران است... روزی روزگاری در غرب به زیبایی فیلمبرداری شده است، بازیگران عالی، جاه طلبانه، وابسته به عشق شهوانی، طنزآمیز و به طرز شگفت انگیزی توسط آهنگساز همیشگی لئونه، انیو موریکونه، که تحسین برانگیز است، فیلمبرداری شده است. ملودی ها به همان اندازه مهم هستند که دیالوگ های کاملاً جدا شده در اکشن رخ می دهد.
فیلم با کلوزآپ شدید جک ایلام، وودی استرود و لیونل استندر در ایستگاهی برای چارلز برانسون آغاز می شود... هنری فوندا آنها را فرستاده تا او را بکشند...
راه آهن برای چاه آب خود ملکی می خواهد که متعلق به کلودیا کاردیناله تازه بیوه شده، بانوی شیک پوش از نیواورلئان است که به تازگی به فلگ استون رسیده و از این تراژدی مطلع می شود. ... ما خیلی دیرتر متوجه نقش کلودیا کاردیناله به عنوان حامل آب، زندگی و تداوم تمدن غرب جدید خواهیم شد...
فوندا، اسلحه اجیر شده نفرت انگیز، او را می کشد. شوهر و بدون ذره ای گناه دستور سلاخی کل خانواده را می دهد ایلی، زنان و کودکان بی گناه...
هنری فوندا، در یک اجرای هیجان انگیز، نقش قاتل خونسرد را بازی می کند، شرورترین شرور تاریخ وسترن که تا به حال سوار بر کشور بزرگ شده است... یخ آبی- قاتل چشمی کودک، تیراندازی یک پسر 9 ساله...
برونسون در نقش "مرد" مانند "مرد بی نام" کلینت ایستوود است، تنها در یک چیز مشترک است: آنها بهترین ها هستند. قهرمانان بی رحم در تاریخ وسترن با شخصیتی یکسان در کیفیت "نه"شان برای گفتن چیزهای زیادی در مورد نیازشان به احساسات، در ترسیم سریع، در بی علاقگی به زنان، در هوای رمزآلود و در حس شوخ طبعی شان...
تفاوتهای آنها نیز بسیار واضح است: «مرد بینام» هیچ گذشتهای ندارد، و «مرد» با انگیزه انتقامجویی برای تسویه حساب شخصی قدیمی...
کلودیا کاردیناله نقش جیل، زیبایی متناسب و خوش صدا، بانو، تاجر، قهوه ساز درگیر با فوندا را در یک سکانس شهوانی منحرف باورنکردنی...
خون خشونت، طنز، چندین درگیری با اسلحه و مسابقه نهایی در فیلم Once Upon a Time in the West های وسترن لئون از زمان «یک مشت دلار» ثابت بوده است...
نقاط بارز فیلم او بسیار زیاد است: شلیک فوق العاده لئونه زمانی که او دوربین خود را بر روی دفتر ایستگاه قطار فلگ استون بالا می برد و شهر وسیع را نشان می دهد. هنگامی که او شات یک تفنگ سیگاری را با یک شات از یک قطار سیگاری جایگزین می کند. وقتی او به جای دیالوگ از کلوزآپ استفاده می کند تا نشان دهد یک شخصیت به چه چیزی فکر می کند. و استفاده خیره کننده از کلوزآپ افراطی خود در تیراندازی نهایی... لئونه با چرخش آهسته دور دو شخصیت خود، با تمرکز دوربینش بر روی چشم ها، دست ها و اسلحه های آنها، تنش ایجاد می کند در حالی که سطح موسیقی برای تداعی کننده آن ها بالا می رود. اکشن...
فیلم لئونه یک وسترن حماسی شجاع، فوق العاده خشن، فوق العاده قدرتمند است... بیش از هر چیز افسانه ای و فانتزی است، زیرا میل به انتقام کودکانه و بی ثمر است... این جوهر است. یک فیلمساز بزرگ...
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.