در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم Remember Sunday 2013... لطفا منتظر بمانید ...
یک پیشخدمت تنها با کارمند فروشگاه طلافروشی که شخصی خوش تیپ و بامزه است آشنا می شود که دارای آنوریسم مغزی بوده و بنابراین حافظه کوتاه مدتش مشکل دارد ...
یک پیشخدمت تنها با یک کارمند خوش تیپ و عجیب و غریب جواهرفروشی آشنا می شود که دچار آنوریسم مغزی شده و در نتیجه حافظه کوتاه مدتی از دست می دهد.
داستان یک گارسون تنها که با مردی زیبا رو که فروشنده یک جواهرفروشی است آشنا میشود اما او آنوریسم دارد و مدام دچار فراموشی حافظه کوتاه مدت میشود که...
دانلود فیلم Remember Sunday 2013 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
بچه هر روز با کتابی که روی آن نوشته شده «من را بخوان» از خواب بیدار میشود. او متوجه می شود که شرایطی دارد که از یادآوری هر چیزی که دیروز اتفاق افتاده جلوگیری می کند. او حافظه طولانی مدتی بدون نقص از قبل از یک دوره بالینی دارد که به طور جدی به ذهنش آسیب رساند و باعث شد تمام اتفاقات هر روز هنگام خواب فراموش شود.
بنابراین او در طول روز اطلاعیه ها را می گیرد و هر شب آنها را تفسیر می کند. در زمان خواب... صبح روز بعد مورد مطالعه قرار گیرد.
و سپس، در آن نقطه... بچه با خانم جوان ملاقات می کند، بچه واقعا از خانم جوان لذت می برد. به هر حال، بچه وضعیت خود را به خانم جوان نمیگوید (مطمئن هستم که او بعداً متوجه میشود، اما نمیتوانم به این نکته نزدیک شوم که چگونه آن را پیدا کنم)
این کاملاً مضحک بود (IMO). اگر واقعاً از او لذت می برد، باید بلافاصله پس از تأیید اینکه واقعاً او را ترجیح می دهد به او می گفت. (خوب، شما می گویید، چگونه می تواند آگاه باشد، زیرا او نمی تواند به طور مداوم به یاد بیاورد - - خوب می داند که هر بار که با او است، جادو را احساس می کند و بعد از آن یادداشت می کند که چه احساسی نسبت به او دارد، به عنوان مرحله آغازین برای او. وقتی دوباره او را میبیند.)
شاید به این دلیل به او نمیگوید که فکر میکند "اگر دیوانه شود و دیگر نیازی به بودن با من نداشته باشد چه؟" قطعاً، شاید، با این حال، این یک توجیه کاملاً مضحک در پس نگفتن یک کلمه است. او اهل غوغا نیست. او متوجه می شود که او در دراز مدت متوجه خواهد شد. به تعویق انداختن آن بدیهی است که آن را تشدید می کند. تا حدودی برای او تاسف بارتر است... چه اینکه، همه چیز را در نظر بگیرید، او اغلب به او فکر می کند، اینطور نیست؟ این خط داستانی از بر زبان نیاوردن یک کلمه، بارها و بارها، دردناک بود.
خواهرش میگوید «به او بگو»، خواهر یا برادرش میگوید «به او نگو» (با استفاده از منطق متهورانهای که اخیراً به آن اشاره شد. ) هنگامی که او در اتاق زیر شیروانی او ظاهر می شود، به طرز شگفت انگیزی، شما (یا من در هر صورت) متقاعد می شوید که او بالاخره چیزی خواهد گفت. با این حال، برای به تأخیر انداختن بیشتر کارها، او دور اتاق زیر شیروانی خود می دود و تمام شواهد وضعیت خود را حذف می کند (یادداشت های چسبنده در سراسر). خواهرش در حال ملاقات با او بود که ظاهر شد و با رفتن خواهر از پله ها عبور می کنند. خواهر در حین عبور از او، اساساً "سلام" می گوید. من خیلی چیز دیگری را پیش بینی می کردم. شاید «به او فرصت بدهید» یا «او واقعاً خاص است». چیزی که باعث می شود خانم جوان فقط کمی پاسخ دهد و نمی تواند فکر کند که چه اتفاقی در آن رخ می دهد... تنظیم صحنه زیر با او.
من نمی توانم " را کامل کنم. مرور" بدون ارجاع به قسمتی که در نهایت مرا مجبور کرد این را خاموش کنم و آن را به لیست "فراموش کن" خود اضافه کنم... این نقطه ای بود که او سرانجام می خواست به او بگوید و لحظه ای کوتاه قبل از آن ، تداخلی وجود داشت که باعث شد کار درست نشود. مصداق ابتذال! با این حال، باید اعتراف کنم، در صورتی که گروه علاقهمند قدیمیهای طولانیمدت باشند، شاید به نحوی یا دیگری نتوانم به آن رسیدگی کنم، Remember Sunday واقعاً بررسی میشود.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.