در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم Romeo, Juliet and Darkness 1960... لطفا منتظر بمانید ...
رومئو جولی در طول جنگ جهانی دوم، دانشجوی جوانی از پراگ، دختری یهودی را در خانه خود پنهان می کند. اما همه همسایگان او حاضر نیستند ریسک کنند...
"پاول"، دانشجوی جوانی که در پراگ زندگی می کند، دختر جوان یهودی را در خانه خود پنهان می کند. در میان خشونت ارتش اشغالگر آلمان، عشقی زیبا شکوفه می زند و...
دانلود فیلم Romeo, Juliet and Darkness 1960 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در اینجا ما داستان عاشقانهای داریم که در یک بلوک آپارتمانی چهارگوش در پراگ در طول جنگ جهانی دوم روایت میشود، به عنوان پایه و اساس مرگ واقعی دیکتاتور وحشتناک نازی، راینهارت هایدریش، و واکنشهای ظالمانه ناشی از آن. ناخواسته، یک جوان آواره یهودی به نام هانکا، یک روز پس از خروج افراد تماس با او، در اتاق زیر شیروانی ظاهر می شود، کاملاً تنها. بیشتر آنها عکسها را خلق میکنند.
در موضوع یهودیای اثیری و آرام، موضوعی جالب توجه وجود دارد، هانکا در Romeo, Juliet and Darkness به روونا در رمان محبوب سر والتر اسکات، آیوانهو اشاره میکند. با این حال صحبت کردن با اصطلاحات قومی تا حدی خیانت به پرستش هانکا و پاول است: او بیان می کند که اصطلاحاتی مانند آریایی "زبان آنها" است.
من احساس می کنم که بی گناهی موضوع اصلی است. برای چنین شکوفایی دوست داشتنی، یک نسبتاً متروک و متروک را تنظیم می کنم. در منطقه من، جوانان به یکدیگر پیام ویدیویی میدهند، سرگرمیهای شهوانی خانگی به همدیگر میدهند، ضبطهای بریدن سر را در وب تماشا میکنند و بازیهای سرگرمکننده رایانهای بازی میکنند. در سیارهای که جیری وایس ساخته/بازسازی کرده است، عزیزان حرکت به سمت قطب شمال را بررسی میکنند، زیرا یک روز در آنجا نیمی از سال را تحمل میکند. برای آنها این یک نقطه مسحور کننده است که فقط در کتاب ها شناخته شده است، به جای جایی که جمعی از جمجمه های بی حس در تلویزیون چهار در چهار به سمت آن می شتابند (به این شانس که شما با آن مرجع اصلی جامعه آشنا نمی شوید، خودتان را خوش شانس ببینید).
آنچه در فیلم Romeo, Juliet and Darkness بسیار کاربردی است، نحوه شکوفا شدن عشق با وابستگی است. هانکا بدون پاول مرده است، کسی که وسایل جایزه را به او پیشنهاد می کند تا از او مراقبت کند. این در تضاد با زمان کنونی و من در جهان است، جایی که یک خانم به یک مرد نیاز دارد، همانطور که معمولاً گفته می شود، مانند ماهی به دوچرخه نیاز دارد، و اغلب عشق قلبی وجود دارد، اگر به هر طریقی، به عنوان یک پس از دانستن ارائه نادرست غیرمنتظره به عنوان یک جهان فراگیر یا پوشش مخملی که ممکن است بسیار خوب باشد. رابطه عشق هانکا و پاول در فیلم Romeo, Juliet and Darkness چهارچوبی دوگانه است، دو ستاره که دور یک نقطه کانونی گرانش می چرخند، تنها در کنار هم در بی نهایت. توسط پاول، پروکسیما قنطورس را دوگانه می شناسد، در حالی که در واقع نزدیک به آلفا قنطورس است که دوتایی است.
هانکا بسیار کنجکاو است، نکات برجسته مخفیانه ای دارد و حسی دلپذیر دارد. انفعال، اگر خیلی عجیب نباشد، نظری است که با صراحت پوشیدن ژاکت با برچسب ستاره دیوید از نظر مادی نشان داده می شود. در صورتی که در هر زمانی یک پرنده کوچک را در دست گرفته باشید، این حس لطافت را میشناسید، استخوانهای خالی و قلاب بر این تمایل میافزایند که شما یک نیستی ظریف را درک میکنید. چیزی از آن در هانکا وجود دارد. من فکر میکنم پاول رومئوی خارقالعاده و جذابی است، او بسیار ظریف و مهربان است، در عین حال واقعاً ضعیف است، که وقتی مشکلی گمراهکننده پیش میآید و تقریباً از بین میرود، میتوانید آن را ببینید.
نژادهای قومی در فیلم Romeo, Juliet and Darkness شایسته بررسی هستند. پراگ عموماً شهری چندفرهنگی بود و جمعیت قابل توجهی از نژادهای آلمانی (آریایی ها) و به علاوه یهودیان آلمانی زبان را در خود جای داده بود. متعاقباً یافتن زنی در فیلم Romeo, Juliet and Darkness که از لحاظ قومیت چک است و در عین حال آلمانی آشنا صحبت می کند و با یکی از مقامات آلمانی ورماخت صحبت می کند، معمولی است. این جمعیت آلمانی زبانان در معرض خطر گسترده ای زندگی می کردند، معمولاً به عنوان هم تیمی (با سطوح نوسان دقت) به نظر می رسیدند، پایانی برای شغل خطری به اندازه تسلی. مطمئناً پس از درگیری، دستورات بحث برانگیز Bene آن خطر را درک کردند و تبعید محدود اکثر جمعیت آلمانی زبان را آغاز کردند.
احتمالاً می توان از تضاد آن با یکی دیگر از جنگ جهانی دوم اروپای شرقی سودی به دست آورد. شهر مورد حمله، لوو از سومین قطعه عصر (1971) اثر زولاوسکی. فیلم زولاوسکی یک بیماری کاملاً سفید شده، عجیب، ترک خورده، شبیه یک رویای تب است. در مقابل رومئو، ژولیت و تیرگی بیضررتر است، محتاط از نشان دادن وحشیگری، سکوت و استفاده کامل از ایده و پیشنهاد است، برای مثال ایده انتظار عصر یک نیم سال (که اساساً اتفاق هایدریش است). صرف نظر از ماهیت فوقالعاده صادقانه و بی تکلف فیلمبرداری، شخصیتها و موضوع، فکر میکنم فیلم با سروصدا از ستایش و مقاومت صحبت میکند و باید به رسمیت شناخته شود.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.