هیات سولاریس یک پایگاه بر روی سیاره ای که نشانه هایی از حیات هوشمند در آن دیده شده، برپا کرده اند، اما جزئیات آن مبهم و رازآلود است. پس از مرگ مشکوک یکی از سه دانشمند ساکن در پایگاه، شخصیت اصلی داستان به جای او فرستاده می شود...
یک روانپزشک به یک ایستگاه فضایی که در مدار سیارهای دوردست قرار گرفته فرستاده میشود تا بفهمد چرا کارکنان آن ایستگاه در حال دیوانه شدن هستند...
«کریس کلوین» (بانیونیس) روان شناسی است که مأمور تحقیق درباره ی وضعیت ایستگاه هوایی در سیاره ی سولاریس می شود. او یا باید ایستگاه را تخلیه کند یا سطح اقیانوسی سیاره را با اشعه بمباران کند. در آخرین روزهای اقامتش در زمین، محقق قبلی سولاریس، به دینش می آید و به «کوین» یک نوار ویدئویی از کنفرانسی می دهد که در آن گزارشی آشفته و بحث انگیز درباره ی مأموریتش ارائه داده است...
سولاریس یک فیلم هنری علمی تخیلی شوروی است که در سال ۱۹۷۲ بر اساس رمانی به همین نام اثر استانیسلاو لم در سال ۱۹۶۱ ساخته شده است. سولاریس توسط آندری تارکوفسکی نویسندگی و کارگردانی شده است و دوناتاس بانیونیس و ناتالیا بوندارچوک در آن ایفای نقش می کنند. موسیقی الکترونیک توسط ادوارد آرتمیف اجرا شد و آهنگسازی از جی.اس
یک روانشناس به ایستگاهی فرستاده می شود که به دور سیاره ای دور می چرخد تا بفهمد چه چیزی باعث دیوانه شدن خدمه شده است.
ماموریت "سولاریس" در پایگاهی در سیاره ای دورافتاده اجرا شده و به نظر می رسد میزبان نوعی هوش فرازمینی است،اما جزئیات بسیار سری هستند.پس از مرگ یکی از سه دانشمندی که در پایگاه حضور دارند،شخصیت اصلی داستان برای جایگزینی او فرستاده می شود.او متوجه وضعیت غیر عادی پایگاه و دو دانشمند دیگر شده و...
دانشمندان یک ایستگاه فضایی در مدار یک سیاره دور دست و ناشناخته قرار می گیرند که دارای خاصیت عجیبی است و با جسمیت بخشیدن به بدترین خاطرات زندگی فضانوردان باعث می شود آنان دوباره با عبور از آن تجارب دردناک مجازات شوند.
دانلود فیلم Solaris 1972 (سولاریس) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
بعضی از فیلم ها از نظر فکری چالش برانگیز هستند. بعداً باید درباره برخی از فیلم ها فکر کرد. برخی از فیلم ها شایسته بازبینی هستند. سلیاریس ممکن است در میان همان فیلم ها باشد در عین حال چالش برانگیز ، جذاب و ترسناک است. نظرات بی شماری در مورد Solyaris نوشته شده است. نیازی به گفتن نیست که بسیاری از آنها توضیحی عملی برای فیلم ارائه می دهند.
من در حال ارائه توضیحات خود درباره سالاریس هستم. نه در جزئیات بلکه در اصل. من وانمود نمی کنم آقای تارکوفسکی را بهتر از دیگران درک می کنم. فقط فکر می کنم سولاریس سزاوار درک است و امیدوارم نگاه من به سولاریس اگر دقیق نباشد به دیگران کمک می کند آن را درک کنند و چرا آن را قدر نمی دانند.
غالباً و به اشتباه به عنوان پاسخ آقای تاركوفسكی به ادیسه فضایی 2001 ، سوالیاریس پاسخی غیرقابل انكار از زمان اتحاد جماهیر شوروی شوروی به جهان غرب و فرستاده سینماش آقای استنلی كوبریک بود. حتی اگر آقای تارکوفسکی از دستاورد فنی که "2001 ادیسه فضایی" در 1968 نشان داد ، ترس و وحشت داشت ، با این حال با نظر آقای کوبریک در مورد تلاش بشر برای حقیقت که یک فن آوری بیش از حد و انسانیت کافی نیست ، مخالف بود. در نتیجه سلیاریس به خوبی می تواند اومانیست ترین داستان علمی تخیلی باشد که تاکنون روی فیلم گذاشته شده است.
رمان استانیسلاو لم فرصتی را در اختیار آقای تارکوفسکی قرار داد تا دیدگاه خود را در مورد این جستجوی جهانی و بینهایت برای حقیقت ارائه دهد. هدف آقای تارکوفسکی نیز فراتر رفتن از ژانر داستان علمی بود زیرا به گفته وی یک کارگردان نمی تواند خودش را به ژانری محدود کند. این یکی از دلایل بسیاری است که سلیاریس را یک فیلم دشوار می داند زیرا مراجع مخاطب به ژانر علمی تخیلی به شدت متزلزل می شوند.
از همان ابتدا می فهمیم که درک داستان آسان نیست: کریس کلوین ، فضانورد مأموریت را برای رسیدن به ایستگاه فضایی در مدار سیلیاریس جذاب ، اقیانوسی مانند سیاره دریافت می کند. حق وی تحقیق در مورد وقایع عجیبی است که در ایستگاه مداری رخ می دهد ، جایی که دانشمندان باقی مانده این اقیانوس را مشاهده می کنند. یکی از آنها دکتر جیباریان خودکشی کرده و دو نفر دیگر (دکتر اسنوت و سارتوریوس) با چشم اندازهایی که مستقیماً از گذشته مربوط به آنها است ، دلگیر هستند. به زودی کلوین متوجه شد که این سیاره موجودی هوشمند است و در حال تحقق بخشیدن به این خاطرات است. اما هنگامی که او با تفریح همسر هاری مرحوم خود روبرو می شود ، اعتقاد و اعتقاد او متزلزل می شود و هرگز بازیابی نخواهد شد ... مشکل نیز ماست…
همانطور که پروفسور مسنجر در فصل اول گفت قهرمانان فیلم ها "مرز دانش بشری را بررسی می کنند" اما آیا ایجاد مرز دانش به صورت مصنوعی صحیح است؟ "با فکر کردن ، ما مفهوم خود را از بی نهایت دانش انسان محدود می کنیم" ، بنابراین ما خود را از درک وقایع فراتر از آن مرز منع می کنیم. از این منظر خطر شکست تکنولوژیکی نیست بلکه ذهن ما است. نتیجه یک واکنش عمیقا کودکانه اما با این وجود انسانی است: تلاشی برای از بین بردن آنچه که به طور خلاصه قادر به درک آن نیستیم ، سیاره سلیاریس است.
ظاهر هاری مهمان ایجاد شده توسط اقیانوس سلیاریس نشان دهنده پویایی کلی است. از آنجا که کریس کلوین دلیل و احتمال حضور هاری در ایستگاه را نمی فهمد ، می خواهد با فرستادن او با موشک از شر او خلاص شود. اما هنگامی که هاری بازآفرینی شده در عصر بعد دوباره ظاهر می شود و درون بینی کلوین را تحریک می کند ، او با حضور خود کلوین را مجبور می کند تا با حقیقت درباره خودش روبرو شود. با این حال در همان زمان او رستگاری را مجاز می داند. مفهوم عشق واقعی به عنوان رسانه ای برای رستگاری روح ، که اغلب کنار گذاشته می شود ، موضوعی است که در Solyaris بسیار لنگر انداخته است. "مهمان" هری به وضوح همسر کریس کلوین نیست بلکه یک پیش بینی ناخودآگاه از نیازهای خودش از او است. آزمایش دکتر سارتوریوس ثابت کرده است که حضور "مهمانان" در ایستگاه از عناصر نوترینو ساخته شده توسط میدان نیروی Solyaris ساخته شده است. هرچند که هری خاطراتی ایجاد می کند ، او به عنوان انسانی ترین در میان خدمه ظاهر می شود. دکتر سایناوت ، متخصص سایبرنتیک ، در درک خود از Solyaris گرفتار شده است ، Sartorius متخصص نجوم در جستجوی دانش وسواس دارد و نمی فهمد که دنبال کردن دانش برای دانش بیهوده است. جیباریان فیزیولوژیست نمی تواند اندوه و معاد را نادرست سازگار کند. همانطور که از نظر کلوین به نظر می رسد سرانجام او هری را به عنوان فرصتی برای شفای روح خود انکار می کند.
هاری از درک خاطرات و درک تأثیر آن بر خدمه و به اصطلاح "روح انسانی" آنها نیز به دلیل عشق واقعی خود به کلوین ، هری تصمیم به خودکشی می گیرد گویی که مرگ و میر ذاتی سرنوشت انسان است. او با همین عمل فداکاری و عشق نهایی ، روح خود را به دنیا می آورد. در انتهای فیلم و از طریق یکی از معمایی ترین "بزرگنمایی" های تاریخ سینما می فهمیم که یک جزیره در سطح سالاریس شکل گرفته است. ما می بینیم که کلوین با گذشته خود آشتی می کند ، گویی سیاره به او فرصتی دوباره می دهد ، فرصتی برای انسان بودن…
با فیلم به نظر می رسد سلیاریس تارکوفسکی در گوش ما زمزمه می کند که بشریت به مکانی محدود نیست اما به یک عمل سیاره سلیاریس از رویاها و خاطرات ایجاد می کند و به طرز عجیبی در حال بازخوانی روند خلاقیت مردان است (به عنوان مثال وصیت نامه پدر کلوین برای بازسازی خانه کودکی خود طبق خاطراتش).
فیلم ما را در جستجوی حقیقت نهایی قرار می دهد ، اما اگر این حقیقت فراتر از درک ما باشد ، ممکن است به این دلیل باشد که ما در جای اشتباه جستجو می کنیم. شاید حقیقت در درون خود ما نهفته باشد. اگر چنین است ، پیدا کردن آن با روح ما مقابله می کند. بنابراین در اصل اگر روح به ما داده شده است ، شاید وجود ما فقط در بازیابی آن منطقی باشد. آندری تارکوفسکی در "سفر به زمان" (یک مستند زندگینامه ای) گفت که او سالاریس را به عنوان یک ناموفق می داند. اجازه بدهید مخالفت کنم.
دانلود فیلم Solaris 1972 (سولاریس) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
من ستایشگر بزرگ سینمای تارکوفسکی هستم ، چند سال پیش فیلم هایی مثل آینه ، کودکی ایوان و ایثار را کشف کردم و شعر تصاویر او ، قدرت مضامینش و عمق نوشتن او را اغوا کردم. در کل واژگان سینمای قرن بیستم ، وی از نظر بینش ، فلسفه و ایدئولوژی تا حد زیادی بی حد و حصر است و به راحتی در کنار دیگر فیلمسازان نابغه مانند برگمن ، کیشلوفسکی و وونگ کار وای قرار می گیرد. وقتی به شگفت انگیزترین کارهای او مانند آندری روبلف ، آینه ، دلتنگی و غیره فکر می کنیم ، به عصبانیت عمیق ، استعاره ، درام داخلی و خارجی و فداکاری شدید به شخصیت او و کاوش در دنیایی که در آن زندگی می کنند ، فکر می کنیم. با وجود این عوامل در سولاریس (معروف به سولاریس) ، تنها می توان به این نتیجه رسید که سولاریس ، بدون شک ، کم موفقیت ترین فیلم تارکوفسکی است.
اکنون ، من می دانم که این ممکن است چیزی نظیر بحث برانگیز (با استقبال فراوان سولاریس از بزرگترین فیلمهای ساخته شده در تاریخ) ، اما من صرفاً بیانگر دیدگاه شخصی خود نسبت به فیلم به عنوان طرفدار تارکوفسکی و به طور کلی طرفدار سینمای جهان هستم. من همچنین چهار بار سولاریس را دیده ام و در هر بار مشاهده بعدی ، به غیر از چند صحنه اول زیبا و بازتابنده روی زمین ، نتوانسته ام چیز جدید یا نیرو بخشی در مورد آن پیدا کنم. بقیه آن به سختی مانند یک فیلم تارکوفسکی به نظر می رسد ، بلکه برخی از اقدامات بالینی (پست مدرن) برای تصور مجدد کار حوزه آبریز کوبریک ، 2001: ادیسه فضایی ، فقط با روایتی سخت تر. این برای من اولین اشتباه تارکوفسکی است. می بینید ، آنچه که تارکوفسکی را همیشه از سایر همسالان خود متمایز کرده است ، استفاده او از روایت است که در دنیای او نه چندان گسترده ، بلکه بیشتر مانند یک گل شکوفا می شود (با هر گلبرگ تفسیر جدیدی از وقایع برای ما ارائه می دهد پيگيري كردن). سولاریس رویکرد کلاسیک تری به روایت دارد ... مطمئناً ، چند لحظه بازتاب آرام و استفاده استعاری زیبا از خاطرات و احساسات ضبط شده وجود دارد ، اما بر خلاف دو شاهکار او که سولاریس را بنویسد ، هیچ تضادی بین ایدئولوژی های درونی (گناه ، افسردگی ، عشق ، از دست دادن) و بیرونی (اشباح ، خاطرات ، توهمات) فیلمنامه. به علاوه ، هیچ سابقه شخصیت چند لایه ای وجود ندارد (مانند نمونه ای که در فیلم Solaris بعدی می توانیم شاهد آن باشیم ، نوستالژی) و بسیار ناامید کننده تر ، هیچ بازی واقعی با روایت بازی نمی شود.
Solaris همانطور که سینمای تارکوفسکی دریافت می کند ، مستقیم است ، حتی به استفاده از فیلمبرداری ، که در اینجا ناشیانه ، اجباری و آماتوری به نظر می رسد ... یک ناامیدی واقعی پس از ترکیب های زیبا و کاوش بصری در زمان و مکان در جذاب ترین آثار او (فکر کنید در مورد آن صحنه با خانه در حال سوختن در میرور ، یا آنهایی که لحظه های سیاه و سفید را از استاکر بسته می کنند ، سپس آنها را با تحقق ایستگاه فضایی اینجا مقایسه کنید). برخی از آن کار برآمدگی و معماگونه خستگی سینمایی را برچسب گذاری نکرده اند - همانطور که پیشنهاد می کند مقدار زیادی از تنش ، جو و طراحی بزرگ است - اما ، در عین حال ، این کار تغییر دهنده زندگی نیست که تارکوفسکی توانایی آن را دارد (و کتاب اصلی بدون دلیل است !!). من این را به دو عامل مقصر می دانم ، اول اینکه ، به نظر می رسد تارکوفسکی به جریان روایت کلی کتاب بزرگ لم وفادار مانده است (ایجاد یک آغاز روشن ، میانه و پایان که رویاها و کابوس ها می توانند به آن حمله کنند) ... با این حال ، او بعداً از دست داد نکته کتاب و بسیاری از لحظات مهم و جزئیات را که می توانست روند کار را روشن کند ، جنجالی کرد. به همین دلیل ، فیلم بهم ریخته و گاه بسیار جدا می شود. چیزی که به دلیل کمبود احساسات و احساسات نشان داده شده توسط مجریان کمک نمی کند.
مشکل دیگر عدم درک تارکوفسکی در مورد ژانر علمی-تخیلی است که با توجه به طراحی قصه گویی؛ چیزی که تارکوفسکی مرتباً به آن علاقه چندانی نشان نداده است. وی همچنین از نظر بصری بر کار ایستگاه فضایی تأکید می کند ، با فاصله زیاد و برش های زیاد ، که منظره منظوم بزرگ شاعرانه تارکوفسکی را ساده می کند و هدر دادن واقعی روند دامنه سینما که فیلمساز در اینجا از آن استفاده می کرد (این آخرین باری است که وی در حوزه سینما کار می کند و فیلم های بعدی نسبت آکادمی 1.66: 1 سنتی تر دارند). هنوز هم ، تاركوفسكی چندین سال بعد با فیلم بزرگ خود استاكلر دوباره سعی در داستان علمی می كند. یک تراول عمیق وجودی از طریق بقایای یک شهر پس از آخرالزمانی ، و روح آسیب دیده یک انسان. استاکر موفق به سولاریس می شود زیرا کارگردان می تواند عناصر علمی-تخیلی را درونی کند و داستان را از کاوش فنی به مفهوم رستگاری شخصی تبدیل کند. کتاب لم از نظر اهداف شخصیت بیشتر گریزان است و تأکید او را بر روی طرح داستان معطوف می کند - درست برای یک رمان - که ظاهرا تارکوفسکی را مجبور به سازش در سبک مارک تجاری خود کرده است.
اگر مصمم هستید با تماشای سولاریس ، مطمئناً این کار را انجام دهید ... اما احساس نکنید که در مقایسه با دیگر کارهای فیلمساز ، این کار را شاهکار نمی دانید. منظور من این نیست که کاملاً مغرورانه به نظر می رسم ، اما سولاریس برای من واقعاً به هیچ عنوان کاملاً اثبات کننده زندگی نیست ، به شکلی که فیلم های دیگر تارکوفسکی می توانند باشند. به نظر می رسد که این اثر عاطفی Mirror and Nostalgia یا عنصر انسانی بسیار شیوع یافته در کودکی ایوان و ایثار را نداشته باشد. همچنین از کیفیت حماسی قطعه عظیم تاریخی ، آندری روبلف ، که تقریباً سبک سینمایی تارکوفسکی را کاملاً تعریف کرده است ، برخوردار نیست ... به همین دلیل است که شاید به همین دلیل است که خود تارکوفسکی آن را کم موفقیت ترین فیلم در بین فیلم های خود می داند. واقعاً ، اگر به دنبال مقدمه ای درباره کارهای تارکوفسکی هستید که ممکن است فقط در تغییر زندگی شما موفق باشد ، Mirror ، Nostalgia یا حماسه آندری روبلف را امتحان کنید.
دانلود فیلم Solaris 1972 (سولاریس) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
یک خط نمیتواند فیلمی مانند سولاریس را خلاصه کند، قطعاً حتی یکی از نقلقولهای شخصیتهایی که گاه به جنبههای فلسفی فرو میروند. اما این خط هنوز پس از دوبار دیدن فیلم با من صحبت می کند و هنوز احساس می کنم که واقعاً آن را ندیده ام. آندری تارکوفسکی این را کمترین فیلم مورد علاقه خود می دانست و شاید به عنوان یک فیلمساز خودم می توانستم آن را درک کنم. با سرعتی که یک بار هم از ثبات تمرکزش بر تفاوتهای بین طبیعت و زمین و فناوری و علم و همچنین عشق، فقدان، حافظه و غیره خارج نمیشود، برای کارگردان نمیتواند چیزی برای نقد پیدا کند. خودش و همانطور که بود، طبق مصاحبه ای که روی دی وی دی انجام شد، تارکوفسکی تا حد کمال گرایی در کار خود وسواس داشت. اما، همانطور که بیشتر از آنچه که باید از خواندن نقدها و نظرات به حساب بیاوریم، این معادل روسی کوبریک در سال 2001 است که واقعاً فقط از دو جنبه، پیشبردن مرزها در تجربه چشماندازهایی از چیزی است که واقعاً نمیتوان شناخت. و به شخصیتهایش اجازه میدهد تا بفهمند که بدون زمین تا این اندازه در فضا چه معنایی دارد (و به همان اندازه چه چیزی میتواند در اطراف بماند).
اما تارکوفسکی به همان وسواسهایی که کوبریک و کلارک داشتند علاقهای ندارد و بنابراین مقایسهها میتوانند تا آنجا پیش بروند که واقعاً وقت آن باشد که فیلم را با شرایط خودش یا حداقل در رابطه با سایر فیلمهای علمی تخیلی پیش ببریم. این در مورد کشف واقعی به ناشناخته و دستیابی به اسرار ریشه در ما به عنوان میمون نیست. اکتشافات سولاریس برای هرکسی که زندگی کرده و دوستش داشته باشد و از دست داده باشد، به خوبی شناخته شده است. شخصیت کریس کلوین (دوناتاس بانیونیس، یکی از دو اجرای واقعاً هیجانانگیز فیلم) در زمین در محاصره طبیعتهای فراوان شروع میشود و به عنوان یک مرد بیوه سنگی تقریباً تا نیمههای فیلم ادامه مییابد که در نهایت میبینیم چه چیزی میتواند. در ذهن مبتنی بر تجربی او مورد استفاده قرار گیرد. این نمایشگاه که از طریق شهادت یک مرد فضایی زخمی انجام شده است، از اقیانوسی می گوید که توسط خورشید گرایان مورد مطالعه قرار گرفته است، که شروع به داشتن نیروی حیاتی خاص خود کرده است و آنچه را که ممکن است برای افراد نزدیک به آن وجود داشته باشد یا نباشد، ایجاد می کند. هنگامی که کلوین به ایستگاه سولاریس می رسد، در اطراف دو دانشمند خسته و فرسوده برای علت، او اثر یک فرد زنده شده را می گیرد - همسر متوفی او هاری (ناتالیا بوندارچوک، دیگری) - که ابهامات و ارتباطات خود به عنوان واقعی یا کپی شروع می شود. برای آوردن وحشت روانی واقعی به فیلم.
همه اینها به گونه ای انجام می شود که به راحتی می توان آن را خسته کننده فرض کرد. اما اگر خود را به سبک فیلم بسپارید، با سرعت ادامه دهید، سولاریس در سطح خودش ارزشمند است، شاید به روشی که با سال 2001 قابل مقایسه باشد، زیرا به اندازه کافی برای تفسیر باقی می ماند. تارکوفسکی دنبال هیچ چیز متعارفی نیست که می تواند برای برخی به عنوان یک عقب نشینی تلقی شود. سولاریس از تماشاگرش میخواهد که سفری احساسیتر از سفری داشته باشد که ممکن است موجودی کوچک یا «اکشن» واقعی زیادی پیدا کند. زمان کلوین با هاری جدیدش در تقابل با ایستگاه فضایی تقریبا خالی است، زیرا او همسرش را از جایی در درون خود شکل داده است. در واقع، احتمالاً تا حد زیادی با مضامین فلسفی مرتبط است - حداقل مدتی برای صحبت در مورد چیستی ها و چرایی های جستجوی واقعی چیزی در خارج از زمین که فقط در منطق فراتر از سادگی قابل درک است، داده می شود. در عین حال، یک داستان عاشقانه نیز کار میشود، یا بهتر است بگوییم عشقی محدود شده در مرزهای ادراک و سورئال. چرا هاری نمی تواند کشته یا ناپدید شود؟ وقتی کلوین در اواخر فیلم تب می کند چه اتفاقی می افتد؟ و آیا هاری واقعاً می تواند با او احساس آرامش کند؟ وقتی به آن منعکس می شود عشق چیست؟ سوالات مطرح شده، که ممکن است تا پایان فیلم پاسخ داده شوند یا ممکن است پاسخ داده نشوند (اگرچه پایانی داشت که من با صدای بلند گفتم "اوه وای"، تا حدی تعجب کردم و تا حدودی دیدم که عامل "مهمان" چگونه ساخته شده است. حس کامل)، در پسزمینه چیزی قرار میگیرند که واقعاً میتوان آن را به عنوان چیزی از هنر بزرگ توصیف کرد. ممکن است بخشهای کوچکی از خود به جای بگذارد که ناقص باشند، اما در مجموع مانند برخی از شعرهای حماسی بزرگ، فیلم تارکوفسکی عمیقاً در موضوع خود فرو میرود و برای کسانی که میتوانند در یک یا دو بار تماشای آن به اندازه کافی آن را درک کنند، میتوانند آن را با سبک همراه کنند.
و همانطور که قبلا ذکر شد، تقریباً در سه ساعت به همان اندازه که برای بیان کاراکترها وزن دارد، در سمت گرفتن تصاویر بصری وزن دارد. در طبیعت زیبایی وجود دارد، و به همان اندازه با چشمی شفاف و بدون تبعیض دیده می شود که صحنه طولانی رانندگی در جاده (مورد علاقه شخصی من)، اقیانوس ها در فضا، و راهروهای کشتی محصور و غیرشخصی دیده می شوند. برخی از این تصاویر به تنهایی باعث شد که آنها را دوباره تماشا کنم، فقط برای اینکه ببینم او و گروهش چگونه این کار را کردند. این میل به طرح سؤالاتی است که جالب ترین داستان های علمی تخیلی را نشان می دهد، در این مورد برای ترساندن ما از ماهیت افرادی که تحت تأثیر انتزاعات تحقق یافته قرار گرفته اند، و ایجاد تفکر در مورد آنچه در ما وجود دارد و آنچه ممکن است در بیرون وجود داشته باشد. . فیلمی خارقالعاده که انتظار میرود مخاطبانش را به سمتی بکشد که آن را بگیر یا ترک کن. اگر آن را بگیرید، یکی از آن فیلمهایی است که از شما صبر میخواهد و پس از اتمام به همان اندازه که در زمان پخش بود، ارائه میشود.
دانلود فیلم Solaris 1972 (سولاریس) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
وای، من و همسرم امشب چه تجربهای داشتیم که «سولاریس» را بر اساس رمانی از یکی از نویسندگان علمی تخیلی مورد علاقهام، استانیسلاو لم، دیدیم. همانطور که از نقدهایی که دیده بودیم متوجه شدیم، این یک فیلم بسیار طولانی در 165 دقیقه است که صحنه های کشیده اما جذاب بسیاری دارد. اگرچه این یک کلاسیک است و چیزهای زیادی برای توصیه به آن وجود دارد، باید اعتراف کنم که در نیمه اول نشستن برای من کمی سخت بود - یک شام پاستا خوب خوردم و مقداری شکلات کمکی نکرد :-). سولاریس آنقدر پیچیده است که احتمالاً حداقل دو یا سه تماشا طول می کشد تا احساس کنیم که بیشتر آن را درک کرده ایم.
داستان اصلی این است که یک سفینه فضایی روسی در مدار یک سیاره در حال ارسال است. وضعیت گیج کننده ای برمی گردد و کریس کلوین (دوناتاس بانیونیس) برای تحقیق فرستاده می شود. او متوجه می شود که خدمه در حال آزمایش دادن پالس های تشعشع به اقیانوس وسیع سیاره بوده اند و به نوبه خود توسط نوعی هوش ذاتی روی سیاره دستکاری می شوند. «مهمانها» در کشتی شکل میگیرند که از عناصر ذهنی ذهن خدمه ساخته شده است.
شب اول، کریس خودش از خواب بیدار میشود تا عشق دیرینهاش هاری (ناتالیا بوندارچوک) را در کنارش پیدا کند. . دو خدمه دیگر، دانشمندان دکتر اسنات (Jüri Järvet) و دکتر Sartorius (Anatoli Solonitsyn) هرگونه تصور غلطی را که کریس ممکن است داشته باشد با روشن کردن این که "او" واقعی نیست، از بین می برند و از کریس دعوت می کنند تا نمونه خون را ببیند. که واضح است که انسان نیست («او» وقتی صدمه میبیند «خون میریزد»، اما «خون» را میتوان به راحتی پاک کرد). دانشمندان در واقع میخواهند روی ارسال یک پالس فداکارانه تابش به اقیانوس زیر آزمایش کنند و به نظر میرسد که علاقهای به استفاده از هاری برای این منظور دارند.
سولاریس شبیه هیچ چیزی نیست که من قبلا دیدهاند و پرسشهای فلسفی زیادی درباره ماهیت واقعیت و هستی، معنای عشق، زمان و بیزمانی و بسیاری موارد دیگر مطرح میکنند. محیط استریل و بسیار غیرطبیعی سفینه فضایی و همچنین موسیقی و جلوه های صوتی مالیخولیایی و مینیمالیستی، انسان را از حضور در طبیعت ناامید می کند و در صحنه های اولیه کنار دریاچه تأمل می کند. پایان (اینجا هیچ اسپویلری وجود ندارد!) جایی را برای تفسیر و حتی درک آنچه اتفاق افتاده باقی می گذارد. به طرز وحشتناکی شگفت انگیز
دانلود فیلم Solaris 1972 (سولاریس) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
چیزی که بیشتر در مورد سولاریس به چشم می خورد طولانی بودن آن است. بسیار طولانی. و روسی. خیلی روسی است.
سوالات جالب زیادی در مورد ماهیت انسانیت، وجدان، عشق و غیره ایجاد می کند که صادقانه بگویم، قبلاً هرگز فکر نمی کردم بپرسم و به اندازه کافی اهمیت نمی دهم اکنون که از آنها پرسیده شده است، پاسخ دهید. (آیا واقعا شرم بشریت را نجات می دهد؟ چه کسی می داند؟ شاید. چگونه این کار را انجام می دهد؟ سرنخی ندارم. حالا برای ناهار چیست؟) این به این معنی نیست که من فیلم را دوست نداشتم. من کردم. خیلی زیبا فیلمبرداری شده است، به گونه ای که فکر می کنم ارزش خریدن را دارد، حتی اگر دیگر هیچ وقت به کل ماجرا ننشینم، فقط برای اینکه بتوانم صحنه هایی مانند "شهر آینده" را به عنوان مرجع فیلم خودم در دست داشته باشم- تلاش کردن.
که در مورد آن صحبت می کنیم: «شهر آینده» صحنه بسیار طولانی است که تماماً از یک شخصیت در حال رانندگی در خیابان های ژاپن تشکیل شده است. قرار است شهر آینده به نظر برسد، اما برای مخاطبان مدرن آمریکایی، این چنین نیست. به نظر می رسد که مردی در حال رانندگی با ماشین خود از طریق یک سری تونل، و از کنار یک سری آسمان خراش ها عبور می کند، زیرا روز به تدریج به شب تبدیل می شود. سولاریس به مدت پنج دقیقه ادامه دارد.
اما نکته اینجاست، پارادوکس این فیلم: این که یک سکانس پنج دقیقهای وجود دارد که چیزی جز عکسهای ترافیکی ندارد، من را آزار نمیدهد. در واقع، من آن را دوست داشتم. صحنه شگفت انگیزی است، واقعاً در نوع خود بسیار زیبا. و بسیاری از فیلم ها اینگونه هستند. کند و گیج کننده است، اما با این حال، هرگز خسته کننده نیست. حتی زمانی که کلوین وارد ایستگاه فضایی شد، جایی که 90 درصد دکور دقیقاً یکسان به نظر می رسد. هنوز هم دیدن آن جذاب است.
و نکته عجیب این است که نمی توانم دلیل آن را بفهمم. منظورم این است که وقتی سعی کردم سال 2001 را تماشا کنم، یک فیلم بسیار طولانی و زیبا که عمدتاً در فضا اتفاق میافتد... در 10 دقیقه اول به معنای واقعی کلمه حوصله اشک سر رفته بود و مجبور شدم آن را خاموش کنم. (به طرفداران فیلم توهین نمیکنم؛ من متوجه میشم که چقدر بیادب هستم که نابغه 2001 را تشخیص ندادم. این چیزی است که من فقط باید به تنهایی با آن کنار بیایم.) اما به دلایلی، در حین تماشای سولاریس، حتی زمانی که مطلقاً هیچ اتفاقی نمی افتاد، نمی توانستم چشمانم را بردارم. عجیبترین احساس را دارم که اگر واقعاً دوباره فیلم را تماشا کنم - بدون زیرنویس - میتواند یکی از محبوبترین فیلمهای من شود.
نمیدانم میتوانم یا نه. سولاریس را به دیگران توصیه کنید یا نه، زیرا من نمی دانم که آیا شخص دیگری احساسات من را به اشتراک می گذارد یا خیر. نمیدانم چه کسی آن را درک خواهد کرد و چه کسی نمیفهمد، یا حتی چه کسی فکر میکند ارزش تلاش برای فهمیدن را دارد. البته، برخی از مردم هستند که کاملاً آن را دوست دارند، و احتمالاً حتی برخی از آنها آن را میفهمند (یا فکر میکنند که میدانند)، زیرا... خوب، این یک کلاسیک است و یک فیلم کلاسیک نمیشود اگر کسی دوست نداشته باشد یا آن را درک می کند. اما احتمالاً افراد زیادی از آن متنفر هستند، زیرا... خوب، این یک فیلم روسی سه ساعته است.
به هر حال، به نظر من حداقل ارزش دیدن را دارد. اگر آن را خسته کننده، آهسته، نامفهوم می دانید، هر چه باشد... فقط آن را خاموش کنید. چیز مهمی نیست. اما، از سوی دیگر، اگر بهطور غیرقابل توضیحی مجبور به تماشای خود هستید، نمیخواهید یا نمیتوانید خود را برای یک فریم جدا کنید... خوب، پس، خوش آمدید.
دانلود فیلم Solaris 1972 (سولاریس) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
سه روز و سه تلاش برای تماشای سولاریس طول کشید. دلیلش این بود که مدام به خواب میرفتم و مجبور بودم نیم ساعت به عقب برگردم، فقط از نظر طرح داستان، دوباره به سرم میرفتم. اگر طرح حتی اصطلاحات درستی برای استفاده در اینجا باشد. اما بالاخره فیلم را تمام کردم. من هنوز موفق شدم در صحنه آخر بخوابم.
طولانی حتی شروع به توصیف سولاریس نمی کند.
من قبل از سولاریس استالکر را دیده بودم. من فکر میکنم فیلم خوبی بود، اما حتی در آن زمان هم فکر میکردم که کارگردان آندری تارکوفسکی کمی بیش از حد به برداشتهای طولانیاش علاقه داشت و او از کلوزآپهای بیحرکت است. اما، این سبک مرد است. فیلمهای او بیشتر به حال و هوا اهمیت میدهند تا آنچه واقعاً روی پرده اتفاق میافتد.
سولاریس بر اساس رمانی به همین نام از استانیسلاو لم ساخته شده است. خیلی کتاب خوبیه نه یکی از موارد مورد علاقه من و نه چیز دیگری، اما اگر در مورد کلاسیک های علمی تخیلی صحبت می کنید، جایگاه شایسته خود را به دست آورده است. این نگاهی طولانی و تامل برانگیز به مشکلات اکتشاف فضایی است، در حالی که بحث ارزشمندی در مورد اخلاقیات گناه است. توطئه واقعی به دنبال کریس کلوین، روانشناس فرستاده شده به سولاریس، سیاره ای دوردست و مرموز، که بشر برای دهه ها تلاش کرده است در مورد آن تحقیق کند. بدون هیچ نتیجه قابل تشخیص. اما اکنون چیزی تغییر کرده است و ممکن است این سیاره به جای آن در حال تحقیق در مورد انسان ها باشد.
داستان مطالب خوبی برای یک فیلم دارد. برای مثال، یک فیلم هیجانانگیز روانشناختی، که مضامین گناه، اخلاقیات علمی و پتانسیل بشر برای گسترش در سراسر کیهان را نیز بررسی میکند. اما در دستان تارکوفسکی مجموعهای از صحنههای بسیار شل و پر از نمای نزدیک از چهرههای رنجدیده انسان، عکسهای طولانی از طبیعت، با امتیاز اضافی استراحتهای طولانی و متفکر و ژستهای دوربین در دست داریم.
ظاهراً خود تارکوفسکی خیلی از فیلم راضی نبود. او می خواست انقلابی در ژانر علمی تخیلی ایجاد کند، اما به قول خودش نتوانست آن را به پایان برساند. او ابراز تاسف کرد که باید دید هنری خود را با گنجاندن دیالوگهای طرح محور و صحنههایی با جلوههای ویژه به خطر انداخت. پس چرا اصلاً یک فیلم علمی تخیلی کارگردانی میکرد؟
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.