در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم The Blue Max 1966... لطفا منتظر بمانید ...
آلمان، سال 1918. »برونو استاکل« (پپارد) که تازه دوره ي خلباني را تمام کرده، آرزوي دريافت نشان »ماکس آبي«- بالاترين نشان افتخار خلبانان جنگي را در سر مي پروراند...
دانلود فیلم The Blue Max 1966 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
جنگ بزرگ دوم طرح را برای بیست و صد سال مضحک تنظیم کرد. درگیری غیرقابل مقایسه، همانطور که تا جنگ بزرگ دوم شناخته می شد، تعداد زیادی افسانه ساخت. جانهای بسیاری را از بین برد، قلبهای بسیاری را شکست و به ذهنهای بسیاری آسیب رساند. این پیامدهای کشنده نوآوری را آشکار کرد (بدون شک شوک زیادی را برای ویکتوریاییها برانگیخت که پذیرفتند علم و نوآوری به پیشرفتهای دستنخورده و رقیقناپذیر توجه دارند). این دوگانگی قوه مقننه، کارگزاران و نخبگان را برملا کرد، به این ترتیب اعتماد بیخیال 100 سال نوزدهم را که دولتها و نخبگان دولتی واقعاً پذیرفته شده بودند، از بین برد. (فرانسوی ها در مورد این درگیری گفتند: «آخر از همه.» رئیس جمهور ویلسون گفت: «نبرد برای پایان دادن به جنگ». هر چقدر هم که شایستگی داشته باشد، و به اندازه جنگ جهانی دوم نزدیک نیست. برای اهداف من، فیلمهای متحرک جنگ جهانی اول، که مستحق چهار ستاره هستند، «لورنس عربستان»، «مسیرهای شکوه»، «بزرگ» هستند. توهم، "نامزدی بسیار طولانی"، "پادشاه و کشور" و "La Grande Guerra." من سه ستاره قوی به "گالیپولی"، "روبان سفید"، "بال" و چند ستاره دیگر از جمله " مکس آبی."
نبرد هوایی جنگ بزرگ دوم حماسی و عمیقاً جذاب بود. صحنه های هوابرد در "مکس آبی" عالی و آزادانه طولانی است.
بیشتر بازیها فوقالعاده خوب هستند. من بهویژه به کارل مایکل ووگلر بهعنوان رئیس واحد اشاره میکنم؛ او کاملاً متقاعدکننده است. ووگلر برای مدت طولانی در فیلم The Blue Max آلمانی حضور چشمگیری داشت؛ او فقط به صورت دورهای در آثار هالیوود ظاهر میشد. همه موارد عالی هستند - به عنوان مثال، کار او به عنوان رومل در "پاتون"، جایی که راه رفتن خسته و خفقان خفه شده او به طرز بی عیب و نقصی فیلد مارشال ضعیف را در حدود سال های 1943-1944 به دام می اندازد.
یک شخصیت سرگرم کننده به نام هری تاوب، نقش ووگلر را بازی می کند. قابل اعتماد او در این کار فوق العاده است. پیداش کردم. او همچنین در "پاتون" است - او آشپزی است که ژنرال او را سرزنش می کند: "کلاه تو کجاست؟" پاتون را درخواست می کند. "کلاه ایمنی؟ ژنرال، آقا، من یک آشپز هستم!" "تو یک جنگجو هستی. بیست دلار جریمه." (این، تصادفا، دستمزد یک هفته است.) استنلی کوبریک، که استعدادی برای ردیابی هنرمندان کماهمیت کماهمیت داشت، از کار تاوب لذت برد و او را به عنوان مالک در «بری لیندون» انتخاب کرد.
جورج پپارد. اینجا خوبه من طرفدار پپارد نیستم- - استحکام و فقدان کامل ژرف اندیشی دیر یا زود متوجه من می شود - با این حال او تلاش می کند فردی را با بار عاطفی قابل توجهی به تصویر بکشد (شاید تراشه واقعی پپارد تفاوتی ایجاد کرده است). یکی در نظر می گیرد که چگونه یک سرگرم کننده خوب می تواند این نقش اساسی را بازی کند. (مایکل کین به این شکل صدا می زند؛ رابرت ردفورد، الیور رید، و وارن بیتی نیز همین طور.)
The Blue Max تقریباً آخرین تخیل برای فانتزی های پپارد در مورد تبدیل شدن به یک فیلم داغ بود. او برای مدت طولانی برای کانون توجه آماده شده بود ("چگونه غرب برنده شد" و غیره) اما هرگز به طور کامل کارساز نشد. یک سال پس از ظهور این فیلم، او برای دومین بار در فیلم The Blue Max کاملاً وحشتناک «توبروک» به شاکی هادسون متهم شد و یک سال پس از آن با مری تایلر مور در «چه چیزی در مورد احساس خوب وحشتناک است؟» حضور داشت. که دقیقا توسط چهار نفر مشاهده شد. ایستگاه بعدی پپارد، اساسا، تلویزیون بود، جایی که او بدن و روح را برای مدت طولانی در کنار هم نگه داشت (بدون توجه به اینکه از "Dynasty" به دلیل یک تند بودن اخراج شده بود؛ جان فورسایت کنسرت را دریافت کرد و شاید اشک شوق می ریخت).
اورسولا آندرس اینجا فوقالعاده است. او در بهترین حالت خود است، و می توانم به سادگی بگویم، لعنت به آن حوله احمقانه. جیمز آرتیسان عالیه نگاهی کوتاه به جاده های برلین جذاب است. ظاهر اشراف سرخ سرگرم کننده است. مدام به این فکر می کنم که آیا ارتباطی بین حضور بارون در The Blue Max (که در سال 1965 فیلمبرداری شد) و نبرد فریبنده اسنوپی با نجیب زاده سرخ در "بادام زمینی" که در پاییز 65 شروع شد وجود دارد یا خیر.
تکمیل فیلم از نظر منطق احمقانه است. آجرکار پپارد را می فرستد تا با یک هواپیمای ناپایدار عبور کند تا او را از بین ببرد - او یک "تله مرگ" هواپیما را بر فراز یک گروه عظیم می فرستد. با این حال، علاوه بر یک گروه عظیم، یک گروه عظیم مملو از مقامات بلندپایه، از جمله ولیعهد سلطنتی، بخشی از ستاد کل، و بهویژه، همه برنامهریزان و سازندگان هواپیما. هواپیما دو یا چند بار مستقیماً بر فراز گروه پرواز می کند. ممکن است فیلمنامه نویسان با گفتن Bricklayer از هر مشکلی جلوگیری کرده باشند: "من باید پرواز واقعی را ببینم - اما برای ایمنی خود را به دورترین سمت میدان ببندید." "ایمنی؟ من به هیچ چیز ایمنی اهمیت نمی دهم!" "این یک دستور است." با این حال، این جانشینی بسیار مهم است، به روشی اغراق آمیز.
اگر شما نیاز به مطالعه یک قطعه کوتاه در مورد نبرد هوایی جنگ جهانی اول دارید - قدرت، تمایز آن، ماهیت طبقه بندی شده آن-- به بخش "مانفرد فون ریختوفن" در ویکی پدیا نگاه کنید.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.