در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم The Easiest Way 1931... لطفا منتظر بمانید ...
"لائورا" که در یک خانواده کارگر بزرگ شده است، تصمیم می گیرد در عوض ازدواج با پسر همسایه، دعوت "ویل بروکتون" ثروتمند را بپذیرد. او پس از اینکه عاشق جوانی به نام "جک مدیسون" می شود، "ویل"را ترک می کند تا منتظر بازگشت او از ماموریتی طولانی مدت شود...
آسانترین راه لورا که در یک خانواده فقیر طبقه کارگر بزرگ می شود، تصمیم می گیرد با پسر همسایه ازدواج نکند و در عوض دعوت ویل براکتون ثروتمند و مسن تر را برای نقل مکان با او می پذیرد. پس از عاشق شدن با جک مدیسون، روزنامهنگار جوان و آیندهدار، بروکتون را ترک میکند تا منتظر بازگشت مدیسون از یک مأموریت طولانی باشد. پولش تمام می شود و ناامید می شود و برمی گردد...
دانلود فیلم The Easiest Way 1931 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
ساده ترین راه همیشه موثرترین راه نیست. لورا مرداک (کنستانس بنت) این را به سختی متوجه شد.
لورا یک "دختر اجارهنشین" بود. او زن جوانی بود که پول نقد نبود. او با تمام خانواده اش در یک آپارتمان دو اتاقه زندگی می کرد. او در یک زنجیره خرده فروشی برای کمی خراش کار می کرد و باید از آن برای کمک به خانواده استفاده می کرد.
این یکی از اجزای فیلمی بود که من ترجیح می دادم. در دهه 30 فیلمهای سطح بالای جامعه بسیار زیاد بود که دیدن افراد استاندارد در حال احیای مجدد بود. این به این معنی نیست که در The Easiest Way افراد خوب برجسته نشده اند، به این دلیل که همبازی اش، آدولف منجو، به سادگی همین بوده است.
وقتی مالک ثروتمند لورا از شرایط خود خارج شد /رئیس/رئیس یک شرکت تبلیغاتی به نام ویلیام براکتون (آدولف منجو) او را بررسی کرد. هنگامی که او شروع به قرار ملاقات با او کرد، بارها و هدایایی بود که توانایی ارسال پول نقد به خانه را برای او فراهم می کرد. پدرش آن را بلعید در حالی که مادرش و همسر خواهرش از او متنفر بودند. او با آن مرد ازدواج نکرده بود، او یک زینت عجیب و غریب بود.
به نظر می رسید که وقتی او با جک مدیسون (رابرت مونتگومری)، یک خبرنگار تازه کار آشنا شد، این موضوع تغییر کرد. این دو در کلرادو با هم آشنا شدند و به طرز ناامیدکننده ای شیفته شدند. پس از ده روز با هم بودن، آنها دیوانه وار شیفته و اساساً متعهد شدند. جک معتقد بود که لورا باید بروکتون را دور بیندازد و هدایای خود را به طور کلی پس دهد. علاوه بر این، او معتقد بود که لورا باید با او سازگار بماند در حالی که او برای چند ماه به آمریکای جنوبی رفت و لورا موافقت کرد. که در آن دو نفر احساسات پرشور را نسبت به کسی تجربه می کنند و کل زندگی خود را برای کسی تغییر می دهند. آنها ده روز را با هم سپری کردند و جک پیش بینی کرد که لورا باید سه ماه برای او تنگ بنشیند. من متوجه شدم که عشق چیزی شخصی است که نمی توان آن را ارزیابی کرد، با این حال حساب را انجام دهید.
کسی را برای ده روز بشناسید. پیش بینی کنید که او باید برای مدت طولانی برای شما محکم آویزان شود. حتی معادل هم نمی شود.
راستش، او از جک چه می داند؟ او ممکن است در تمام این ده روز در برخی مواقع به طور بالقوه از جک آگاه باشد؟ زیاد نیست. تنها چیزی که میدانست این بود که او را گرامی میدارد و من حتی در مورد آن تحقیق خواهم کرد. شخصیت های آن زمان رشد عمیق نوجوانان را داشتند. آنها خیلی سریع سر به پا میشوند و متأسفانهتر، تمام بینش و سوء ظن خود نسبت به یک فرد را بر اساس واقعیتی که آنها را گرامی میداشتند، بنا کردند.
بنابراین، در حالی که جک احتمالاً در آمریکای جنوبی خم میشد. لورا که روزنامه نگار بود به خانه در نیویورک بازگشت و گرسنه بود. او نمیتوانست به خانه برگردد زیرا مادرش بسیار تحقیر شده بود و نمیتوانست پیش خواهرش استیک (آنیتا پیج) بماند، زیرا نیمه بهترش (کلارک پیک) به آن جزء نیازی نداشت. بنابراین، لورا از زمانی که براکتون را ترک کرد، همه چیز را انجام داد. هفتهها بود که از جک خبری نداشت و تقریباً تهیدست شده بود. البته، او میتوانست چند موقعیت کسب کند تا بتواند به اندازه کافی درآمد کسب کند، اما «سادهترین راه» را در پیش گرفت.
او از براکتون اعتباری خواست که قسم خورده بود از آن مراقبت کند. . براکتون گفت که هنوز اعتباری به او نمی دهد که او را پس بگیرد. اینجاست که محبت او به جک باید به او قدرتی بدهد که انتظار می رود با براکتون مخالفت کند و فداکار بماند، صرف نظر از این که آیا این به معنای گدای بی بضاعت باشد.
این اتفاق نیفتاد. لورا مشتاق بود، براکتون غذا داشت.
وقتی جک بالاخره یک بار دیگر وارد شهر شد، آماده بود تا آخرین مورد مورد علاقه را دریافت کند. می توانید طرز فکر او را زمانی تصور کنید که او دید که لورا دوباره با خیرخواه دوستانه اش برخورد کرده است. بازنگری دارد: رشد عمیق یک نوجوان.
شما ده روز این فرد را می شناختید. ده روز کامل همچنین، شما پیشبینی میکردید که تا زمانی که از سفر خود برگردید، او باید بیآرام برای شما در ناپاک بنشیند؟ در هر لحظه ممکن است در مورد ده روز بعدی او چه چیزی را متوجه شده باشید و چگونه می توانید پیش بینی کنید که او برای مدتی طولانی برای شما محکم بنشیند؟ دوست ندارم در حالی که دیگر نبودی چک های معمولی برای رسیدگی به او می فرستادی. پیشبینی میکردید که او برای زنده ماندن چه کار کند؟
جک احساس کرد که او را برای یک مکنده بازی میکنند و آنها از هم جدا شدند. لورا که دلسرد شده بود، یک بار دیگر براکتون را ترک کرد. در نهایت او در خانه خواهرش پذیرفته شد. هیچ وقت بعداً خوشحال کننده نبود، اما با اعتماد به لورا تمام شد که یک روز جک برمی گردد و شهر را در جستجوی او ویران می کند. به این ترتیب، آن را در یک فانتزی غیر واقعی به پایان رساند.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.