یک خبرنگار جنگی نا امید که قادر به یافتن جنگی که باید از آن گزارش تهیه کند،نیست. تصمیم می گیرد که از راهی خطرناک وارد بشود...
روزنامه نگاری که در صحرا "ساهارا" در حال تحقیق است به یک قاچاقچی اسلحه برخورد می کند که اخیراً مرده است. هنگامی که وی متوجه می شود که شباهت زیادی به آن مرد مرده دارد، تصمیم می گیرد تا هویت او را برای خودش بردارد…
یک روزنامه نگار که در حال ساختن یک مستند در صحرای صحرا است با یک فرد مسلح ملاقات می کند که ناگهان می میرد. هنگامی که روزنامه نگار متوجه می شود که آنها ظاهری مشابه دارند ، هویت آن مرحوم را فرض می کند و عواقبی را که به همراه می آورد ، می پذیرد.
یک خبرنگار جنگ ناامید که نمی تواند جنگی را که از او خواسته شده است پیدا کند، مسیر پرمخاطره ای را در پیش می گیرد تا هویت یک آشنای مرده در معامله تسلیحاتی را انتخاب کند.
دیوید لاک یک روزنامه نگار آمریکایی خسته جهان است که برای پوشش خبری درگیری در شمال آفریقا فرستاده شده است، اما پیشرفت چندانی در داستان ندارد. هنگامی که او جسد غریبه ای را که شبیه به او است، کشف می کند، لاک هویت مرد مرده را فرض می کند.
دیوید لاک گه برای تهیه گزارش و ساختن مستند از جنگ و مصاحبه با شورشیان به صحرای آفریقا می رود در بیابان گیر میکند و شورشیان را پیدا نمی کند او که از زندگی و همسرش خسته شده وقتی به هتل برمیگردد متوجه میشود فرد اتاق بغلی مرده است. او کار شناسایی خود را با او عوض کرده و...
دانلود فیلم The Passenger 1975 (سرنشین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
«مسافر» یک فیلم جذاب، یک شاهکار سینمایی و فلسفی است. من آنتونیونی را دوست دارم و این یکی از بهترین های اوست. من در طول سالها چندین بار آن را تماشا کرده ام، هر بار لحظه ای جدید یا معنای جدیدی را برای خودم باز می کنم. بازی فوق العاده است، دوربین هم همینطور. صحنه پایانی که هفت دقیقه طول می کشد بدون اینکه واقعاً اتفاقی بیفتد عالی است. همچنین درون مایه فلسفی عمیقی در فیلم The Passenger وجود دارد که به طور منحصربهفردی با دیگر فیلمهای آن زمان که شخصیتهای ناراضی، گمشده یا به حاشیه رانده شدهاند، متفاوت است.
درباره سمبولیسم وجودی فیلم مطالب زیادی نوشته شده است و مطمئناً آن را در مقیاس بزرگی فرا گرفته است. اما جنبه جالبی در سرنشین وجود دارد که آن را از دیگر آثار اگزیستانسیالیستی متمایز می کند. در دیدگاهی سارتر مانند، انسان از واقعیت بیگانه است و نه در دنیا احساس خوش آمدگویی می کند و نه با نوع بشر ارتباط دارد. اما در «مسافر» این زندگی خود دیوید لاک است که در واقع با او دشمنی می کند. بگذارید سعی کنم منظورم را توضیح دهم. مانند بسیاری از مردم، او سعی می کند از واقعیت پیش پا افتاده فرار کند، شغلی که او را خسته کرده است، ازدواجی که شعله خود را از دست داده است. با این حال، به جای ایجاد تغییرات جزئی، سعی می کند زندگی خود را به عنوان یک کل جایگزین کند - آن را رد کند و به شخص دیگری تبدیل شود. و اکنون این خود زندگی است که به دنبال او است و آماده است تا او را به دلیل نقض قوانین نامزدی مجازات کند. گویی او فقط ظرفی است که متعلق به زندگی است و به محض اینکه بخواهد اوضاع را به دست خود بگیرد او را نابود می کند.
در نقطه ای از فیلم دیوید می گوید که قبلاً یک نفر بوده است. دیگری، اما با او معامله کرد (به هر حال، چه خط افسانه ای). او به خود می بالد - فکر می کند که کنترل انتخاب های زندگی خود را در دست دارد، اما به زودی چیز دیگری را متوجه می شود. چیزی که او را در نهایت له میکند، سرنوشت یا شرایط یا گذشتهاش نیست که به او میرسد - این خود زندگی است که مسافری سرکش را بیرون میکند. چنین کنار هم قرار دادن زندگی با یک مرد به عنوان موجودی مجزا و همهقدرتمند، در تصویر هنری مبارزه وجودی بینظیر است.
عنوان اصلی فیلم (به ایتالیایی) "حرفه: گزارشگر" بود. اگر شخصیت ناظر زندگی بود، این عنوان کاملاً منطقی بود. با این حال، شخصیت جک نیکلسون واقعاً یک مسافر است - او در صندلی راننده نیست و امتیازات او بسیار محدود است. ارتباط او با زندگی نه صمیمانه است و نه دلسوزانه، همان طور که هیچ ارتباط انسانی بین مسافر قطار و اپراتور قطار وجود ندارد. دیوید لاک قوانین را زیر پا گذاشته و بلیط او لغو شده است. قطار بدون او به جلو ادامه خواهد داد.
ماریا اشنایدر گیرا و مرموز نقش دختر را بازی می کند. همانطور که دیوید از شهری به شهر دیگر می پرد، مدام به او می دود. او یک شخصیت کاملاً زودگذر است، از جایی به مکان دیگر شناور است، ظاهراً به هیچ فعالیت عادی یا معمولی مانند کار یا خانواده وابسته نیست. نداشتن نام در فیلم The Passenger کاملاً با شخصیت او مطابقت دارد - یک ارتباط کمتر با زندگی واقعی. شاید این تنها افرادی باشد که دیوید اکنون می تواند با او تعامل داشته باشد و می تواند با او برخورد کند. وقتی پلیس از همسر دیوید می خواهد جسد او را شناسایی کند، او می گوید که او را نمی شناسد. درست است - او کاملاً با او غریبه شده است. اما وقتی از دختر می پرسند که آیا دیوید را می شناسد، او می گوید بله. اگرچه آنها اخیراً با هم آشنا شده اند، اما به نظر می رسد که آنها افرادی از یک نوع هستند. شاید مثل او دختر هم مسافر باشد؟ شاید همه ما هستیم.
دانلود فیلم The Passenger 1975 (سرنشین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
این روح را از بسیاری از مردم خسته می کند. به نوعی قرار است. یا بهتر است بگوییم، فقط برای کسانی جذاب خواهد بود که به نوعی به اندازه شخصیت اصلی اینجا سرگردان و افسون شده اند. (اگر نه به معنای واقعی کلمه، پس از نظر فرهنگی، زیباییشناختی.) برای آنها شاید متحول کننده باشد.
جک نیکلسون در صحرای آفریقا نقش یک خبرنگار فوقالعاده بیتفاوت، خسته، و به طور فزایندهای جدا و ناامید را بازی میکند. گویی مانند پل بولز و دیگرانی که آسایش اروپا یا آمریکا را ترک می کنند، می بیند که زندگی در واقع معنای دیگری دارد. نیکلسون در واقع به نظر میرسد که میپذیرد که همه چیز بیمعنی است، و او در اعتراف به آن، در تسلیم شدن، آسودگی مییابد، و همینطور هم میشود. چیزهایی که در مورد شغلش و دنیایی که در اطرافش ایجاد کرده متنفر است. چیزی که جایگزین آن می شود متفاوت و در ابتدا رهایی بخش است، اما در نهایت او می بیند که راه هایش در حال باریک شدن است و اضطرابش که همیشه در بطری هایش فرو رفته است به سراغش می آید. تعدادی تشابه اخلاقی وجود دارد که در اینجا می توان به آن پرداخت، اما هیچ کدام بدون اینکه بقیه نیز قابل اجرا باشند، رضایت بخش نیستند. منظور من این است که پایان باز بخش زیادی از فیلم، با وجود پایان بسیار بسته، جوهره معنای آن است.
احساس من از آنتونیونی با سه گانه معروف او (1960-1962) آغاز می شود. )، اول از همه با "L'Avventura." به نوعی، ایده مشابهی وجود دارد - افراد بر اساس شرایط به دلیل نداشتن انتخاب های بهتر به وجودی جدید کشیده می شوند، نه بیشتر، و همه چیز با بی توجهی زیاد خوب است. گذشته فراموش شده است. آینده مهم نیست چیزی که «مسافر» برای من کم دارد فضاسازی است، جریان شاعرانه فیلم های قبلی. شاید این بدان معناست که این یکی واقع گرایانه تر است، کمتر در مورد نسخه های سینمایی بی حالی و شادی های موقتی. شاید این واقعاً بهترین اثر متفاوت و اغلب شگفتانگیز کارگردان باشد.
و من تا حدودی آن را دوست داشتم. شاید من خیلی بزرگتر باشم، اما وقتی "L'Avventura" (و من به طور مشابه "L'Eclisse") را دیدم، متاثر شدم و در واقع تغییر کردم. واقعا روی من تاثیر گذاشت. اینجا من جذب شدم و همه را دوست داشتم اما بدون تغییر. برداشت طولانی مشهور در پایان مستلزم طراحی صحنه پیچیده ای بود (متل در صحنه آخر تماماً مصنوعی است و از هم جدا می شود و دور از دید دوربین برای دوربین جمع می شود) و این یکی از نکات برجسته فیلم است اگر نه مایه حیرت دیگران. بگو که هست.
اگر به فیلمهای محکم، آرام و جستوجو علاقه دارید، بهویژه سبک اروپایی، این سزاوار نگاه خوب است. حتی اگر در ظاهر، آهسته و پر پیچ و خم به نظر برسد، به شدت محاسبه شده است. چیزی بسیار متفاوت از هنجار رایج امروزی، حتی در میان فیلمهای هنری، در اینجا اتفاق میافتد. ارزش تماشای عمدی و جذاب را دارد.
دانلود فیلم The Passenger 1975 (سرنشین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اول از همه، من می خواهم از در دسترس نبودن سرنشین شکایت کنم. قبلا روی وی اچ اس بوده و در این قالب اجاره کردم. اگرچه اکنون در دسترس نیست. لیاقتش رو داره که روی DVD باشه و اگر کارگردان آن دلیل کافی نیست (میکل آنجلو آنتونیونی)، شامل اجرای استادانه جک نیکلسون است که طرفداران بسیار زیادی دارد. او کارهای بسیار بزرگی را در کارنامه کاری خود انجام داده است، و مسافر یکی از بهترین های اوست، همین بالا با محله چینی ها و The Shining.
به هر حال، برای بحث در مورد شایستگی های این فیلم: خوب، آن به سبکی بسیار شبیه به فیلم های مشهورتر میکل آنجلو آنتونیونی، به ویژه Blowup است. بنابراین بیننده معمولی آن را به اندازه خیره شدن به یک صفحه خالی می بیند. فیلمهای هنری اروپایی اغلب هدفمحور نیستند، یعنی نزدیک به ابتدای فیلم هدفی وجود ندارد که شخصیتها تا پایان به دنبال آن باشند. مسافر یک نمونه کامل است. در واقع با ایجاد یک پیشفرض بسیار جذاب، کسانی را که به فیلمهای هدفگرا عادت کردهاند، آزار میدهد، فرضیهای که میتوانست برای یک فیلم هیچکاک معجزه کند (در واقع، در طرح داستان تا حدودی یادآور شمال به شمال غربی است): یک مرد، جک نیکلسون که از زندگی خود بی حوصله است، تصمیم می گیرد زندگی خود را با زندگی مرد دیگری که به تازگی مرده است عوض کند. نیکلسون شبیه مرده است و مرده به او گفته بود که اساساً یک فرد تنهاست. معلوم می شود که این درست نیست. مرد مرده یک دلال غیرقانونی اسلحه بود و به شورشیان در آفریقا اسلحه می فروخت. پلیس، جاسوسان و دوستان نیکلسون از زندگی قبلیاش همه دنبال او هستند.
عجب، هیجانانگیز، ها؟ نه دقیقا نه آنتونیونی هنرمند بزرگی است و موضوعات بزرگ تری برای تلاش دارد.
من مدتی است که در حال مطالعه آنتونیونی هستم، اگرچه یافتن فیلم های او آنقدر سخت است که مطالعات من آنقدرها پیش نرفت. با این وجود، اجازه دهید یکی دو مورد را به اشتراک بگذارم. (اشکال های کمی در پیش است)
شخصیت های فیلم های آنتونیونی تمایل به ناپدید شدن دارند. آنا از L'Avventura که نمونه فوری است، من معتقدم که او عمدا ناپدید شد. نه اینکه باور کنم او سوار قایق شده یا خودکشی کرده است. من فکر می کنم او به سادگی خود را به عدم وجود می خواهد. زندگی او به جایی نمی رسید، و او به شدت می خواست رابطه خود را با دوست پسرش، ساندرو، باطل کند. توماس، عکاس مد داغ Blowup نیز به نظر من تصمیم می گیرد ناپدید شود (به نقد من در مورد آن فیلم مراجعه کنید). او احساس میکرد که زندگیاش نیز هیچ فایدهای ندارد.
اکنون اینجا دیوید لاک (نیکلسون) است. او یک گزارشگر/مستندگر بریتانیایی لیبرال و شاید شیک و لیبرال است (اگرچه با لهجه آمریکایی صحبت می کند، زیرا «در آنجا تحصیل کرده است»؛ مسلماً مضحک ترین قسمت فیلم همین توضیح متداول بود) که در حال ساخت مستند/ افشاگری است. در مورد فضای سیاسی آفریقا او طبق قوانین گزارشگری عمل می کند و در مصاحبه هایش فقط نکات ظریفی را در مورد فساد دولت مطرح می کند، در حالی که مطمئناً از حقیقت ماجرا آگاه است. او در چند صحنه خود را منافق نشان میدهد، همچنین وقتی به رابرتسون، مردی که میمیرد و جای خود را با لاک مبادله میکند، اعتراف میکند که نمیداند چگونه با آنها ارتباط برقرار کند (رابرتسون، یک دلال اسلحه، به سادگی میگوید که او به آنها کالا عرضه می کند و آنها این را می فهمند). همچنین صحنه شگفت انگیزی وجود دارد که در آن ما می بینیم که لاک با یک پزشک عامیانه آفریقایی مصاحبه می کند که
در اروپا تحصیل کرده بود. او از مرد میپرسد که آیا این کار را میکند و چگونه میتواند همچنان به درمانهای عامیانهاش ایمان داشته باشد، وقتی که در منطقه پیچیدهتری از جهان مطالعه کرده است. مرد پاسخ میدهد: "میدانی، من معتقدم که سوالات شما بیشتر از پاسخهای من در مورد من نشان میدهند. در اینجا، دوربین خود را به من بدهید و من از شما در حال پرسیدن همان سوالات ضبط میکنم." ما چهره عصبی نیکلسون را می بینیم که دوربین خودش به سمت او چرخیده است، اما نمی بینیم که او خواسته مرد را انجام دهد.
وقتی او با رابرتسون جای خود را عوض می کند، فروشنده اسلحه می شود. هدف او این بود که فقط از زندگی خود فرار کند و شاید بی تفاوت نسبت به دنیا وجود داشته باشد، اما اکنون او وارد زندگی شخص دیگری می شود که نقشش در زندگی در واقع انجام کاری برای این موقعیت های آفریقایی است که لاک تقریباً وانمود می کرد به آنها اهمیت می دهد.
/>
هرچه پیش میرود جذابتر میشود. من نمی خواهم همه چیز را بگویم و افسوس که هنوز تفسیر آن در ذهنم تمام نشده است. من به فیلم 9/10 می دهم.
دانلود فیلم The Passenger 1975 (سرنشین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اگر با سبک خاص فیلمسازی آنتونیونی آشنا هستید، پس قدردانی از The Passenger (1975) نباید خیلی سخت باشد. سرنشین به زیبایی فیلمبرداری شده است، با سرعت عمدی و با محوریت یک معمای اگزیستانسیالیستی که به ایده های هویت و جابجایی نگاه می کند. این کاملاً به اندازه برخی از فیلم های مشهورتر او مبهم یا گریزاننده نیست. با داستانی که در اینجا توانسته است اطلاعات کافی را در اختیار ما قرار دهد تا نیاز اساسی به پایان را برآورده کند، در حالی که شخصیت اصلی که توسط جک نیکلسون به تصویر کشیده شده است به اندازه کافی دوست داشتنی و در واقع به اندازه کافی جالب است که سرمایه گذاری در فیلم The Passenger را به تجربه ای ارزشمند تبدیل کند. . باید اذعان کرد که برای استقرار واقعی در آن، کار کمی لازم است، با استفاده از ریتم و حرکت اغلب هیپنوتیزمکننده آنتونیونی - از آنجایی که ایده گذر زمان و زمان به موضوع اصلی فیلم تبدیل میشود - بر داستان اولویت دارد و داستان را از آن دور میکند. آن ایده اصلی آشفتگی هویت، در حالی که هرگز یک بار شخصیت مرکزی و موقعیت خاص او را از دست نداده ایم.
مسافر نیز مانند مشهورترین فیلم کارگردان، Blowup (1966) به ایده های سرنشین می پردازد. بینایی و ادراک، و با شخصیتی - در این مورد یک نویسنده / گزارشگر تلویزیونی - که به معنای واقعی کلمه داستان خود را با پیشرفت فیلم خلق می کند. با این عوامل در جاهایی، ما یک قطعه کار کاملاً جذاب داریم. زمانی که به انباشت اطلاعات شخصیت و صحنه های مبهمی نگاه می کنیم که به نظر می رسد پیشینه این شخصیت را در رابطه با تصمیماتش که جهت طرح را مشخص می کند، نشان می دهد، پر از ایده های بی پایان تفسیر و تفسیر مجدد است. با این کار، ما دوباره به مفهوم مرکزی هویت و چگونگی حاکمیت آن بر سفر ما در زندگی باز می گردیم، با اولین صحنه ها که نشان می دهد شخصیت نیکلسون (چه به معنای واقعی و چه مجازی) در وجودی متفکر و برزخ مانند گم شده و راه خود را پیدا می کند. از این وضعیت عذاب آور با تلاش برای پا گذاشتن به کفش های شخصیتی کاملاً متفاوت (دوباره، ایده ای که هم در معنای تحت اللفظی و هم به معنای استعاری این واژه بیان می شود). این ایدهها از طریق استفاده خارقالعاده آنتونیونی از زمان و مکان به تصویر کشیده میشوند، زیرا او نیکلسون را ابتدا بهعنوان ذرهای بیاهمیت در میان صحرای آفریقا قرار میدهد، و سپس در نهایت در برابر پسزمینهای همیشه در حال تغییر از مکانهای هیجانانگیز و عجیب و غریب اروپایی، به معنای واقعی کلمه حرفهایش را منتقل میکند. فقدان اهمیت در دنیایی که او در آن زندگی می کند.
با این وجود، لذت واقعی از فیلم ناشی از درک نهایی این شخصیت از ماهیت هستی و جایگاهش در آن است، و اینکه آنتونیونی چگونه پیشنهاد می کند. این از طریق کارگردانی معمولی سفت و سخت و بسیار زیبای او و مکانیسم های واقعی طرح. مانند همیشه در آثار آنتونیونی، روایت در اینجا به شیوهای ذهنی و اپیزودیک ساختار مییابد و از یک صحنه به صحنه دیگر میرود و در عین حال اطلاعاتی را در اختیار ما میگذارد که میتوانیم آنها را جمعآوری کنیم و در چشمانداز آن صحنه ماقبل آخری که به نظر میرسد بقیه را قرار میدهد در نظر بگیریم. از فیلم به نوعی زمینه. کارگردان همچنین از فلاشبکها و برشهایی برای صحنههایی استفاده میکند که تصور میکنیم تا حدی بر سفری که شخصیت در حال انجام آن است، تقدم دارند، هرچند باز هم، میتوان به همین راحتی به فضای سیاسی که فیلم از طریق فیلم مستند فیلمبرداری شده توسط شخصیت نیکلسون نشان میدهد، متصل شد. قبل از تبعید نهایی خودخواسته از خودش. در اینجا مفهوم عنوان انگلیسی فیلم مشخص میشود و شخصیت دیوید لاک به یک مسافر واقعی در زندگی خود تبدیل میشود. ظرفی خالی که فقط در هستی میچرخد، بدون تعامل واقعی، محصور در محدودههای یک ازدواج متلاشی شده و به شغلی گره خورده است که به آرامی جوهر را از وجود او میمکد.
گرچه فیلم به این شکل است. مینیمال و ظریف مانند بسیاری از فیلم های قبلی آنتونیونی، مانند ژست سینمایی بزرگ او، به اصطلاح "سه گانه بیگانگی"، شامل فیلم های L'avventura (1960)، La Notte (1961) و L'Eclisse (1962)، مضامین نهایی در پایان خود فوق العاده تأثیرگذار و دلخراش هستند. با تبدیل شدن لاک به معرف روح گمشده واقعی، روحی در زندگی خود که از طریق تقلید فرار می کند، اما در نهایت همان کابوس را دوباره زنده می کند که انگار در یک حلقه بی پایان به دام افتاده است. برای من، شناسایی با ایده های اینجا آسان است. با مفهوم اصلی بازسازی زندگی خود به عنوان یک شخص دیگر - یا اینکه زندگی خود را از منظر دیگری زندگی کنید - به این باور اغلب اشتباه باز می گردد که علف ها همیشه در طرف دیگر سبزتر هستند. این تصور در سراسر فیلم مطرح شده است، از اولین ملاقات لاک و رابرتسون معمایی، تا آن صحنه پایانی بین دیوید و دختر مرموز، که در آن لاک تمثیل تا حدی دلخراش مرد نابینایی را بیان می کند که سرانجام پس از بازیابی بینایی خود. در آستانه تولد 40 سالگی خود، به معنای واقعی کلمه غرق در وضعیت وحشتناکی است که جهان در آن قرار دارد.
استعاره ها در فیلم The Passenger موج می زند، از انتزاعات بصری آنتونیونی در کادر گرفته تا استفاده ظریف از بازی با کلمات. درون فیلمنامه سپس پایان، همه چیز را با نمایشی استادانه از مهارت فنی و یکی از سوالات بزرگ و معمایی حرفه آنتونیونی پیوند میدهد. غم انگیز است، عمدتاً به همان شکلی که پایان های La Notte و L'Eclisse غمگین بودند، که نشان دهنده رشته ای از ناامیدی سرخورده و رد فرار به نفع آسان ترین گزینه است. در نهایت، فیلم عمیقتر، تأثیرگذارتر و جذابتر از آن چیزی است که این نقد خاص ممکن است نشان دهد. با آنتونیونی که یکی از بهترین فیلمهایش را تولید میکند، به کمک بازیهای عالی نیکلسون و ماریا اشنایدر، و آن لحن مدام گریزان و هیپنوتیزمکننده غمگینی سرگردان، در حالی که به آرامی به سوی آن فینال اجتنابناپذیر و یکی از جسورانهترین و کاملاً مشخصترین فیلمهای آنتونیونی پیش میرویم. اظهارات هنری
دانلود فیلم The Passenger 1975 (سرنشین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
فیلم 1975 میکل آنجلو آنتونیونی، مسافر (حرفه ای: روزنامه نگار در اروپا، و زمانی به نام خروج مهلک) ساخته شده توسط آنتونیونی، پیتر وولن، و Imprint Peploe، فیلمی شگفت انگیز است که به سختی از بخشی از فیلم های واقعاً خارق العاده او فاصله دارد. مانند La Notte، L'Eclisse، و Blowup. این در پرتو این واقعیت است که، علیرغم درخشندگی بصری مشترک آنتونیونی، حتی برای یک ثانیه به استفاده از سکوت فکر میکند، و نمایشگاهی که بهطور غیرمعمول از جک نیکلسون نجات یافته است، که نشانی از بازیگری واقعی است، از مدتی قبل از شروع او. فراخوان در نمایشگاه ها؛ ملایم است، عاری از اسپاسم یا جملات اساسی است (به استثنای بی احترامی هوشمندانه به نام مسیح در یک کلیسای آلمانی که او بطور انعکاسی به خاطر آن از هوا عذرخواهی می کند، برای مثال، در One Flew Over The Cuckoo's Home، The Sparkling، یا Batman)، مشقتهای فیلم به یک داستان عمیق و داستان در هر نقطهای که ماریا اشنایدر (بدون ارتباط) روی پرده نمایش داده میشود متوقف میشود. اساساً، او آنقدرها از یک سرگرمی بهره نمی برد، به همین دلیل است که پس از دهه 1970، در خاطره انگیزترین کارش پس از آخرین تانگو در پاریس، تار شد، و حتی از منظر اروپایی، حتی واقعاً جذاب نیست. نه، ارائه متأسفانه و کسل کننده او برای محو کردن فیلم کافی نیست، همانطور که 50 درصد ضعیف آخرین L'Avventura آن فیلم را انجام می دهد، با این حال نگه داشتن فیلم از پانتئون کافی است. مسافر سومین فیلم انگلیسی زبان آنتونیونی بعد از Blowup و Zabriskie Point بود. موسیقی در سرنشین کاملاً از دست رفته است. دیدن در فیلم The Passenger های آنتونیونی بسیار مهم است و تأثیر چنین سکوت هایی تکان دهنده است. استفاده آنتونیونی از سکوت ها و فضاها در طرح کلی فیلم به یادآوری جلوه های بصری ساخته های ورمیر کمک می کند، که معمولاً در اتاق هایی قرار می گیرند که سکوت می تاباند. با توجه به یک دیدگاه در مقیاس بزرگ، به آن چیزی که در Blowup وجود دارد، در آن مقداری از آنچه در همه حساب ها وجود دارد، نیست. شخص کانونی، دیو لاک (نیکلسون)، به عنوان یک ستون نویس فیلم روایی از بریتانیا که از زمانی که در ایالات متحده به او آموزش داده شده است، با یک تلفظ آمریکایی صحبت می کند، یک ترفند بی معنی، که تلاش می کند تا اجازه ندهد، وجودی کم عمق و غیرعادی دارد. از یک درگیری ادعایی که در یک کشور آفریقایی اتفاق میافتد، میدانیم که خانه بیابانی صورتی با کوههای تیره است - شاید چاد؟، اما به جای اینکه به یک راز مبهوت شود، همانطور که در Blowup، شخصیت اصلی راز است. او با عجله جای خود را با مرد مردهای به نام رابرتسون (چارلز مولوهیل) در خانهای که او را به هم متصل میکند، عوض میکند، کسی که میتواند یک قایقباز واقعی باشد - اولین اتفاق از بیشمار این فیلم، پس از اینکه وقتی وسیله نقلیهاش متوقف میشود باید به عقب برگردد. پس از اینکه برای یک روایت به سراغ شورشیان فیلم می رود، بیابان می شود. چنین همزمانی موضوع مهمی است. مسئله برای لاک این است که رینگر یک دونده اسلحه گرم برای انقلابیون در حداقل درگیری سراسری رقت انگیز است که ملت در حال استقامت است. این تنظیم است. در هر صورت، وقتی لاک عمیقاً به چشمان مرده رابرتسون خیره میشود که گویی شخصیت او را درگیر میکند، در حالی که یک بادی چوبی مینوازد، این کار با یک تماس سخت تمام میشود. آفریقاییهای سیاهپوست در مسافرخانه هرگز تضمین لاک مبنی بر اینکه او رابرتسون است، بدون توجه به اینکه با تلفظ انگلیسی صحبت نمیکند، زیر سوال نمیبرند، زیرا آنتونیونی به طرز خوشایندی این باور متعصبانه را تغییر میدهد که همه سیاهپوستان شبیه هم هستند، زیرا سیاهپوستان نمیتوانند دو مرد سفیدپوست را تشخیص دهند. .
سرنشین بدون نقص توسط لوچیانو توولی در فرانسه، اسپانیا و شمال آفریقا فیلمبرداری شده و در نسبت پرسپکتیو 1.85:1 نمایش داده شده است. حرکت دی وی دی آثار هنری سونی بسیار عالی است، اگرچه دقیقاً به اندازه DVD برای Blowup بی نقص نیست، علی رغم اینکه 10 سال جوان تر است. عناصر اضافی اصلی عبارتند از تریلر فیلم و نقدهای فیلم توسط نیکلسون و یکی با پپلو و نویسنده Aurora Irvine. به نظر می رسد نیکلسون نقد خود را با گلوی تحریک شده ثبت کرده است و دقایقی طولانی بدون هیچ حرفی می گذرد. او دانشی دارد، اما به طور کلی عدم درک فیلم یا علت آن باعث می شود که آهنگ بی معنی به نظر برسد. نیکلسون ممکن است این کار را صرفاً به این دلیل انجام داده باشد که امتیازات فیلم را در اختیار دارد و احساس میکند نامش در یک آهنگ گفتمانی میتواند به معاملات DVD فیلم اضافه کند. پپلو چند نکته تخصصی جذاب اضافه میکند، و همچنین به ما میگوید که صحنهای جذاب از قدم زدن حشرات روی سیم در مسافرخانه آفریقایی نوشته شده است.
که بسیاری از کارشناسان و ناظران قطور آمریکایی پاسخی به آنتونیونی نمیدهند. متأسفانه جای تعجب ندارد، و یک طرح کلی از سطح هیجانانگیز MTV آنها باید با قاشق از هر جزئیات قابل تصور و درک یک برنامهباز نمایش داده شود، نه اینکه با آن ارتباط برقرار کند، آن را فرا بگیرد و به تنهایی پاسخهای خوب به چنین سؤالاتی را ردیابی کند. آنتونیونی چنین فرضیات مشترک عناصر مشترک را به راحتی و شادی تضعیف می کند، و مسافر نمایش شگفت انگیزی از آن مورد است، با بیضی هایش در زمان و داستان، و همچنین تأیید می کند که فیلم به طور کلی اثر هنری مهم و شاخص قرن گذشته بود. آهنگسازی یا موسیقی گذشته، که اوج اولیه آن در صدها سال پیش بود. ایرادات آن جزئی است، با این حال چیزهایی که به کسانی که می توانند از آن بردارند، ارائه می دهد. میگم مشتاق باش
دانلود فیلم The Passenger 1975 (سرنشین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
«مسافر» یا «حرفه: گزارشگر» (عنوان اول) اثر میکل آنجلو آنتونیونی، بررسی زمینهای از فیلمی قابل توجه توسط یکی از روسای برجسته در تمام طول عمر فیلم است، فیلمی که بر اهمیت و دیدگاه آن تأثیر میگذارد. در مسافت طولانی، با این حال، اثری با قدرت و کیفیت فوق العاده باقی می ماند. سرنشین که در سال 1975 ساخته شده است، جایگاه مشخصی در حرفه سینما و وجود رئیس ایتالیایی دارد. فیلم گذشته او «چونگ کو - سینا» روایتی بود که در سال 1972 در چین در میان بازه زمانی ناآرامی اجتماعی ساخته شد. علیرغم این واقعیت که هیچ تحلیل صریحی در آن وجود نداشت، بلکه یک نوع بسیار ویرایش شده از حقیقتی را که تیم فیلم تنها بخشی از آن را دیده بود و اجازه فیلمبرداری حتی کمتری از آن را داشت، به روی پرده آورد، فیلم مورد پسند فیلم قرار نگرفت. مدادهای آبی چینی و - به نظر می رسد - توسط خود مائو، بنابراین برای مدت طولانی در چین محدود شده است. آنتونیونی (مردی با دیدگاه های لیبرال) که به دلیل تمایلات سنت گرا و به طور شگفت انگیزی بنیادگرایان سرزنش شده است، پس از آن روایت، «مسافر» را می سازد، فیلمی درباره ستون نویسی که تصمیم می گیرد شخصیت خود را به عنوان تعدیل کننده عینی واقعیت با شخصیت یک فروشنده اسلحه تغییر دهد. ، درگیر و متفکر تحولات سیاسی مترقی در آفریقای مرکزی است. نام فیلم منجر به درکهای مختلفی شد، اما شاید جذابترین آنها شغل «مسافران» باشد که هر یک از ما از تولد تا مرگ آن را بازی میکنیم و اهمیتی که برای این سفر قائل هستیم.
چه چیزی از سرنشین 45 سال پس از ساخت آن باقی مانده است و چگونه ممکن است توسط افرادی که مه آلودترین تصوری از تاریخچه کارگردان ندارند، دیده و درک شود؟ در حین تماشای فیلم سعی کردم این فعالیت روانی را انجام دهم. احتمالاً بخشی از ظرافت های سیاسی ایجاد شده است، اما نه ماهیت. دولتهای آفریقایی هنوز طعمهی ناپاکسازی و تمایلات سلطهجویانه هستند و تحولات نافرجام، قدرت کانونی را زیر ذره بین قرار میدهند و بهعنوان ترسآفرین یا ناراضیان سیاسی توصیف میشوند که به جهتگیری سیاسی فردی که علامتگذاری میکند تکیه میکنند. شغل یک ستون نویس در حال حاضر به همان اندازه خطرناک است که در آن زمان بود، و مشکلات روزنامه نگارانی که در برخی موارد مجبور به دادن امتیاز برای دریافت مطالب یا ملاقات با پیشگامان سیاسی با مبانی مشکوک هستند به همان اندازه واقعی است. بخشی از اجزای داستان کمتر گذرا هستند. افسانه اساسی با بازی جک نیکلسون انتظار دارد شخصیت عجیبتری را داشته باشد که به طور اتفاقی در آفریقا با او آشنا شده و به طور غیرمنتظرهای از دنیا رفته است. این نوع علاقه در پرتو مبادله شخصیت ها، فرضیه بسیاری از چیلرهای ستون فقرات بوده است. خبرنگاری که شخصیت گمراه کننده اسلحه فروش را به خود گرفته دیر یا زود به هدف همه، همراهان و دشمنان تبدیل می شود. معاشرت او با بانوی جوانی که در خیابان های اروپا با او ملاقات کرد (ماریا اشنایدر) به شکلی استثنایی به تصویر کشیده شده است، ما حتی نام دختر را نمی دانیم. آیا این یک ارتباط ناخواسته است یا یک فرصت واقعی برای تغییر؟ در نهایت، شخصیت حاکی از نام روی ویزا و همچنین احساسات و معاشرت با اطرافیان شما است.
ما در فیلم The Passengerی از آنتونیونی هستیم، بنابراین میتوانیم منتظر افسانههای متروک و تلفیقی باشیم که به زوج منتقل میشوند. از کلمات در صورت وجود در ظاهر، فضاها اغلب بر افسانه ها غلبه می کنند. داستان از صحرا شروع می شود. بیابان ها یکی از محبوب ترین مکان های آنتونیونی هستند. اسپانیای پایان فاشیسم (ضبط در سال 1975 رخ داد، زمان درگذشت فرانکو، داستان در سال 1973 اتفاق افتاد) نیز به طور قابل توجهی کمتر از جمعیتی است که در سال های آینده خواهد بود و به طور مشابه توسط خورشید بی رحمانه مصرف می شود. یکی از اجزای منحصر به فرد، آثار ساختمانی گائودی در بارسلون است. این طراح باشکوه کاتالونیایی احتمالاً در آن زمان از محبوبیت کمتری نسبت به امروز برخوردار بود، در هر صورت من میپرسم که یک روزنامهنگار قانونی هرگز نمیتوانست درباره او بداند. وجود مهارت گائودی در فیلم The Passenger نه تنها یک تناقض بصری با داستان عاشقانه بین خبرنگار و بانوی جوان ارائه میکند، بلکه علاوه بر این دلالتی بر مسئولیت و اشتیاقی است که زیربنای زندگی و کار او است. مبادلات فوق العاده و اغلب چندلایه توسط نمایشگاه های قابل توجه جک نیکلسون در یکی از مشاغل مهم حرفه اولیه اش و توسط ماریا اشنایدر که شکوه و تازگی در اینجا به طور قابل توجهی بیشتر از "آخرین تانگو در پاریس" می درخشد، پشتیبانی می شود. در نهایت، ما در سرنشین آخرین صحنه مجموعه داریم، که به تنهایی برای افرادی که آن را ندیده اند، کافی است که امیدوار باشند به سرعت فیلم را ببینند. این یکی از آن صحنههایی است که در هر رویدادی بیوقفه دوباره آن را تماشا میکنم و میتوانم درباره آن بگویم «به همین دلیل من عاشق فیلمها هستم!»
دانلود فیلم The Passenger 1975 (سرنشین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در سرتاسر دنیا آرامش کمی برای شخصیت تنهایی وجود دارد...
من مایل بوده ام که اثر هنری میکل آنجلو آنتونیونی را توضیح دهم. این به سادگی این است که وقتی برای به تصویر کشیدن و در نظر گرفتن چنین اثر هنری خیرهکنندهای دست به کار میشوید، زمان و پشتکار میخواهید تا گزینهای برای به صفر رساندن انتهای اصلی داشته باشید. برای من، دیدن نتیجه پیشنهادهایی که از یک فیلم دریافت می کنید، همیشه ضروری است. علاوه بر این، من تقریباً مطمئن هستم که «مسافر» یکی از برجستهترین فیلمهایی است که تا به حال دیدهام.
نمایش ذهنی درباره افسردگی، دوری و دشواری یافتن شخصیت جک نیکلسون در نقش یک ستون نویس تلویزیونی که انتظار دارد شخصیت یک فروشنده اسلحه مرده در چاد ظاهر شود و پس از آن از شخصیت و چرخه زندگی خود دور می شود، بازی می کند. ما شاهد احساس رایج در فیلم The Passenger های سینمایی دهه 1970 هستیم که در هنگام تلاش برای ادامه زندگی، چیزی واقعی را از دست می دهند. من مطمئن نیستم که اگر چنین صحنه های دوست داشتنی ای وجود نداشته باشد که تغییر ذهنی شخصیت اصلی دیوید لاک را تکمیل کند، محتوای هوشمندانه سرنشین تأثیر مشابهی داشته باشد یا خیر. فیلمبرداری لوسیانو توولی شخصیت های فیلم را از یکدیگر جدا می کند. بیگانگی عمدی که به تمایل فرد برای دور شدن از خود می پردازد. لاک از دست دادن شخصیت خود در طول سفر خود یک شریک عالی پیدا می کند - یک دانش آموخته مهندسی در بارسلونا (ماریا اشنایدر). ما شاهد رابطه و مسیر نامتعارف آنها در شهرها و شهرهای خارق العاده و متروک هستیم.
در زمان مشابهی، واقعیت لاک (که توسط همسر غیرقابل اعتمادش خطاب می شود) تلاش می کند تا او را پیدا کند و ردیابی کند. شخصیت اصلی عمداً سعی میکند پیدا نشود و دیوانهوار تلاش میکند به حضور منحصربهفرد خود بازنگردد. فرانسه و به ویژه اسپانیا تصاویر جالب و دردناکی از طبیعت و مهندسی به ما ارائه می دهند. ناظر واقعاً باید ببیند که شخصیت نیکلسون "با باد وزیده" از یک مکان متروک شروع می شود و سپس به مکان بعدی می رسد. دیوید لاک یک مسافر در طول هستی است که به سمت دوست زن جوان و شریک زندگی کامل خود کشیده می شود، در هر صورت منحصراً از فرار خود ناراحت است.
و علیرغم اینکه بازوهای جدید او مدیریت می کند. شخصیت در نهایت آسیب قابل توجهی ایجاد می کند، او به عنوان یک روح نوزاد معرفی می شود که از الزامات زندگی عادی خود رهایی یافته است. این فرصت دور، تماشاگران زیادی را تحریک میکند تا آنچه را که مستقیماً در زندگی آنها وجود ندارد پیدا کنند و در مورد چگونگی تغییر آن فکر کنند. حال و هوای من درباره «مسافر» اساساً همان چیزی است که از «نقطه زابریسکی»، «بلو آپ» آنتونیونی و مجموعه سه «لاوونتورا»، «لا نوت» و «الکلیس» دریافت کردم. یک فریاد عذاب آور و لذت بخش در مورد اشتیاق برای تغییر و اهمیت واقعی زندگی. این بسیار انگیزهبخش است که بفهمیم چگونه یک رئیس فاضل میتواند احساسات واقعی را در ما با سرنشین گیجکننده و غیرقابل پیشبینی از نتایج بالقوه احضار کند. علاوه بر این، هیچ مدلی بهتر از آخرین ضربه 7 دقیقه ای بعدی به سمت پایان "مسافر" وجود ندارد...
دانلود فیلم The Passenger 1975 (سرنشین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
نامهای تجاری فیلمهای آنتونیونی همه اینجا هستند: سرعت آهسته، خطوط حیلهگرانه، پایههای ترکیبی جذاب، استفاده نقاشانه از تنوع، خانمهای زیبا، ترتیبدهی غیرمستقیم، و امتیاز ناچیز. آنچه وجود ندارد، مهآلودگی است که در فیلم The Passengerهای گذشته آنتونیونی مانند «کسوف» و «کویر سرخ» دیده میشد. شفافیت نمایش، فیلم را از کلاس «فیلم هنری» به فیلمی می برد که برای مخاطبان وسیع تری جذابیت داشته باشد.
داستان ظاهراً ساده است، اما عمیقاً در ذهن یک مرد فرو می رود. آن مرد دیوید لاک (جک نیکلسون) است، یک روزنامه نگار درگیری در آفریقا که در تلاش برای ارائه جزئیات در مورد یک قیام رادیکال است. لاک پس از اینکه در هر تلاشی برای تماس با انقلابیون مانع می شود و جیپ خود را در شن های بیابان گیر می اندازد، ناامیدانه به زمین می افتد و می گوید: "باشه، من اهمیتی نمی دهم." این اتفاق، همراه با ازدواج بمبگذاریشده لاک، به او الهام میدهد که سریعاً از فرصتی برای رها کردن همه چیز و شروع دوباره استفاده از شخصیت دیوید دیگری (رابرتسون) که به سطل در یک اقامتگاه نزدیک لگد زده است، استفاده کند. به نظر می رسد این دیوید دیگر لاک/نیکلسون باشد، بنابراین تجارت شخصیت ها، حتی جایگزینی عکس های ویزا، معتبر است.
موضوع نیاز به شروع دوباره جذاب است - چه کسی دیر یا زود در طول زندگی روزمره چنین اشتیاق را نداشته است؟ در ابتدا شخصیتهای تجاری، لاک را با علاقهای که دوباره در زندگی روزمره ایجاد میکند مخلوط میکنند، در هر صورت او متوجه میشود که نمیتواند خود قدیمیاش را کنار بگذارد، در یک نقطه گفت: «دیوید پیر گرسنه است». روایت لاک از مرد کم بینا که بینایی خود را بازیابی می کند به طرز فوق العاده ای به پایان رسیده است و به طرز بی عیب و نقصی زندگی خود او را خلاصه می کند. تصورات بی تکلفی وجود دارد، زیرا همسر لاک میگوید که پس از تحصیل در رابطه با مرگش، بیشتر از زمانی که او با او بود، علاقه بیشتری به دیگری داشت. تاثیر، او گفتمان خود را آسان می کند و قدم می زند تا جایی که ما به نیکلسون به عنوان لاک در مقابل جک نیکلسون پاسخ می دهیم. در مسیر، لاک با خانمی (ماریا اشنایدر) که نامش به ندرت ذکر می شود، ملاقات می کند. من اعدام اشنایدر را اینجا دنبال کردم و با آن ارتباط برقرار کردم، بسیار متفاوت از نمایشگاه خوب او در نقش ژان در "آخرین تانگو در پاریس". فراتر از اشتراک گذاری اشنایدر، «مسافر» شباهت هایی اساسی به آخرین تانگو دارد. هر دو روایت مردانی هستند که تلاش میکنند یک وضعیت اضطراری وجودی را تعیین کنند - یک مرد از طریق رابطه جنسی مرموز، مانند آخرین تانگو، و دیگری از طریق شخصیت دیگری در اینجا. لحن نزدیک به خانه این دو فیلم علاوه بر این به طرز حیرت انگیزی مشابه است.
دی وی دی دو تراک نقدی را که در سال 2005 نگهداری می شوند همراهی می کند. من گفتار انجام شده توسط نیکلسون را واقعاً جذاب دیدم. به نظر نمی رسد این کاری باشد که نیکلسون انجام دهد. فکر میکنم از سرمقالهاش به اندازه فیلم درباره نیکلسون فهمیدم - او بیشتر از آنچه که به او اعتبار دادهام، روی بازیگری و فیلمش تمرکز کرده است.
من سرنشین را پیدا کردم. قطعا ارزش دو بار دیدن را دارد فکر می کنم برای کسی سخت است که آخرین صحنه های معروف را حداقل چند بار تماشا نکند.
دانلود فیلم The Passenger 1975 (سرنشین) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
آخرین فیلم مهم آنتونیونی، و با در نظر گرفتن این که لایه بیرونی یک راز دارد - شخصیت مختلط، دویدن سلاح، مرگ ساختگی، واقعاً در مورد گشت و گذار وجودی شخصیت هایش است.
تا این لحظه. در حرفه خود، آنتونیونی به طور کلی تمایلی به توجه جدی به بخش های خنک کننده ستون فقرات طرح خود ندارد. بلکه سرنشین یک جریان پیوسته است، برای همه مقاصد تب طولانی برای مردی که تصور می کند می تواند از آنچه در زندگی خود دوست ندارد دور شود، اما به هر حال متوجه می شود که انبوهی از مؤلفه ها او را دنبال می کنند.
br/> حتی زمانی که او تغییر شخصیت می دهد، شخص مهم و سرپرست او هنوز در جستجوی او هستند - تحت شخصیت جدید. و با در نظر گرفتن اینکه ما در مورد میزان تلاش او برای "گزارش" اخبار، برای عینی ماندن تردید داریم، او در مرکز درگیری قرار می گیرد که به زور به سادگی فاش کرده است. (در واقع، از هر نظر درگیر بودن - ارائه سلاح گرم به انقلابیون - ساده تر است.) چه زمانی او تسلیم می شود؟ بانوی جوان - تصویر محکم و قدرتمندی از سرنوشت - وقتی از او میپرسد که در آنجا با "او" چه میکند، واقعاً او را صدا میزند و او نمیتواند بفهمد که "او" کیست. او می داند که او درک خود را از این که (و چیست) از دست داده است.
ما بحث قبلی را در دستگاه ضبط می شنویم که در آن او به "آن طرف پنجره چه چیزی است؟" او در حال گفتگو با رابرتسون است، که خیلی زود خواهد مرد. "حالا چی میبینی؟" در نهایت، در پایان، او در داخل آن زندان گرفتار می شود، بدون توجه به اینکه کدام یک است، نمی تواند از مکان، بدن، شخصیت خود دور شود. علیرغم این واقعیت که دوربین (و حساب کاربری) فرصت بیشتری برای جابجایی دارد.
_ _ _ _ به نظر میرسد فیلم بسیار کند است، به خصوص در بررسی اولیه. به هر حال، شادی های آن بی تکلف و با زحمت برآورد می شود. جک نیکلسون در حال پیشرفت است و میفهمد که چگونه میتواند با اندازهای تکاندهنده از صحبت کردن، قطعه یا تجارت واقعی، چیزهای زیادی را به دست آورد. وقتی متوجه شدید که قرار نیست چه کاری انجام دهد، می توانید از کاری که انجام می دهد قدردانی کنید.
این یک فیلم جدی به نظر می رسد، نه به اندازه L'Avventura یا L'eclisse "ترکیب" و لذت بخش. آنتونیونی چاشنیتر است و در منطقهای تیرهتر از سیاره، با توسعه دوربین آزاد (منحرفشده) عکس میگیرد. (فیلمهای بعدی رنوار نیز بسیار «درخت» به نظر میرسند.) به نظر نمیرسد دوربین آماده ماندن روی لاک/نیکلسون باشد. این نمی تواند ناخواسته باشد. در تمام طول فیلم به طور مکرر از او دور می شود. او "جاذبه" ندارد. به همین ترتیب، ماریا اشنایدر (آخرین تانگو در پاریس) نوعی ماهی بود که زنده بودن آن در دراز مدت رمزگشایی نشده است. مبادله ذهنی، خود شیفته و در برخی موارد غیرعادی است، با این حال این نتیجه زمان خود است.
به عنوان صحبتی در مورد شخصیت متحرک، هویت ما چیست و نحوه عمل ما، و پیامدهای سیاسی (فردی و در هر صورت) فعالیت های ما، مسافر (در ابتدا "خروج مرگبار" نامیده می شد - چه عنوان خارق العاده ای) قابل توجه، هوشمندانه و آزمایشی است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.