«ویکتور ناورسکی» از یکی کشورهای اروپای شرقی تازه به نیو یورک آمده است. دقیقا در همین زمان کشور او به سبب اختلالات و جنگ از بین می رود. از این رو ویکتور کسی است که هیچ کشوری ندارد، و از سوی امریکا قابل شناسایی نیست. به همین خاطر از ورود او به امریکا جلوگیری می شود، و از طرف دیگر امکان دیپورت شدن به کشور خودش هم نیست، و باید تا مشخص شدن شرایطش در فرودگاه باقی بماند.
«ویکتور ناورسکی» (هنکس)، مردی اهل اروپای شرقی که خیال دارد به نیویورک مهاجرت کند، به خاطر وقوع کودتایی در کشورش، در فرودگاه کندی نیویورک گیر می افتد. او نه اجازه ی بازگشت به کشورش دارد و نه حق خروج از فرودگاه...
یک توریست اروپای شرقی به طور غیرمنتظره ای خود را در فرودگاه JFK سرگردان می بیند و باید در آنجا اقامت موقت کند.
ویکتور ناورسکی از کشوری از نظر سیاسی بی ثبات به فرودگاه JFK می رسد. به دلیل سقوط دولت وی ، اوراق وی دیگر در فرودگاه معتبر نیستند و از این رو مجبور می شود تا زمان سرد شدن جنگ در فرودگاه بماند. او فرودگاه را به خانه خود تبدیل کرده و با افرادی که در آنجا کار می کنند دوستی برقرار می کند تا زمانی که بتواند آنجا را ترک کند
داستان فیلم دربارهٔ مردی است به نام "ویکتور ناورسکی" از کشوری فرضی در اروپای شرقی به نام "کراکوژیا" که پس از ورودش به فرودگاه بینالمللی جان اف کندی نیویورک بدلیل وقوع جنگ داخلی در کشورش و به رسمیت نشناختنش توسط آمریکا، نه اجازه ورود به نیویورک را دارد و نه میگذارند به کشورش باز گردد ...
دانلود فیلم The Terminal 2004 (ترمینال) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
'ترمینال' جدیدترین همکاری هنکس / اسپیلبرگ است و اگرچه کاملاً به خوبی 'اگر میتوانی مرا بگیر' یا 'صرفه جویی در هزینه رایان' نیست اما هنوز هم یک ساعت مفرح را ایجاد می کند. داستان ، همانطور که همه قبلاً می دانند ، در مورد مهاجر Krakozhian (sp؟) Victor Narvorski (تام هنکس) است که کشورش - سرزمین خیالی کراکوژیا (فکر می کنید روسیه یا چکسلواکی) - در حالی که در هواپیمایی است ، در جنگ از هم پاشیده شده است. برای نیویورک هنگامی که او رئیس فرودگاه JFK می شود ، فرانک دیکسون (استنلی توچی) به او می گوید از آنجا که به معنای واقعی کلمه کشوری ندارد ، باید تا زمان حل شدن همه هوپلاها در ترمینال فرودگاه بماند. دیکسون فکر می کند که نارورسکی او را نادیده می گیرد ، به نیویورک فرار می کند و "مشکل شخص دیگری می شود". آنچه دیکسون نمی داند این است که ویکتور فردی صادق است و تا زمانی که اجازه خروج پیدا نکند از قوانین پیروی می کند و در ترمینال می ماند.
شخصیت ویکتور نارورسکی یکی از آن فیلم های کلاسیک است شخصیت هایی که هیچ نقص قابل تصوری ندارند (غیر از درک حداقلی از جهان پیرامون خود - و یک لهجه) و همه چیز را برای کمک به دیگران می دوزند. شخصیت های مشابهی که ذهن آنها را به ذهن خطور می کند ، "شانسی گاردنر" از پیتر سلرز از طنز "بودن آنجا" در سال 1979 و "چارلی میدوز" از جان گودمن از فیلم کوئن "بارتون فینک" هستند. همه این شخصیت ها کم فروغ هستند ، اما افراد بزرگی که زندگی خود را برای کمک به دوستان خود در انتظار خود نگه می دارند.
برخی از این دوستان عبارتند از کارمند فرودگاه ، انریکه کروز (دیگو لونا) ، که ویکتور به او کمک می کند تا با یک مأمور امنیتی زیبا (Zoë Saldana) و آملیا وارن (کاترین زتا-جونز) یک مهماندار پرواز خوب و پر پرواز که نارورسکی الهام می گیرد تا از یک رابطه ناخوشایند با یک مرد متاهل الهام گرفته شود.
The Hanks و شخصیت های Zeta-Jones کمی عاشقانه شروع می کنند ، اما خوشبختانه خیلی زیاد نمی شود ، بلکه بیشتر از هر چیز یک داستان فرعی است.
مدتی طول می کشد اما به زودی Narvorski در گروه کوچکی از کارگران فرودگاه پذیرفته می شود از جمله کروز ، مهربانانه جو مولروی (چی مک براید) و سرایدار گوپتا راجا (کومار پالانا) ، که در ابتدا فکر می کند نارورسکی یک مامور فدرال است تا او را بدرقه کند. این شخصیت ها همه خوب نوشته شده اند و حتی بهتر هم بازی می کنند ، اما من فکر کردم که می توانستند کمی بیشتر وقت نمایش داشته باشند. به هر حال ، این سه بازیگر بسیار خوبی هستند. اما من حدس می زنم لونا هنوز هم در حال موفقیت "YU Mama Tambien" است و مک براید ، با وجود اینکه سالهاست کار می کند ، هنوز در تلاش است تا نقش بزرگی را که برای او مناسب است پیدا کند (که شک دارم او بدست آورد از "من ، ربات").
این پالانا است که بیشترین نقش را در اینجا دارد و انسان ، آیا او شایسته آن است. هنگامی که وس اندرسون به وی نقش "بتکده" را در نمایش "The Royal Tenenbaums" در سال 2001 داد ، بسیار پیر و بسیار خارجی به شهرت تعجب آور آور منجر شد. چه کسی ساقی کوتاه ، ساکت و خنده دار خانواده تنن باوم را به یاد نمی آورد؟ نقش او در این زمینه یک پیگیری عالی است. او خنده دار است ، و در کمال تعجب بسیار چشمگیر و دراماتیک در یک صحنه بسیار پرتنش نزدیک به پایان ، که من معتاد آن را خراب نمی کنم. در هر فیلم دیگری نقش سرایدار هندی هدف آسانی خواهد بود ، اما این شخصیت خنده دار نیست چون هندی است ، بلکه در عوض خنده دار است زیرا باهوش است ، کمی بدبین و زرنگ است. او هر صحنه ای را که در آن حضور دارد از زیر تام هنکس یا زتا جونز یا هر کس دزدید. این یک شات از راه دور است ، اما من فکر می کنم این مرد سزاوار نامزدی اسکار است.
بازی در ترمینال بزرگترین عامل است - خوب ، آن مجموعه بزرگ ترمینال که فقط برای فیلم ساخته شده است. برخی از منتقدان از کاترین زتا جونز که زیر نویس و کم استفاده شده شکایت دارند. هر چه. من او را خیلی ضروری می خوانم (توجه: ضروری نیست ، تحت ضرورت است). خوشحالم که از شخصیت کمتر جالب او زیاد استفاده نشده است ، خوشحالم که فیلم به یک عاشقانه مستقیم تبدیل نشده است.
عمیق ترین و جالبترین شخصیت فیلم ها است توکسی دیکسون از نظر ظاهری او مانند یک شرور معمول شما به نظر می رسد ، اما این فقط برای بینندگان ساده لوح است که هیچ تلاشی برای درک شخصیت های فیلم خود نمی کنند. دیکسون شرور نیست. همانطور که در ابتدا تاسیس شد ، دیکسون هفده سال است که در فرودگاه همان کار را انجام می دهد و ناامیدانه می خواهد از آخرین مورد بالا برود. به همین دلیل ، او اطمینان می یابد که از تک تک قوانین پیروی می کند. او مظهر هر دیوان سالاری است که همه ما دوست داریم از آن متنفر باشیم. شعار او این است که در کار او سه چیز مهم وجود دارد ، "شخص ، سند و داستان". در بهترین صحنه فیلم دیکسون مرد روسی را از آوردن دارو برای پدر در حال مرگ خود در کانادا امتناع می کند زیرا فرم مناسبی ندارد. این صحنه نمایانگر همه چیز در مورد شخصیت دیکسون است.
من همچنین به رابطه دیکسون و نارورسکی علاقه داشتم. دیکسون در ابتدا از نارورسکی امتناع می کند زیرا این قوانین است ، اما هرچه فیلم ادامه می یابد و دیکسون بیشتر از این دچار ناراحتی نارورسکی می شود ، دیگر از قوانین متوقف می شود و شروع به ابراز نفرت و حسادت نسبت به وجود شادمانه نارورسکی می کند. او اجازه نمی دهد نارورسکی به نیویورک برود در حالی که باید اجازه داده شود. در کاملترین صحنه فیلم ، نارورسکی فرار می کند و دیکسون تصمیم می گیرد از تعقیب او منصرف شود و در چشمان او می بینید که متوجه شده است چقدر مضحک و لجباز بازی کرده است. این بهترین عملکرد توچی است. من می گویم یک اسکار برای او!
البته در چند مورد دارای نقص است. شخصیت Narvorski هرگز پیشرفت نمی کند ، او در کل فیلم همان شخص باقی می ماند ، اما این بسیار خوب است ، زیرا هنکس علاقه شما را حفظ می کند و دوست داشتنی ترین حالت خود را دارد. همچنین ، پایان کار فقط اندکی کشیده شد ... اگر من راهی داشتم ، این کار با دیکسون که با خوشحالی فرار نارورسکی را در کابین خود تماشا می کرد ، پایان می یافت ، بقیه موارد نیز به همین آسانی تلویح می شدند. من فکر می کنم پایان قسمت بسیار مهمی از هر فیلمی است ، و ترمینال - به نوعی - خراب شد.
اما ، هیچ فیلمی کامل نیست ، و من هیچ مشکلی برای پذیرش ترمینال به عنوان یک عکس قلبا ندارم. با چند شخصیت جالب خوش بگذره. 7.5 / 10
دانلود فیلم The Terminal 2004 (ترمینال) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
برخلاف دوست خوب جورج لوکاس که بخش بزرگی از دو دهه گذشته را صرف ایجاد تفسیرهای بیشتر در مورد "جنگ ستارگان" بی هدف کرده است ، مانند فردا ، گروه هم استیون اسپیلبرگ به دلخواه خود راه های مختلفی را در صنعت فیلم در پیش گرفته است تا همه کاره بودن خود را به نمایش بگذارد او به عنوان کارگردان و در "ترمینال" نشان می دهد که چقدر به عنوان کارگردان پویا است و پس از تقریبا 45 سال حضور در صنعت فیلم ، او هنوز هم می تواند با موضوعات گسترده ای روبرو شود و ما را روشن کند که دنیایی وجود دارد آنجا علاوه بر "جنگ ستارگان".
درست مثل سفر قبلی او قبل از "ترمینال" ، "اگر می توانید مرا بگیر" ، موضوع ایده فروتنی در کنار هم دم می کند ، اما ظرافت اسپیلبرگ به همراه شخصیت های دوست داشتنی ، این موضوع را ساخته است مانند "اگر می توانی مرا بگیر" یک مطالعه شخصیت روشنگری که باعث می شود شما روی صندلی خود چسبیده باشید. "ترمینال" می تواند بازگشتی به ریشه های اولیه اسپیلبرگ باشد وقتی که او مانند فیلم های هنری بیشتری کارگردانی می کرد ، یا ممکن است فقط تصاویر سبک و سبک را انجام دهد تا بتواند خود را برای فیلم بعدی "بودجه جنگ" آماده کند. جهانیان ". اما برای آنچه ترمینال برجسته است ، ما فقط باید بنشینیم و از سواری لذت ببریم.
تام هنکس ، که به عنوان ویکتور ناورسکی متولد اروپای شرقی ، یکی از مجریان محبوب ستاره های اسپیلبرگ بوده است ، کشور خیالی کراکوشیا و وارد فرودگاه جان اف کندی در شهر نیویورک می شود. هنگامی که او به آمریکا می رسد این خبر را دریافت می کند که کشورش درگیر جنگ خونینی است و برای بازگشت به آنجا ایمن نیست. با سرنگونی دولت در حال حاضر ، کشور او به همان اندازه منسوخ شده خوب است که باعث می شود پاسپورت ناورسکی کنار بیاید. در برخی دیگر او نمی تواند به خانه برود زیرا خانه ای برای او باقی نمانده است به علاوه نمی تواند وارد آمریکا شود زیرا برای عبور از این مسیر باید موانع زیادی را پشت سر بگذارد. به عبارت ساده تر ، این مرد جایی برای تماس با خانه ندارد.
اولین مانع ویکتور که باید با آن درگیر شود ، یک افسر امنیت داخلی به نام فرانک دیکسون (استنلی توچی) است که سعی می کند کارها را برای مهاجر یک زبانه ما ساده کند که در ورود ما به کشور ، او باید هزاران کارهای اداری را باید انجام دهد و باید تکمیل شود.
روزها می گذرد و کراکوشیا رها نمی کند و یک ویکتور بی خانمان اکنون در دروازه 67 اقامت گزیده است ، فرانک در زیر بینی خود معضل دارد. فرانک احساس می کند تنها راه حل این است که خودش را از قلاب خارج کند و اجازه دهد شخص دیگری وضعیت ویکتور را از دست او خارج کند. وی به ویکتور اجازه می دهد تا منطقه را ترک کند و دعا کند که توسط مقامات مهاجرت زندانی شود. ویکتور که در کشور متولد کمونیست بزرگ شده است ، از سیاست های دولت غافل است و فقط با حوصله در فرودگاه JFK باقی می ماند. این منجر به اصطکاک مورد انتظار بین فرانک متمایل و گوه ای می شود که ویکتور از خود ساخته است تا به سمت فرانک باشد.
با تصمیم فرانک برای سخت ماندن اقامت ویکتور بیش از آنچه شایسته اوست ، ویکتور به تدریج با چندین کارمند در فرودگاه دوست می شود که شامل یک کارگر خدمات غذای درونگرا به نام انریکه (دیگو لونا) است که اگر وی غذا را به ویکتور ارائه دهد می تواند اطلاعات بیشتری در مورد یک کارمند همکار خود که مخفیانه با او به نام دولورس (Zoe Saldana) مورد ضرب و شتم قرار گرفته است ، بدست آورد. از دیگر دوستان وی می توان به یک کارمند حمل بار به نام جو (چی مک براید) و یک کارمند بازداشت به نام گوپتا (کومار پالانا) اشاره کرد. ویکتور سرانجام شغلی پیدا می کند و با یک مهماندار هواپیما به نام آملیا وارن (کاترین زتا جونز) رابطه عاشقانه برقرار می کند. شخصیت هایی که در اینجا به تصویر کشیده می شوند ، مکانی است که فاکتور کمدی را نشان می دهد و در بعضی مواقع با بازیگران که به خوبی می داند اسپیلبرگ پشت دوربین است ، بداهه بازی می کند.
هنکس در اینجا کار شگفت انگیزی انجام می دهد و مانند یکی از ماندگارترین شخصیت های خود در دهه 1990 یعنی فارست گامپ ، حس دوست داشتنی را به تصویر می کشد. زتا-جونز در اینجا نقش بسیار محدودی دارد ، اما او در اینجا به عنوان شخصیت عاشق و گیج در موقعیت آسیب پذیر بسیار عالی عمل می کند. معمولاً وقتی استنلی توچی به دلیل شهرت بیش از حد در کاراکترهای نفرت انگیز ، شخصیت های متنفر را بازی می کند من را لرزاند. مطمئنا شرارت او در اینجا کلیشه ای به تصویر کشیده شده است ، اما در اینجا او با ظرافت بیشتری آن را بازی می کند و از Tucci طراوت بخش است. اسپیلبرگ می تواند ما را با اشمالتس بیش از حد انجام شده سرنگون کند ، اما در اینجا اشمالتز محدود بود و این باعث جذابیت بیشتر فیلم می شود. شخصیت ها کم حرف هستند اما به اندازه کافی رشد کرده اند تا بتوانند آنها را بشناسند و جهت نور او هیچ نشانه ای از کارگردانی ترمینال توسط یک افسانه در کار او به ما نمی دهد.
فیلمنامه توسط اندرو نیکول ، نویسنده "نمایش ترومن" انجام شد زیرا او موفق شد فیلمنامه را بدون هیچ چیز سنگینی محکم نگه دارد تا شما را از این امر دور کند در حالی که موفق می شود آن را غیرمتعارف نگه دارد. صحنه های آخر غافلگیرکننده های کوچکی است که به نوعی شما را شوکه می کند تا جایی که از هر نوع فرمول ساختگی هالیوود خودداری کنید.
به طور کلی ، "ترمینال" موفق می شود در نشان دادن واکنش کشورهای پیشرفته مانند ایالات متحده نسبت به خارجیانی که می خواهند زندگی خود را در این کشور آغاز کنند ، صادقانه تر عمل کند. ترمینال از طریق شخصیت ها و تعاملات بین آنها خوب بازی می کند. این یک فیلم است که با جذابیت نشان دهنده پارانویا ، ناامنی ، بیگانه هراسی است که در تنوع مردم آمریکا نمایان می شود. ترمینال می تواند جنبه ای شیرین از موضوعی نسبتاً جدی را نشان دهد بدون اینکه احساس تقلب شود.
دانلود فیلم The Terminal 2004 (ترمینال) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
"ترمینال" استیون اسپیلبرگ به نظر صادقانه من کمدی خوب و خنده دار است که تا به حال ساخته شده است. او با اقتباس از رویکردی مشابه با یک فیلمساز فرانسوی که اسپیلبرگ آن را تحسین می کرد و سبکی نوستالژیک از بهترین فیلم های فرانک کاپرا داشت، یک فیلم کوچک خارق العاده خلق کرد که بسیار طنزآمیز و غنی از کیفیت و عمق است. من پیوسته استیون اسپیلبرگ را بهترین کارگردانی که در حال حاضر در هالیوود کار میکند و یکی از استادان هنر خود میدانم. «ترمینال» نمونهای از استعدادهای اوست زیرا میتواند حماسههای دلخراشی مانند «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز رایان»، هیجانانگیزهایی مانند «آروارهها»، تمرینهای هیبت («برخورد نزدیک از نوع سوم» و «پارک ژوراسیک» بسازد. ) و او می داند چگونه یک کمدی بسازد که نه تنها می تواند چند خنده واقعی ایجاد کند، بلکه شما را به پوزخند و دل گرمی وادار کند. و این همان چیزی است که او با «ترمینال» به آن دست یافت. اسپیلبرگ به جای خندهای با کلیشههای خستهکننده و شخصیتهای آزاردهنده، به دوران شگفتانگیز مهربانی شیرین و بیتوهین با شخصیتهای جذاب و سناریوهای جذاب بازمیگردد. ستاره او تام هنکس است که نقش مردی از یک کشور خیالی اروپای شرقی را بازی می کند. هنکس در همان روزی به ترمینال فرودگاه نیویورک می رسد که کشورش درگیر یک جنگ است و به همین دلیل، رسما وجود ندارد. به همین دلیل و دلیل پیچیده ای که توسط استنلی توچی توسط مسئول مهاجرت توضیح داده شده است، او نمی تواند ترمینال را ترک کند و باید تا اطلاع ثانوی در آنجا زندگی کند. شخصیت هنکس، ویکتور ناوورسکی، بدون کشور و با وسایل کم، شروع به تطبیق با زندگی در ترمینال می کند، با کارمندان آشنا می شود و با مهماندار زیبا اما ناراضی پرواز (کاترین زتا جونز) دوست می شود.
این یک فرض فوق العاده و اصلی است که از یک داستان واقعی الهام گرفته شده است. الکس مک داول، طراح تولید آقای اسپیلبرگ، مجموعه ای به اندازه واقعی از ترمینال فرودگاه را با استفاده از آشیانه های جت ساخت و جزئیات کاملاً خارق العاده است. تقریباً گناه است که نام مک داول در لیست نامزدهای اسکار سال بعد ظاهر نشد. اما نبوغ واقعی در نحوه استفاده از این مجموعه به آقای اسپیلبرگ می رسد. زمانی که اسپیلبرگ به عنوان یک فیلمساز شروع به کار کرد، به عنوان متخصص لنزها و نورها در نظر گرفته می شد. او می تواند این کار را انجام دهد و همزمان درام را به طور موثر کارگردانی کند. روشی که او به طور خلاقانه از نورها و حرکت دوربین استفاده می کند کاملاً خارق العاده است و باعث ایجاد حس شادی و شوخ طبعی در عناصر فیزیکی تصویر و همچنین داستان می شود. کفها و سقفها بهقدری فوقالعاده روشن شدهاند که باعث میشود یک ترمینال فرودگاه که معمولاً کسلکننده و کسلکننده تصور میشود، مانند بهشتی زیبا به نظر برسد.
اما نبوغ واقعی آقای اسپیلبرگ روشی است که او این کار را کارگردانی میکند. داستان و کارگردانی بازیگرانش. آقای اسپیلبرگ و آقای هنکس تیمی بیش از اثربخش می سازند و به طرز شگفت انگیزی این شخصیت را می سازند، که نه به یک آدم بدبین یا بدبین، بلکه به عنوان یک مرد دوست داشتنی و خوش بین که از آنچه که دارد بهترین استفاده را می کند. شخصیت او مرا به یاد شخصیت هایی می اندازد که جیمز استوارت و جو ای براون در روزهای خوب بازی می کردند. آقای هنکس به این طرف و آن طرف نمی رود و چراغ مردم را خاموش می کند یا برهنه نمی دود، همانطور که این روزها بسیاری از کمدین ها به این کار کاسته شده اند. و با این حال، هنگام استفاده از لهجه خود، هرگز از اوج نمی گیرد. او هرگز یک یادداشت غلط نمی زند. این یکی از شیرین ترین و دلنشین ترین اجراهای هنکس از زمان «بزرگ» و «فارست گامپ» است. همچنین شیوه ای جذاب در مورد داستان، روشی است که هنکس (و ما) به زندگی در ترمینال می پردازیم. وقتی کسی آنجا کار می کند چه اتفاقی می افتد. ما با افرادی مانند یک کارمند عاشق (دیگو لونا)، یک رئیس امنیتی وفادار اما نامطمئن (چی مک براید) و یک سرایدار مشکوک (کومار پالانا) با گذشته آشنا می شویم.
اما، مسحورکننده ترین و شگفت انگیزترین صحنه ها، صحنه هایی که من را بسیار به یاد آثار کلاسیک فرانک کاپرا می اندازد، لحظات بین هنکس و کاترین زتا جونز است که به طرز افسونگرانه ای به عنوان مهماندار هواپیما که با او دوست می شود عالی است. تماشای دوستی بین این دو شخصیت فوقالعاده ساخته و پرداخته شده و تبدیل شدن به چیزی بسیار ناب واقعاً جذاب است. زتا جونز در نقش خود کاملاً فوق العاده است و شخصیت او یک کات اوت یا دو بعدی نیست. او شلخته و تحریک کننده نیست. او یک انسان سه بعدی با داستانی درگیر است. دقیقاً مانند شخصیتی که هنکس بازی می کند. آقای اسپیلبرگ یک هنرمند است. منتقد بزرگ Gene Siskel زمانی گفت که کارگردانان بزرگ مانند یک پیانو با مخاطبان خود می نوازند. در این لحظات آقای اسپیلبرگ بهتر عمل می کند. او مثل یک ویولن روی قلب ما می نوازد. و او برای تولید چیزی زیبا تلاش می کند.
«ترمینال» یکی از نکات برجسته تجربیات اخیر من در سینما است. من تک تک آن را دوست داشتم. وقتی برای اولین بار تصویر را کمی پس از انتشار آن دیدم، من را جذب کرد و من را به قلاب، خط و سینک کشید. اکنون که برای بار دوم به آن نگاه می کنم، فقط می توانم بگویم که بیشتر آن را دوست دارم و با افزایش دو بار بازدید، این افزایش خواهد یافت. چه فیلم فوق العاده ای!
دانلود فیلم The Terminal 2004 (ترمینال) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
فکر می کنم قضاوت درباره فیلم برای من عادلانه نیست. من کمی مغرضانه بودم. داستان واقعی مرهان ناصری، پناهجوی ایرانی را خوانده بودم که در سال 1988 پس از ممانعت از ورود به انگلیس به دلیل دزدیده شدن پاسپورت و گواهی پناهندگی سازمان ملل در فرودگاه شارل دوگل در نزدیکی پاریس فرود آمد. به دلیل مسائل فنی در ترمینال 1 ماند و سرانجام سال ها بعد اجازه ورود به فرانسه یا بازگشت به کشور خود را گرفت. طنز این است که او انتخاب کرده است که در فرودگاه زندگی کند.
بنابراین، پتانسیل فیلم بسیار جالب بود. این یک داستان شگفت انگیز است و با توجه به بازیگران مناسب مطمئن بودم که می توان آن را به خوبی بیان کرد. وقتی شنیدم اسپیلبرگ در کشتی است، هیجانزده شدم، زیرا به طور ضمنی (به هر حال به من) اشاره کرد که کارگردانی باتجربه در راس کار است که به داستان اصلی احترام میگذارد بدون اینکه آن را به کمدی رمانتیک نسل MTV تبدیل کند.
نمی دانستم اسپیلبرگ دوباره "لمس جادویی" خود را به یک داستان واقعی اضافه می کند و در نتیجه آن را نابود می کند. این بدتر از هر فیلم MTV است - این اسپیلبرگ شلاک است.
اشتباه نکنید، اسپیلبرگ کارگردان بزرگی است... وقتی کسی به او بند می زند. اما گاهی اوقات به او آزادی بیش از حد داده می شود. منیت او تمایل دارد بهترین ها را از او بگیرد. او باید از شر مردان بله خلاص شود. چیزی به من میگوید که این بار تعداد زیادی مرد بله در مجموعه حضور داشتند.
و اینکه تام هنکس در نقش ویکتور بازی کند، بدترین انتخاب بود. عملکرد هنکس به سادگی افتضاح است. چیزی به من میگوید که او مردهای زیادی داشت که او را تحسین میکردند.
طرح داستان بسیار، بسیار، بسیار ضعیف بر اساس داستان واقعی ناصری است، و من مطمئن هستم که هر زمان که او متوجه شود. برای دیدن فیلم در حالی که در تلویزیون رایگان ترمینال 1 پخش می شود، کاملاً ناامید خواهد شد.
داستان او قبلاً در سال 1993 به یک فیلم فرانسوی به نام "Tombés du ciel" تبدیل شده بود. من نسخه اصلی را ندیدهام، اما با توجه به توضیحات داستان در IMDb، از نظر واقعی بسیار دقیقتر به نظر میرسد. خوب، اول چیزها. اگر در حال ساخت فیلمی در مورد یک مهاجر شرقی هستید، نام کشور مادری او را "کراخوزیا" نگذارید. این در مورد بدترین نام کشور جعلی است که من تا به حال در هر فیلمی شنیده ام، از جمله نارنیا و تویلند.
دوم، نگرش از خود راضی، خودآگاه و "شاد" فیلم افتضاح است. مثل ادامهی «فارست گامپ» است که فقط هنکس آزاردهندهتر است.
ثالثاً، تمام کارهایی که ویکتور در ترمینال انجام میدهد کاملا جعلی است و من هرگز نخریدم که او یک مهاجر شرقی است. . لهجهاش وحشتناک بود و احمقتر از تارا رید است، با این حال یک هفته پس از حضور در فرودگاه، انگلیسی را یاد گرفت (با کمک یک کارگر ترمینال، که همانطور که همه میدانیم، شغل حمل بار دارند، زیرا بسیار باهوش و خوب هستند. - تحصیل کرده). ناگهان ویکتور یک مهاجر آمریکایی آگاه و با تجربه است که "طناب ها را می شناسد" - او حتی به عنوان یک نقاش در ترمینال شغل پیدا می کند.
و سپس داستان فرعی علاقه رمانتیک اجباری وجود دارد. این کاملا غیر ضروری است و به فیلم یک حس جعلی و گرفتگی می دهد. کاترین زتا جونز کاملا آزاردهنده است (تقریباً به اندازه هنکس) و شخصیت او یک افزودنی کم عمق، پیش پا افتاده و راحت به داستان است. به هیچ یک از شخصیت ها عمق زیادی داده نمی شود و "عاشقانه" آنها کاملاً سنگین و باورنکردنی به نظر می رسد.
علاوه بر شمالتز و نقشه های داستانی، پیوندهای بازاریابی مستمر بیمار کننده است - من می توانم نگو چند بار موقع تماشای ترمینال برگر کینگ در گلویم جمع شده بود. بعد از رفتنم، دلم می خواست به نزدیکترین برگر کینگ بروم و به سمت همه افراد داخل سنگ پرتاب کنم. همین باعث عصبانیت من شد وقتی برای دیدن یک فیلم 16 دلار میپردازم (بله، به پوند پرداخت کردم که به دلار دو برابر میشود و به حدود 15 یا 16 دلار میرسد) نمیخواهم برگر کینگ، نوکیا، گیتورید، کوکاکولا، پپسی و غیره را در آن بیاندازند. صورت من. من به اندازه کافی از آن در تلویزیون لذت می برم. وقتی اسپیلبرگ ده دقیقه ماجراجویی ویکتور را برای خرید همبرگر از برگر کینگ دنبال کرد، واقعا شرم آور بود (و من برای اسپیلبرگ شرمنده بودم).
پیام خوب است - اگر یک مهاجر غیرقانونی هستید و می توانید هیچ هزینه ای ندارید، فقط شغلی پیدا کنید که هیچ کس دیگری مانند تمیز کردن توالت یا جمع آوری گاری های چمدان نمی خواهد و حداقل دستمزد را دریافت کنید تا بتوانید از یک نوجوان خود جذب شده که احتمالاً در غذای شما تف کرده است، یک همبرگر چرب بخرید.
من از این متنفرم که واقعاً تلخ به نظر برسم (معمولاً در زندگی واقعی اینقدر تلخ نیستم) اما چیزی در ترمینال وجود دارد که به نظر من خیلی خوب است. مثل مارتین شورت در فیلم The Terminal «کلیفورد» - آنقدر شیرین است که میدانید باید یک برنامه پنهان در جایی وجود داشته باشد.
دانلود فیلم The Terminal 2004 (ترمینال) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
به هیچ وجه فیلمی وحشتناک نیست، اما به راحتی می توان فهمید که چرا بینندگان را دو قطبی می کند (همانطور که در نظرات کاربران در اینجا مشخص است) و چرا کسانی هستند که آن را یک فیلم کمتر استیون اسپیلبرگ می دانند.
"ترمینال" بدترین فیلم اسپیلبرگ نیست، برای من "دنیای گمشده: پارک ژوراسیک"، "1941" و "جنگ دنیاها" (که نیمه اول بسیار خوبی داشت و در نیمه راه کاملاً از هم پاشید و هرگز بهبود نیافت) بدتر هستند با رتبهبندی آن در فیلم The Terminalشناسیاش، به هیچ وجه به یکی از بهترینهای او نزدیک نیست و اگرچه برای من در حد پایینتر از اسپیلبرگ قرار دارد.
از شایستگیهای «ترمینال» شروع میشود، ارزشهای تولید آنها هستند. فیلمبرداری درجه یک و معمولی اسپیلبرگ یانوش کامینسکی بار دیگر زیبا و یک امتیاز بزرگ است. در حالی که یکی از بهترین آثار او نیست، موسیقی جان ویلیامز به طرز دلپذیری کم گفته شده و بدون تاکید بیش از حد بر حال و هوای روان است.
از اجراهایی که اکثرا خوب هستند، تام هنکس تلاش شجاعانه ای در عنوان آن انجام می دهد. نقشی را ایفا می کند و در بیشتر موارد کارش را عالی انجام می دهد و استنلی توچی به وضوح از خود در نقش دیکسون لذت می برد. شیمی هنکس و توچی جایی است که «ترمینال» به ویژه قوی است. بازیگران نقش مکمل خوب هستند، و کومار پالانا کاملاً دزد صحنه است (اگرچه چیزهای کف خیس بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرند و تکرار می شوند).
«ترمینال» به خوبی شروع می شود. داستان جذاب است، لبه طنزی تیغی در برخی از کمدی ها وجود دارد و یک هوس تاثیرگذار وجود دارد.
با این حال، «ترمینال» از این که نیمه دوم به آن جذابیت نزدیک نیست، آسیب دیده است. خود اسپیلبرگ (صرف نظر از تسلط فنی اش) با موضوعی که باید در فیلم The Terminal تندتر و تندتر اجرا می شد، خیلی ایمن بازی می کرد. تاکید بیش از حد بر زاویه فرودگاه-پایانه-به عنوان-جهان خرد-جامعه است و به دلیل اینکه چقدر آزمایشی و ایمن به موضوع نزدیک می شود، کار نمی کند.
اعتبار به سرعت کاهش می یابد و افزایش می یابد. به طور فزایندهای تحت فشار قرار میگیرد و اغلب با احساساتیگرایی که وارد بیش از حد ساخارین میشود، جایگزین میشود. واقعاً میتوانست بدون داستان فرعی عاشقانه این کار را انجام دهد، که لازم نبود، احساس میکردم در بالشتک انداخته شده و کاملاً توسعه نیافته بود و بیش از حد برجسته بود. فقدان شیمی بین هنکس و کاترین زتا جونز کمکی نمی کند، و همچنین علیرغم زیبایی زتا جونز که در نقشی که عملاً هیچ کاری به او نمی دهد، بسیار ملایم است. شخصیتها نیز بسیار منظم سیاه و سفید هستند و کلیشههایی دارند که به آنها اشاره نمیکند، و در واقع برای بعضیها نشانهای نبوده است.
به طور کلی، بسیار ناهموار است که پتانسیل خوبی داشت، اما اینطور نیست. هرگز به طور کامل متقاعد نشوید 5/10 بتانی کاکس
دانلود فیلم The Terminal 2004 (ترمینال) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اگرچه من نباید تعجب می کردم، اما اسپیلبرگ و هنکس عظمتی را در سراسر آن نوشته بودند. اما من در بسیاری از مطبوعات بد پیرامون فیلم غرق شدم و فرض کنید قبل از تماشای آن درباره آن قضاوت کردم. به هر حال، من اکنون آن را تماشا کردم و از آن خوشم آمد.
من فکر میکردم نیمه اول فیلم کاملاً فوقالعاده بود، طنز، بازیگری، توسعه شخصیت - همه آنها خوب بودند. فکر میکردم نیمه دوم فیلم کمی از احساساتی شدن رنج میبرد، داستان عشق نامتعارف به نظر میرسید و اینکه تمام کارکنان فرودگاه همه چیز را درباره دیگران میدانستند کمی دور از ذهن بود. فرودگاه سالها بود و تقریباً هیچکس را از خارج از افرادی که روزانه با آنها کار میکردم نمیشناختم، اما شاید این فقط من باشم! اما من این ظرافت های جزئی را به فیلم بخشیدم و به خودم اجازه دادم از آن لذت ببرم. فکر نمی کنم هنکس یا اسپیلبرگ بیشتر از این اسکار ببرند، اما این یک راه بسیار لذت بخش برای گذراندن چند ساعت در یکشنبه شب بود!!
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.