بعد از حادثهای که بلا را تا پای مرگ می کشاند، ادوارد او را ترک می کند. در نبود ادوارد، بلا درگیر یک رابطه فراطبیعی دیگر میشود، اینبار با گرگینهای بنام «جیکاب بلک».
بلا اکنون 18 سال دارد، و در خفا با خود نگران این موضوع است که در حالیکه او پای به سن میگذارد، ادوارد کماکان 17 ساله خواهد ماند. عشق و علاقه آنها هر روز به هم شدیدتر میشود. بلا خواهان تبدیل شدن به یک خونآشام است تا عشق ابدی ادوارد بماند. از طرفی نیز ادوارد کالن از فرط عشق بیحد و حصر به بِلا سوان او را ترک میکند...
پس از حادثهای که "بلا" را تا پای مرگ می کشاند، "ادوارد" او را ترک می کند و "بلا" در نبودِ "ادوارد" درگیر یک رابطهی فراطبیعی دیگر با گرگینهای بهنام "جیکاب بلک" میشود ولی...
بلا ی 17 ساله عاشق ادوارد 109 ساله شده، البته چون ادوارد خون آشام است ظاهرش جوان مانده و شبیه 17 ساله ها می باشد. حالا تولد 18 سالگی بلا است و او نمی خواهد از معشوقش بزرگتر باشد! علاقه ی انها روز به روز به هم بیشتر می شود و بلا نمی خواهد هرگز از ادوارد جدا شود. پس تصمیمی هولناک می گیرد! او می خواهد یک خون اشام شود. اما ادوارد نمی تواند این را بپذیرد و او را ترک می کند. بلا افسرده در خانه است و روز ها و روزها در فکر ادوارد می گذرد. تا اینکه پسری سرخ پوست به نام “جیکوب” سعی می کند بلا را از این حال بیرون بیاورد و عاشق بلا می شود. اما مشکلی هست، خطری در کمین بلا است. خون آشام ها برای نابودی او برگشته اند و جیکوب به تنهایی نمی تواند راه به جایی ببرد. البته جیکوب دچار تغییراتی شده که بلا دلیلش را نمی داند. روزی بلا گیر یکی از خون آشام ها می افتد اما ناگهان چندین گرگ غول آسا به آن خون آشام حمله می کنند. اما جالب این جاست که بلا احساس می کند یکی از این گرگ ها را می شناسد و آن گرگ کسی نیست جز…
بلا اکنون ۱۸ سال دارد، و در خفا با خود نگران این موضوع است که در حالیکه او پای به سن میگذارد، ادوارد کماکان ۱۷ ساله خواهد ماند. عشق و علاقه آنها هر روز به هم شدیدتر میشود. بلا خواهان تبدیل شدن به یک خونآشام است تا...
ادوارد بلا را پس از حملهای که تقریباً جانش را گرفته بود ترک میکند، و در افسردگی خود، دوباره وارد یک رابطه دشوار دیگر میشود - این بار با دوست نزدیکش، جیکوب بلک.
داستان ادامه قسمت قبل است. بعد از اینکه ادوارد (Robert Pattinson) بلا (Kristen Stewart) را تنها می گذارد بلا دچار افسردگی می شود و در همین موقع است که پسری به نام جیکوب پیدا می شود و به بلا ابراز علاقه می کند و...
دانلود فیلم The Twilight Saga: New Moon 2009 (گرگومیش: ماه نو) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
بسیار خوب ، من می خواهم با گفتن اینکه من طرفدار سخت گرگ و میش هستم شروع می کنم. من به Forks ، WA (که می دانم رقت انگیز است) رفته ام ، تعداد بی شماری کتاب را خوانده ام ، و یک لباس مجلسی زیبا برای مهمانی "Breaking Dawn" منتشر کرده ام. من همه کارها را انجام داده ام و شرمنده نیستم!
اما گرگومیش: ماه نو ها ... خدای من ... گرگومیش: ماه نو ها فقط آنها را می کشد. من سعی کردم آنها را دوست داشته باشم. من چند بار به امید بیهوده ای که می خواستم در واقع درک کنم دوستش دارم ، به دیدن اولین فیلم می رفتم. من خودم را متقاعد کردم که مورد دوم متفاوت خواهد بود و من آن را دوست دارم ، اما من فقط نمی توانم. این کتابها در مرحله انتقال روی صفحه نمایش قصابی می شوند و این دلیل عجیبی است که من اقتباس های سینمایی را به همان اندازه کتابهایی که با آنها همراه هستند دوست دارم ، اما در این صورت این کار غیرممکن است.
بازی وحشتناک است ، گفت و گوهای پنیرگونه است و همه چیز ناجور و دردناک است. کریستن و راب باعث می شوند که کل رابطه بین بلا و ادوارد بسیار جدی به نظر برسد و گویی چنین شغلی است. منظورم این است که جدی است ، اما 24/7 نیست. حتی وقتی شوخی آنها با یکدیگر زیاد است ، به نظر می رسد که آنها در میانه یک معامله بزرگ تجاری قرار دارند و جوک ها فقط برای ادب هستند. منظورم این است که لحظات کمی بین ادوارد و بلا در کتاب وجود دارد ، اما هیچ کدام در فیلم The Twilight Saga: New Moon وجود ندارد. همه اینها فقط نابودی و تاریکی با آنهاست. و آنها بسیار ناجور و بدون احساس است. حتی وقتی راب در حال خواندن خطوط در حال مرگ رومئو است (که به خودی خود لطیف و پرشور است) به نظر می رسد که او در پشت یک کیسه کلوچه ، حقایق تغذیه را می خواند. آزارم می دهد. کریستن ، همچنین به نظر می رسد که او واقعاً سخت تلاش می کند تا احساسات خود را منتقل کند ، اما او فقط نمی تواند.
شخصیت های دیگر خوب هستند ، اما اگر شما ادوارد و بلا را کاملاً پایین ندارید ، همه چیز به طور خودکار فاجعه می شود ، زیرا من در آنجا نیستم تا 2 صحنه ای را که امت یا کارلایل دارند ببینم (که هر دو بسیار خوب هستند). تنها شخصیت اصلی که من دوست داشتم در واقع جیک بود ، و نه به این دلیل که من طرفدار تیم یعقوب هستم ، در واقع من از این متنفرم وقتی جیک سعی می کند چیزی فراتر از دوست داشتن با بلا در کتابها باشد. فکر می کنم او را در فیلم The Twilight Saga: New Moon بیشتر دوست دارم چون تیلور در زندگی واقعی به نظر پسری دوست داشتنی می رسد و او بازیگر نیمه بدی نیست. در واقع او پتانسیل زیادی دارد ، اما حتی او نمی تواند بازی بد کیرستین و راب را جبران کند. و این عملکرد بدی است ، زیرا من در واقع به نوعی هر دو آنها را در زندگی واقعی دوست دارم (آنها به نظر می رسد مانند افراد مناسبی هستند) ، و آنها فقط هنگام نمایش روی من اشکال می کنند.
همچنین ، بر خلاف فیلم اول ، موسیقی متن این بار حتی آنقدرها هم خوب نبود. این تقریباً بهترین چیز در مورد فیلم اول بود و حالا دیگر از بین رفته است. این اکشن بسیار جالب است و من دختری هستم که از فیلم های اکشن لذت می برم بنابراین می توانم از آن قدردانی کنم.
با این حال ، کتاب از بین رفته است ، حتی اگر New Moon موفق شود بهتر از گرگ و میش به پیروی از کتاب بپردازد. این احساساتی است که کتاب الهام گرفته است و از بین می رود و آنچه باقی می ماند یک فیلم ملودراماتیک خشک ، ضعیف عمل کرده ، درباره عشق خون آشام است. آیا در حال حاضر کافی از آنها وجود ندارد؟
من فکر می کنم فقط باید استعفا بدهم و فکر کنم که هرگز چیزی بیش از عشق به کتاب ها در مورد حق رای دادن گرگ و میش جمع نخواهم کرد.
اگر شما یک دختر 10-14 ساله هستید که می خواهد همه چیز را دور بزند ، مطمئناً بروید.
اگر یک عاشق واقعی هستید در قلب او که می خواهد یک داستان عاشقانه عمیق و جالب را در اینجا و آنجا آمیخته با برخی از فانتزی ها ببیند ، برو اما انتظار ندارد که دلیل خاصی باشد شما بسیار ناامید خواهید شد.
اگر کسی هستید که فقط می خواهد بفهمد چه سر و صدایی به وجود آمده است ، پس بروید اما انتظار نداشته باشید که بفهمید چرا همه به دلیل گرگ و میش دچار چنین هیاهویی شده اند (اگر واقعاً می خواهید من را درک کنید بگویید: کتابها را بخوانید.)
اگر فقط می خواهید یک فیلم سینمایی شنبه ، تصادفی و در عین حال سرگرم کننده (و شاید حتی خوب) ببینید ، پس بروید. بسیاری از گزینه های بهتر وجود دارد که در واقع شما را به عنوان یک بیننده از نظر فکری و عاطفی تحریک می کند.
دانلود فیلم The Twilight Saga: New Moon 2009 (گرگومیش: ماه نو) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
بسیار خوب ، بنابراین سعی می کنم در مورد بازیگری که توسط نوجوانان کم تجربه انجام می شود مهربان باشم.
کریستن استوارت: من هرگز انتظار زیادی از او نداشتم ، خصوصاً بعد از بازی متوسط در گرگ و میش. و من هوشمند بودم که انتظار چیزی ندارم. او به هیچ وجه پیشرفت نکرد. خطوط او هنوز عجله ، و بدون احساسات است. شخصیت بلا نیز به هیچ وجه پیشرفت نکرده است.
وقتی ادوارد به سمت بلا می رود ، یا وارد صحنه می شود ، چهره او حتی مانند یک نوجوان عاشق واقعی عاشق نمی شود. با یعقوب ، اینطور است. من عضویت در "تیم هایی" که آنها برای ادوارد یا جیکوب اختراع کرده اند را تأیید نمی کنم ، اما به عنوان یک ناظر شخص ثالث ، او شیمی بسیار بهتری با یعقوب دارد. فکر می کنید وقتی ادوارد او را در جنگل رها می کند یک اشک خونین بریزد ؟! حتی به نظر نمی رسد که تحت تأثیر قرار گرفته باشد. و وقتی او به مدت سه ماه "افسرده" است ، آیا می توانید فریاد خود را برطرف کنید تا به نظر نرسد شما زایمان می کنید و زایمان می کنید؟ متشکرم.
حالا رابرت پتینسون: لهجه او خیلی بهتر بود. به نظر نمی رسید که این بار مشکل گفتاری داشته باشد. تنها گوشت گاو که با او دارم عدم درک احساسات ادوارد در حالی که خطوط خود را می گوید. در صحنه ای که او بلا را در جنگل ترک می کند ، شیوه ای که او خطوط خود را رله می کند باعث می شود که او احساس کند از ترک او لذت می برد. حتی اگر من در کتابها مشکل داشتم ، به یاد دارم که ادوارد هنگام جدا شدن از بلا "بیش از حد توصیف درد" خواهد بود. و اجازه ندهیم رابرت را به دلیل نداشتن شکم شکم مقصر بدانیم. همه ما می دانیم که هیچ کس نمی تواند با تیلور لاوتنر مقایسه کند. (خنده را خفه می کند) اما تماشای صحنه جنگ او با Volturi بسیار سرگرم کننده بود. این ممکن است فقط به این دلیل باشد که من از تماشای لگد خوردن سطل زباله توسط ادوارد لذت می برم ، اما هر چه ...
تیلور لاوتنر: تنها چیزی که او انتظارات را برآورده می کرد ، شکل عضلانی بود. خطوط او بسیار ضعیف ارائه شده بود ، اما شیمی او با بلا خوب بود. خیلی بیشتر از ادوارد قابل توجه است. یعقوب چند خط شوخ را تحویل می دهد ، اما به دلیل زایمان عجولانه او تقریباً دور ریخته می شود. من هم با موهای بلند او را دوست داشتم. طبق سنت "هندی" ، کوتاه کردن موهای شما برای فرهنگ ننگ آور است.
من در کل فیلم رنج می بردم ، فکر می کردم که امیدی به رستگاری نیست ، تا زمانی که صحنه با ولتوری رول شود دور و بر. علی رغم این واقعیت که تقریباً به اندازه کافی طولانی نیست ، اما با بازی مایکل شین به عنوان Aro ، رهبر Volturi ، من کاملاً منقلب شدم. حتی کامرون برایت که نقش الک را بازی می کرد فقط یک خط داشت اما آن را خیلی خوب ارائه داد. داکوتا فانینگ بسیار خوب نقش جین روانپریش را بازی کرد ، اما تنها پیشنهادی که به او داشتم این بود که مکث های دراماتیک را در گفتگوهای خود داشته باشم. این باعث می شود مخاطب از هر کلمه او آویزان شود. به هر حال تعداد کمی که او دارد. من مشتاقانه منتظر گسترش نقش او در ماه گرفتگی هستم. بی احساسی بلا در حالی که ادوارد توسط قدرت "درد" جین شکنجه می شود ، فقط فریاد می زند که چقدر از یک بازیگر زن وحشتناک است. کریستوفر Heyerdahl و جیمی Campbell Bower انجام فوق العاده بازی بال Aro. کایوس و مارکوس. تابش خیره کننده جیمی کمپبل بوور که بر روی ابرو او قرار می گیرد ، بسیار عالی به رشد شخصیت او می افزاید. تقریباً وسوسه شده ام که از Eclipse بگذرم ، فقط برای اینکه بتوانم مایکل شین را دوباره در Breaking Dawn ببینم! اما دوباره ، پیتر فاسینلی و الیزابت ریاسر را از دست می دهم ، که هرگز نا امید نمی شوند. بقیه محافظان ولتوری ، فلیکس ، دیمیتری و هایدی نیز بسیار خوب کار کردند و توانستند با گفتگوهای اندک تأثیر خوبی بگذارند.
بنابراین وقتی به آن خلاصه می شود ، همه شخصیت های فیلم ، از جمله موارد جزئی مانند چارلی و کالنس ، بسیار خوب عمل می کنند. تنها مواردی که نمی توانم تحمل کنم سه مورد اصلی هستند: بلا ، ادوارد و یعقوب. اگر بتوانید از کنار آن عبور کنید ، گرگومیش: ماه نو ملایم سرگرم کننده خواهد بود. من فقط DVD خریده ام تا بتوانم صحنه Volturi را بارها و بارها تماشا کنم!
دانلود فیلم The Twilight Saga: New Moon 2009 (گرگومیش: ماه نو) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
نکتهای در "حماسه گرگ و میش: ماه نو" وجود دارد، جایی که قهرمان ما بلا سوان (کریستین استوارت) و دوستش از یک سینما بیرون میآیند و دوستش شروع میکند درباره اینکه چگونه از زیر ژانر وحشت زامبی متنفر است، و سپس موعظه می کند که چگونه فکر می کند که احمقانه و لنگ است که یک فیلم زامبی خاص (فیلم کلاسیک جورج رومرو "سپیده دم مردگان"، اگرچه هرگز با نام ذکر نشده است، می دانید که آنها به این موضوع اشاره می کنند) درباره مصرف گرایی موعظه می کند. در این هنگام با عصبانیت انگشتم را به سمت صفحه نمایش گرفتم و کلماتی را به زبان آوردم که نمی توانم اینجا تکرار کنم. اینطور نیست که آنها "سپیده دم مردگان" را مسخره می کردند - خوب است. مشکل این است که گرگومیش: ماه نو نمونهای آشکار از پتانسیلهای تلف شده و داستانگویی است، و این کاملا توهینآمیز است که آنها درباره فیلمی که فیلمی کلاسیک به حساب میآید، چه از سوی مخاطبان ترسناک و چه از سوی تماشاگران عمومی، حرفی بزنند کاملا توهینآمیز است.
گرگومیش: ماه نو به کارگردانی کریس ویتز ادامهای بر «گرگ و میش» بر اساس رمانهای محبوب استفانی مایر است. افرادی که نقد «گرگ و میش» من را میخوانند، میدانند که من واقعاً فکر میکردم که مناسب بود. بنابراین من این یکی را چند روز پیش روشن کردم و منتظر یک سورپرایز (تا حدودی) دلپذیر دیگر بودم.
وقتی برای اولین بار «گرگ و میش» را تماشا کردم، انتظار داشتم که به هم ریخته باشد. من در واقع از اینکه فیلم چقدر خوب کار می کرد متعجب شدم. مشکلات زیادی داشت، و من فقط کمی بالاتر از میانگین نمره 6 از 10 را به آن دادم، اما بد نبود... با بلا شروع می کنیم (کریستین استوارت دوباره خسته کننده بزرگ)، که نگران آینده اش شده است. با فشار خون آشام ادوارد- او در مورد پیر شدن کابوس می بیند، در حالی که او در بدن یک نوجوان گیر افتاده است، و او می ترسد یک روز دیگر او را نخواهد.
در تولد 18 سالگی او ، او به دیدار ادوارد (رابرت پتینسون که این بار به نظر می رسد نقش او را جدی نمی گیرد و فقط خطوط او را صاف می خواند) و خانواده فرزندخوانده اش ملاقات می کند. با این حال، وقتی یکی از خواهر و برادرهای ادوارد به دلیل تداخل ناگهانی غرایز خونآشامیاش به بلا حمله میکند، ادوارد به این نتیجه میرسد که ادامه دیدن بلا برای او بسیار خطرناک است و او ناپدید میشود و او را ترک میکند.
بلا ماهها را درگیر میکند. و برای عشق از دست رفته اش گریه می کند، اما عاشقانه جدیدی با جیکوب (تیلور لاتنر) پیدا می کند. همه چیز در نهایت شروع به جستجوی او می کند، زمانی که ناگهان جیکوب ناپدید می شود، و به نظر می رسد همه امیدها از دست رفته است. در نهایت، او دوباره با جیکوب ارتباط برقرار می کند و می فهمد که او تبدیل به یک گرگینه شده است، و مانند ادوارد، او احساس می کند که ماندن با او بسیار خطرناک است. او همچنین شروع به دیدن تصاویر شبح مانند ادوارد می کند که در اطراف او ظاهر می شود و سعی می کند او را از خطرات زندگی روزمره در امان نگه دارد. و به زودی اتفاقات عجیبی رخ می دهد که بلا را مجبور می کند تا با هر دو عشق از دست رفته اش روبرو شود، تصمیم بگیرد که آیا او به اندازه کافی قوی است که آنها را دنبال کند یا نه، و در نهایت، ببیند آیا او به اندازه کافی قوی است که بتواند چندین زندگی را نجات دهد، از جمله جان خودش.
فیلم وعده هایی دارد. کل مفهوم رمان عاشقانه رومئو و ژولیت جالب است، برخی از شخصیتها دوستداشتنی هستند و چرخشهای خوبی در داستان وجود دارد. همچنین، کارگردانی این بار بسیار بهتر بود (ویتز نسبت به کاترین هاردویک در فیلم The Twilight Saga: New Moon اول کار بسیار بهتری در نشان دادن جلوههای بصری انجام میدهد)، و موسیقی فوقالعاده بود.
اما تعداد آنها بسیار زیاد است. مشکلات در این ورودی وجود دارد، و این در واقع فقط یک چک لیست است از کارهایی که نباید در یک دنباله انجام داد.
برای شروع، فیلم به طرز عجیبی خسته کننده است. دویدن در 130 دقیقه، دو برابر این احساس را داشت. داستان با سرعت حلزونی پیش میرود و در ساعت اول هیچ اتفاقی نیفتاد. همه چیز کند به نظر می رسید. تماشای آن کار سختی بود. و ضربه زننده؟ هر زمان که واقعاً اتفاقی شروع شد... صحنه قطع میشود. شوخی نمیکنم، در طول اولین سکانس بزرگ «اکشن» که دو گرگینه وارد آن میشوند (تقریباً در نیمهی فیلم)، ما فقط حدود 15 ثانیه درگیری داریم، قبل از اینکه ناگهان به صحنه بعدی برسیم - ما نمیکنیم. در واقع میتوانیم دعوا را ببینیم، ما فقط به یک صحنه دیگر روی میآوریم. این اتفاق مکرر می افتد. هرگاه اتفاقی بیفتد که نوید حرکت ما را به جلو می دهد، به سادگی به صحنه دیگری می رویم. چی؟! گرگومیش: ماه نو یک مزاحم وحشتناک است.
دوم اینکه نوشته (با احترام رمان و فیلمنامه ملیسا روزنبرگ) دردناک بود. برخی از سطرها و صحنههایی که کاملاً زنستیزانه هستند را فراموش نکنید، اما دیالوگها نیز بهشدت سریالی است. ادوارد هرگز بدون چکه کردن پنیر صحبت نمیکند ("بلا، تو که نفس میکشی هدیه من است!")، بلا وقت خود را صرف پرتاب دیالوگهای پرمدعا و کلیشهای میکند، جیکوب اساساً مجموعهای از هر "پسر بد" بداخلاقی است و غیره.
همچنین فیلم ساختاری ندارد. همانطور که در بالا گفتم، تقریبا یک ساعت کامل طول می کشد تا هر اتفاقی بیفتد. و هنگامی که طرح شروع می شود، سرعت به سرعت ماراتن می رسد و اتفاقات زیادی می افتد. همچنین تعدادی خط داستانی به ما داده می شود که منطقی نیستند و به جایی نمی رسند (مانند ویکتوریا شرور جدید که دو بار در کل فیلم ظاهر می شود و هرگز کاری انجام نمی دهد...) و به اندازه کافی سوراخ هایی را برای غرق کردن یک کشتی طراحی کنید. خیلی شلخته بود.
علاوه بر این، طنز نوجوانانه است، اکشن بسیار کوتاه است (نبرد اوج جالب است، اما در عرض چند ثانیه)، هیچ عاشقانه ای در فیلم The Twilight Saga: New Moon وجود ندارد (که عجیب است زیرا این یک فیلم عاشقانه است!)، تدوین در سراسر نقشه انجام می شود، شخصیت های ثانویه توسعه نمی یابند... انگار نیمه اول یک داستان بزرگتر بود، بدون اوج. این همه جا افتاد، و هیچ بازدهی نداشت.
حتی چیزهایی که در فیلم The Twilight Saga: New Moon اول کار کردند نادیده گرفته شدند.
من واقعاً ناامید هستم. من انتظار چیزی را داشتم که حداقل مناسب باشد، اما این فقط اتلاف وقت، تلاش و پتانسیل بود. اساساً مجموعهای از سکانسهای دوخته شده است که به یک طرح کلی کمک نمیکند. هیچ ماده ای وجود نداشت.
من باید به این 3 از 10 بدم.
دانلود فیلم The Twilight Saga: New Moon 2009 (گرگومیش: ماه نو) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
صادقانه بگویم من از گرگ و میش متنفرم، از پیامش متنفرم و از اینکه چگونه آثار ادبیات ترسناک و عاشقانه هارلکین را از بین برده است متنفرم. در کمال تعجب من گرگومیش: ماه نو را تداعی کننده دیدم (هرچند همه احساسات منفی) و این باعث می شود فیلمی بهتر از "شوالیه" باشد. و دی"
خلاصه داستان: ادوارد کالن (رابرت پتینسون) برای مقابله با والتوری (یک قبیله نخبه از خون آشام ها) ترک می کند و بلا سوان (کرستن استوارت) را در حالتی افسرده رها می کند تا فقط از او دلجویی کند. دوست دیرینه او جیکوب (تیلور لاتنر).
نوشته: خود طرح جذاب و به خودی خود بسیار خوب است. درام انتخابی بین دو مرد مختلف، و عشق ادواردز به بلا ناشی از ناتوانی او در خواندن ذهن اوست. این بدیهی است که آنها واقعاً می توانند در رابطه خود اشتیاق داشته باشند (به دلیل اینکه او قادر به خواندن عمیق ترین افکار او نیست). با این حال شخصیت ها (یا فقط بلا و ادوارد) از درخشش این طرح منطقی منع می کنند. سمبولیسم ارائه شده در گرگومیش: ماه نو نیز به قدری مشت شده است که تمثیل همجنس گرایی در مردان ایکس را ظریف جلوه می دهد. البته منظور من گرگها (که بیشتر شبیه گرگها هستند، چون دوپا نیستند)، گروهی از نوجوانان بدون پیراهن هستند که از بازی «جوست فیزیکی» با یکدیگر لذت میبرند و چارهای ندارند که این توانایی را داشته باشند. این امر به ویژه زمانی رایج می شود که بلا به جیکوب می گوید "کاری که شما انجام می دهید اشتباه است" و "آن را متوقف کنید"، جاکوب پاسخ می دهد: "اینطور نیست که من یک انتخاب دارم"، "من این طور به دنیا آمدم". این نوع نمادگرایی به قدری صریح است که باعث میشود نوجوانانی که توسط جامعه طرد میشوند با پوشیدن چرمهای رنگارنگ و با «قدرتهای خاص» مبهم به نظر برسند. بلا به عنوان شخصیت، در اصطلاح لنگ، فقط شر محض است. او یک انگل است. او نمی تواند بدون مرد زندگی کند و اقداماتی که برای حفظ یک مرد انجام می دهد فراتر از اجبار است. او اساساً جیکوب را شکنجه می دهد تا با او باشد و همیشه به او امیدواری می دهد که ممکن است با هم باشند، در حالی که او آشکارا ادوارد را دوست دارد. به نظر می رسد خود طرح نیز از این موضوع حمایت می کند زیرا هر نمونه ای که آنها قادر به پیوند فیزیکی (یک بوسه) هستند، به نظر می رسد که آنها را از انجام این کار باز می دارد (این سه بار اتفاق می افتد). ادوارد به دلیل در واقع من مازوخیست نیستم. نمیدانم چرا او نمیتواند بلا را به یک خونآشام تبدیل کند و از تمام درامهایی که این سریال زائد است چشم پوشی کند. به نظر میرسد جیکوب و پدر تنها شخصیتهایی هستند که میتوانم از آنها حمایت کنم، آنها مهربان، (بسیار)صبور و ناقص هستند، با این حال آنها بزرگترین پشت در هستند و باید یاد بگیرند که به بلا نه بگویند تا گرگومیش: ماه نو از راه دور داشته باشد. فیلمنامه همچنین خون آشام ها را به طور کامل نابود کرد و به آنها اجازه داد در نور روز راه بروند و گرگینه ها می توانند به میل خود تغییر کنند. اینها شکایات جزئی هستند که بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته اند، اما هنوز هم من را آزار می دهد. گرگومیش: ماه نو همچنین به مدت 130 دقیقه طولانی بود و باعث شد که توسعه بین بلا و جیکوب به جای توسعه شخصیت تبدیل به بالشتک شود. 2/5
بازی: علاوه بر کرستن استوارت و رابرت پتینسون، همه عملکرد معقولی از خود به نمایش می گذارند، عوامل اضافی می توانند غم، شادی و خشم خود را با ثبات منتقل کنند. هر چند این دو سرنخ تا حد استخوان بندی سازگار هستند، آنها هرگز یک احساس واحد را به جز عدم شانس منتقل نمی کنند. من می توانم به نوعی اجازه دهم ادوارد با این کار کنار بیاید، زیرا او به دلیل ماهیت مازوخیستی اش شخصیتی متضاد است، اما هیچ بهانه ای وجود ندارد که چرا کرستن استوارت نمی تواند احساسات خود را نشان دهد (منظورم این است که او این کار را به خوبی در سرزمین ماجراجویی انجام داد). 3/5
فیلمبرداری: متوسط است، نورپردازی خوب است که رنگهای طبیعی واضح جنگل را به خوبی نشان میدهد و مناظر زیبایی از جنگل مذکور را به نمایش میگذارد. فقط نامناسب و گیج کننده بود)، و من هنوز در مورد خون آشام های درخشان گیج هستم. منظورم این است که آنها فقط برق نمی زنند، به نظر من اینطور به نظر می رسید که آنها یک توپ دیسکو زیر منافذ خود دارند که نورهای بارق را به بیرون پرتاب می کند. 3/5
موسیقی متن: خیلی بد است که موسیقی با صحنههای مبارزه جور در نمیآید، و بیشتر آهنگهایی که پخش میشوند، ترانههای سوگواری هستند، که به نظر میرسد برای طرح داستان مناسب است، اما در هنگام اجرا درست است. اصلا کار نمیکنه صداهای تنبل و غمگین گروه هایی که در حال نواختن هستند، با تصاویر آرام بخش ارائه شده توسط جنگل هایی که بیشتر فیلم را اشغال می کنند، مطابقت ندارد. 1/5
من نمیتوانم گرگومیش: ماه نو را با توجه به شایستگیهای خودش توصیه کنم، با این حال آن را سرگرمکننده میدانستم زیرا همه این اشتباهات باعث شد کمی بخندم. به نظر من گرگومیش: ماه نو بسیار خنده دارتر از «فیلم های» تقلید آمیزی است که این روزها در حال پخش است و به همین دلیل ارزش اجاره را دارد. امتیاز جدی: 4.5/10 به عنوان کمدی: 7/10
دانلود فیلم The Twilight Saga: New Moon 2009 (گرگومیش: ماه نو) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
بلافاصله پس از فیلم اصلی «گرگ و میش» اتفاق میافتد، گرگومیش: ماه نو با نگرانی بلا در مورد این واقعیت شروع میشود که او پیر میشود در حالی که دوست پسر خونآشامش ادوارد برای همیشه جوان میماند... بهزودی به نظر میرسد که این چیزی نیست که او باید نگران آن بود. به زودی اعلام می کند که او و بقیه قبیله کالن در حال دور شدن هستند و دیگر هرگز یکدیگر را نخواهند دید. بلا با این باور که رها شده است در افسردگی فرو می رود تا اینکه یک روز خود را در موقعیت خطرناکی قرار می دهد و تصویری از ادوارد می بیند. برای اینکه او را ببیند تصمیم می گیرد بیشتر با خطر بازی کند. برای انجام این کار، او موتورسیکلت های شکسته را به دست می آورد و با دوستش جیکوب به تعمیر آنها می پردازد. با گذشت زمان آنها به هم نزدیک تر می شوند تا اینکه یک روز او نیز از دیدن او امتناع می کند ... معلوم می شود که او یک گرگینه است! برای اینکه اوضاع را برای او سخت تر کند، ویکتوریا خون آشام دوباره او را دنبال می کند. پس از وقوع رویدادی که باعث میشود ادوارد باور کند بلا مرده است، تصمیم میگیرد که به شیوه واقعی «رومئو و ژولیت» باید خود را نیز بکشد. با کمک آلیس کالن، بلا باید در سراسر جهان بجنگد تا به او نشان دهد که هنوز زنده است.
من در جمعیت هدف این سری از فیلم ها نیستم، اما از آنجایی که نظرات خوبی شنیده بودم، فکر کردم وقتی آنها در تلویزیون بودند، آن را تماشا می کردم. اولی بهتر از چیزی بود که انتظار داشتم، اما متأسفانه فکر نمیکنم این یکی به خوبی باشد. پس از رفتن ادوارد، بلا نیمه اول فیلم را صرف غر زدن می کند و سپس به جیکوب که جالب ترین شخصیت نیست نزدیک می شود. حتی وقتی می دانیم که او یک گرگینه است. صحبت از گرگینه ها که CGI بسیار چشمگیر به نظر می رسد و آنها را بسیار شبیه گرگ می کند. مشکل در نحوه تبدیل آنها از انسان به گرگینه بود... در کسری از ثانیه اتفاق افتاد و بنابراین تغییر آهستهای که در فیلم The Twilight Saga: New Moonهای کلاسیک گرگینهها مانند «یک گرگینه آمریکایی در لندن» و «شرکت گروه» استفاده میشد بسیار کمتر تأثیرگذار بود. گرگ ها... اگرچه من گمان می کنم که چنین دگرگونی هایی ممکن است برای فیلمی با هدف نوجوانان جوان تر ترسناک تلقی شود. خوشبختانه وقتی به خون آشام ها برمی گردیم، فیلم بهتر می شود. این کمک می کند که سر خون آشام را بازیگری به خوبی مایکل شین بازی کند، حیف است که بیشتر از شخصیت او ندیدیم، در یک نقش حتی کوچکتر داکوتا فانینگ در نقش جین، خون آشامی که می تواند از طریق تله پاتی به مردم درد وارد کند، تحت تاثیر قرار می گیرد. ... امیدوارم در قسمت های بعدی شخصیت های بیشتری را ببینیم. از میان بازیگران اصلی، کریستن استوارت در نقش بلا به خوبی کار میکند، رابرت پتینسون در نقش ادوارد خوب است و سومین بازیگر اصلی، تیلور لاتنر، به نظر میرسید که در آنجا حضور داشته باشد تا بتواند با صرف بیشتر وقت خود در سینما، دختران نوجوان را جذب کند. پیراهن روی من مطمئن هستم که این فیلمی برای طرفداران است (و هیچ ایرادی در آن وجود ندارد)، مطمئناً باید ابتدا «گرگ و میش» را تماشا کنید تا بدانید چه اتفاقی در حال رخ دادن است، زیرا هیچ زمانی برای توضیح دادن اینکه چه کسی برای تازه واردان است تلف نمی شود.
دانلود فیلم The Twilight Saga: New Moon 2009 (گرگومیش: ماه نو) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
می دانستم که اگر قرار باشد اولین فیلم را تماشا کنم باید دنباله آن را ببینم، فقط به این دلیل که همه چیزهای خون آشام یک دیوانگی بزرگ بود و علیرغم اینکه رتبه پایینی داشت، از کارگردان کریس ویتز (درباره یک پسر، قطب نمای طلایی) ). اساسا ایزابلا 'بلا' سوان (کریستن استوارت) از رویدادهای قبلی بهبود یافته است و مشتاقانه منتظر است تا تولد هجده سالگی خود را با عشقش ادوارد کالن (رازی نامزد رابرت پتینسون) و خانواده خون آشامش جشن بگیرد. اما هنگامی که او دوباره مورد حمله قرار می گیرد و همه آنها می بینند که خون او در معرض دید قرار می گیرد، برای آنها بسیار شدید است، بنابراین کالن ها به خاطر او شهر واشنگتن را ترک می کنند. بلا برای مدتی با دوستانش وقت نمی گذراند، خودش را حفظ نمی کند، زیاد حرف نمی زند و احساس تنهایی می کند، اما وقتی شروع به گذراندن وقت با دوست جیکوب بلک (تیلور لاتنر) می کند، این تغییر می کند. پس از مدتی کاملاً واضح است که آنها بسیار نزدیکتر از دوستان می شوند و او نیز علیرغم دیدن جرقه های ادوارد علاقه زیادی به زندگی بی پروا پیدا می کند. بلا بعد از مدتی نگران جیکوب می شود و با وضعیت کشته شدن مردم در جنگل، نه تنها متوجه می شود که این یک گرگ است، بلکه متوجه می شود که جیکوب در حال تبدیل شدن به آن است، او یک گرگینه است. بلا در مقابل نیروهای تاریک قرار می گیرد، از جمله برخورد با خون آشام آرو (مایکل شین)، زیرا او در میانه جنگ بین خون آشام ها و گرگینه ها گیر کرده است، اما ادوارد برمی گردد. بلا در نهایت می خواهد خودش تبدیل به یک خون آشام شود تا برای همیشه با ادوارد باشد و او فقط یک شرط دارد و آن صخره هنگ فیلم است، او از او می خواهد که با او ازدواج کند. همچنین اشلی گرین در نقش آلیس کالن، راشل لفور در نقش ویکتوریا، بیلی برک در نقش چارلی سوان، پیتر فاسینلی در نقش دکتر کارلایل کالن، نیکی رید در نقش روزالی هیل، جکسون رتبون در نقش جاسپر هیل، کلان لوتز در نقش امت کالن، داکوتا فانینگ در نقش جین و الیزابت ریزر در نقش اسمی کالن. یک بار دیگر بازیگران خوب هستند، فیلمنامه خیلی کمتر از آن استفاده میکند، لحظات اکشن و جلوههای ویژه خوب هستند، اما این مطمئناً پایینترین نقطه سریال است، یک فانتزی ترسناک عاشقانه نوجوانانه کمی وحشتناک. گرگومیش: ماه نو نامزد رازیز برای بدترین بازسازی، ریپ آف یا دنباله، بدترین زوج نمایشگر برای استوارت و پتینسون یا تیلور واتز-هیس فانگ و بدترین فیلمنامه شد. کافی است!
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.