سه رنگ : ابی اولین قسمت از سهگانه فیلمهایی با موضوع مشاغل جامعه فرانسه است و داستان زندگی یک آهنگساز که با مرگ شوهر و فرزندش دست و پنجه نرم می کند, روایت می شود.
زندگی «جولی» پس از مرگ همسر آهنگساز و دختر خردسالش توسط غم و اندوه احاطه شده است. واکنش اولیه وی به این اتفاق با قرنطینه کردن خودش در آپارتمان همراه است اما طولی نمیکشد که «جولی» مجددا وارد جامعه شده و با دوست قدیمیاش «اولیور» دیدار میکند که...
آبی، نخستین قسمت از سهگانهی رنگهای کیشلفسکی (Three Colors) داستان زنی است که پس از مرگ همسر و فرزندش با دنیایی تازه روبرو میشود، دنیایی پر از غم، اندوهی که با رنگ آبی در سراسر فیلم نمایش داده میشود. ژولی با بازی به یاد ماندنی “ژولیت بینوش”، خانهی قدیمی را میفروشد و به گوشهای از شهر پناه میبرد تا شاید این اندوه فراوان را فراموش کند، اما “آبی” همراه اوست. شوهر او که موسیقیدانی برجسته بوده است، پس از مرگ، دغدغهی پایان رساندن آخرین ساختهاش را برای ژولی به جا میگذارد و ژولی که در سراسر فیلم سعی در فرار از خود و آنچه برایش پیش آمده دارد، باید با خود کنار بیاید، او باید تقدیر را بپذیرد و زندگی جدیدی بسازد…
مجموعه فیلم های سه رنگ کریستوف کیشلوفسکی، کارگردان لهستانی است. در یک حادثهٔ رانندگی «ژولی»، شوهر و دختر کوچکش را از دست میدهد…
در خلاصه فیلم Three Colors: Blue 1993 آمده است:
داستان فیلم برگرفته از کتابی سگانه نوشته شده توسط Kieslowsk که در سه جلد آن به سه شعار آزادی،برابری و وحدت اشاره می کند . در سری اول این کتاب ، آزادی، داستان از شخصیتی به نام Julie با بازیگری Juliette Binoche شروع می شود که همسر خود که یک نویسنده معروف می باشد به همراه دخترش در یک سانحه تصادف از دست می دهد. در حین بیمارستان بعد از تصادف بعد از دست دادن خانواده اش اقدام به خودکشی می کند اما شهامت کافی برای انجام این کار را ندارد. بعد از مرخص شدن از بیمارستان محل قبلی خود را ترک می کند و بدون برداشت هیچ وسایلی در آپارتمانی واقع در پاریس برای خود زندگی جدیدی شروع می کند زندگی که در آن برای آزادی خودش سعی و تلاش می کند و
اولین قسمت از این سه گانه که درباره مشکلات همسر یک آهنگساز و کنار آمدن او با مرگش است...
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
«آبی» کریستوف کیشلوفسکی فیلمی است که در نگاه اول داستانی بسیار ساده و تقریباً بدون طرح به نظر می رسد. سه رنگ : ابی در مورد جولی (ژولیت بینوش) است که پس از از دست دادن همسر و دخترش در یک تصادف رانندگی باید یاد بگیرد که با مرگ آنها کنار بیاید. اما داستان واقعی حول فرآیند رهایی از گذشته او می چرخد. کیشلوفسکی این فرآیند را با جلوههای بصری پیچیده نشان میدهد و استفاده جالبی از نور و سایه و همچنین رنگها برای ایجاد فضایی ایجاد میکند که احساس این قطعه را کاملاً منعکس میکند.
درجاتی از چندگانه وجود دارد. به معنای استفاده از رنگ ها در سه گانه «سه رنگ» کیشلوفسکی، جدای از ایجاد حال و هوای مناسب برای هر قسمت از سه گانه. رنگ ها همچنین نشان دهنده آبی، سفید و قرمز پرچم فرانسه هستند. این سه رنگ به معنای آزادی (آبی)، برابری (سفید) و برادری (قرمز) هستند. آزادی، یا آزادی از گذشته، موضوع اصلی «آبی»، قسمت اول این سه گانه است. شخصیت ژولیت بینوش، جولی، سفری شخصی را پشت سر می گذارد، زیرا باید با مرگ همسر و دخترش کنار بیاید. او باید به زندگی ادامه دهد، حتی اگر بدترین اتفاق افتاده باشد، و او آزادی را انتخاب می کند تا رهایی یابد.
رنگ آبی به طور منظم از ابتدا تا انتها استفاده می شود. فیلم با تصویری از آب نبات در حال حرکت در باد شروع می شود. یک طرف آن آبی رنگ است. به نظر می رسد خیابان، ماشین و حتی هوا به رنگ آبی رنگ آمیزی شده است. آخرین نما قبل از مونتاژ نهایی، لامپ کریستالی آبی درخشان است که بالای تخت جولی آویزان شده است. در سرتاسر فیلم از رنگ آبی بسیار استفاده میشود، تقریباً در هر پلان فیلم، ردی از آن وجود دارد، از لباسهای مردم، رنگ جوهر، رنگ روی دیوارها و طاقها، رنگ خیابان و آب و غیره. رنگ آبی "برای ایجاد حالات مالیخولیایی و سردی و جلب توجه به تداعی های عاطفی طنین انداز ایجاد شده توسط اشیا و مکان ها در ذهن جولی استفاده می شود." (اندرو، ص 25) رنگ آمیزی کاملاً حال و هوای فیلم را منعکس می کند. این یک فضای بسیار ناامید کننده و پر از تنهایی و مالیخولیا را ارائه می دهد و به بیننده بینشی بصری نسبت به ذهن جولی می دهد.
صحنه های متعدد در استخر برخی از قدرتمندترین لحظات فیلم هستند. "بعد دردناکی در آبی آبی استخر وجود دارد که او مرتباً خود را در آن غوطه ور می کند" (هاو)، و این امر به ویژه در تصویری که جولی به یاد آخرین کلمات شوهرش می زند مشهود است. در این صحنه کیشلوفسکی استفاده جالبی از نور و سایه را اجرا می کند. شات در آب شروع می شود، تمام بدن جولی در زیر آب فرو رفته است و تنها رنگی که در کادر قابل مشاهده است آبی است: آب آبی، بدن او آبی، دیوارهای اطراف آبی و حتی درب دوش آبی است. هنگامی که او از یک طرف استخر به طرف دیگر حرکت می کند، دوربین حرکت می کند. سپس، در حالی که جولی خود را از آب بیرون میآورد، یک پرتو قرمز متمایل به نور نیمه بالایی بدن او را میپوشاند، در حالی که به نظر میرسد همه چیز در پشت سایهای به رنگ آبی پنهان شده است. گویی جوهر زندگی نور امیدبخش خود را بر او می تابد. اما او نمی تواند آن را اداره کند. او هنوز برای آزادی آماده نیست. او به آرامی بدن خود را به داخل آب میبرد و بار دیگر به فضای آبی ستمگر باز میگردد تا اینکه کاملاً در استخر غوطهور میشود، غم او اکنون به روشنی آبی مایل به آبی اطرافش است.
یکی دیگر. عنصر جذاب در مورد فیلم های کیشلوفسکی توجه به جزئیات است، به ویژه هنگامی که صحبت از بیان یکی از دشوارترین عناصر برای ثبت در دوربین می شود: احساسات انسانی. هر نگاهی، هر واکنشی سرشار از معنی است، هیچ نمای نزدیکی در طول فیلم وجود ندارد که غیرضروری باشد. کیشلوفسکی با بازیگران، به خصوص ژولیت بینوش که یکی از تاثیرگذارترین بازی های دوران حرفه ای خود را در "آبی" انجام می دهد، بسیار خوب کار می کند. می توان اندوه را در چهره او دید، اما غم بسیار سردی است، بینوش بیش از هر فیلم دیگری این تصور را ایجاد می کند که شخصیت او در "آبی" در حال گذراندن یک حالت فکری پیچیده است.
چند پلان در فیلم Three Colors: Blue وجود دارد که به نظر می رسد ربطی به داستان ندارد. این تکنیک دیگری است که اغلب توسط کیشلوفسکی برای افزایش ظرفیت فکری فیلم هایش استفاده می شود. کیشلوفسکی هر زمان که مجموعهای از فیلمها را خلق میکرد، دوست داشت هر بخش مربوط به مجموعه را با شخصیتها یا اکشنهای خاصی مرتبط کند، و این در چندین سطح از سهگانه «سه رنگ» صادق است. علاوه بر اینکه صحنه دادگاه «سفید» در واقع قسمتی کوتاه از «آبی» است و شخصیتهای هر سه فیلم در پایان «قرمز» ظاهر میشوند، یک نما بسیار جالب از پیرزنی وجود دارد. که در هر قسمت از سه گانه به یک شکل ارائه می شود. این یک عکس بسیار ساده است، اما خیلی چیزها را می گوید. پیرزنی که به سختی می تواند راه برود، به آرامی به سمت ظرف بازیافت می رود. او آنقدر بلند می شود که به سختی می تواند یک بطری را در ظرف بیندازد و سپس یک بار دیگر کیفش را برمی دارد و به آرامی دور می شود. گویی کیشلوفسکی می خواست مبارزه زندگی و در واقع مبارزات متفاوت شخصیت های سه گانه اش را با مبارزه این پیرزن کوچک با ظرف بازیافت به نمایش بگذارد.
همچنین چندین عکس از مردم به ظاهر نامرتبط بودند. بانجی جامپینگ در کنار دیالوگی بین جولی و مادرش. "قبل از اینکه خوشحال باشم. آنها را دوست داشتم. آنها هم مرا دوست داشتند." جولی می گوید، درست زمانی که عکس مردی در حال پریدن از هلیکوپتر شروع می شود. به نظر می رسد سقوط کاملاً نماد ناامیدی اوست، با این حال نمادی نیز برای مضمون رهایی فیلم است، زیرا اگرچه نماهای بانجی جامپرها همگی درست قبل از آن به پایان می رسند، اما تمام هدف طناب بانجی متوقف کردن سقوط و متوقف کردن آن است. جامپر را دوباره به سمت بالا بکشید، شاید نه به همان ارتفاع، اما دوباره بالا بیاورید. این مانند غوطه ور شدن جولی در تاریکی آبی ناامیدی پس از تراژدی است، اما فرصتی برای رهایی وجود دارد، تا او به عقب کشیده شود و گذشته را پشت سر بگذارد.
موسیقی بزرگ است. نه تنها بخشی از داستان "آبی" بود، بلکه کیشلوفسکی در واقع با آهنگساز زبیگنیو پریسنر کار کرد تا آن را به بخشی از فیلم تبدیل کند. بیش از چند قسمت در فیلم Three Colors: Blue وجود دارد که موسیقی در ایجاد اثر صحنه ضروری است. کیشلوفسکی منشأ تقریباً فراطبیعی موسیقی را با نشان دادن جولی که ابتدا روی صندلی چرت میزند و نور آبی غیرقابل توضیحی روی صورتش میچرخد، نشان میدهد، سپس، پس از بیدار شدن توسط موسیقی، نگاهی مبهوت و مبهوت به دوربین (که نه تنها از او دور میشود) را نشان میدهد. و سپس برمیگردد، اما صحنه را با یک شستشوی آبی حمام میکند، گویی که خود موسیقی یک حضور فیزیکی (آبی؟) است." (اندرو) هنگامی که جولی برای اولین بار شروع به یادآوری آهنگ آهنگ "Song For The Unification Of Europe" می کند، موسیقی در چند فلاش کوتاه پخش می شود و هر بار که کیشلوفسکی می نوازد یک افکت شعله ور لنز بصری ایجاد می کند که البته به رنگ آبی است. . در صحنه ای که اولیویه نسخه موسیقی خود را به جولی نشان می دهد، صدا و تصویر به طور همزمان وضوح خود را از دست می دهند: هر بار که جولی تغییری در نسخه خطی ایجاد می کند و سازها را یکی یکی از ترکیب حذف می کند، دوربین از فوکوس خارج می شود تا زمانی که فقط سازهای زهی انجام شود. باقی مانده و دوربین کاملاً فوکوس نشده است. سکانس پایانی نمونه دیگری است، برای اولین بار در فیلم Three Colors: Blue، تماشاگر صدای کر کامل را می شنود و با بالا رفتن تنش و در نهایت می شنویم که قسمت کر، دوربین به سمت لامپ کریستالی آبی پر زرق و برق جولی کج می شود، شات که پس از آن کر قدرتمند و تاریکی کامل. این اثر کنار هم قرار دادن تاریکی با موسیقی چیزی است که چندین بار در طول فیلم رخ می دهد، کیشلوفسکی از این تکنیک برای نشان دادن شدت احساساتی که در سر جولی می گذرد استفاده می کند. وقتی شخصیت آنتوان از جولی میپرسد که آیا میخواهد بداند در زمان تصادف چه چیزی دیده است، او به سادگی پاسخ میدهد "نه"، سپس صفحه سیاه میشود و موسیقی شروع میشود، چند ثانیه بعد سیاهی تمام میشود و ما یک بار دیگر برمیگردیم. به گفتگوی جولی و آنتوان.
شرم آور است که کارگردانان بیشتری تلاش های بلندپروازانه تری مانند کار کریستوف کیشلوفسکی انجام نمی دهند. فیلمهای او اغلب بر عناصر داستانی متعارف تکیه نمیکنند، در واقع، اغلب اوقات اصلاً طرح واقعی وجود ندارد، با این حال او به نوعی توانست فیلمهایش را هم از نظر فکری محرک و هم برای تماشا جذاب کند. در «آبی»، شخصیت ژولیت بینوش، جولیا، باید یاد بگیرد که با مرگ خانواده اش کنار بیاید. او می خواهد گذشته خود را پشت سر بگذارد، اما به دلیل ترکیب ناتمام شوهرش به گذشته کشیده شده است. آیا او حتی می خواهد که آهنگسازی تمام شود؟ آیا موسیقی در اصل مال شوهرش بود یا او آهنگساز واقعی بود؟ کیشلوفسکی علاقه ای به پاسخ دادن به این سؤالات نداشت، ترجیح داد آنها را نامشخص بگذارد.
در عوض، فیلم درباره روند رهایی جولی از خاطراتش است. "از نظر کیشلوفسکی، ظرافت یک دین است. او اشاره یا اشاره می کند - هر چیزی که از گذاشتن کارت هایش روی میز جلوگیری کند. با "آبی" هرگز احساس نمی کنید که او تمام دست خود را نشان داده است، حتی پس از پایان بازی" (هینسون) ). در اینجا هیچ پایان خوشی وجود ندارد و هیچ راه حل واقعی برای معما وجود ندارد. شات آخر از چهره اشک آلود جولی است، زیرا به آرامی نسبت به تصویری از چیزی آبی روی قاب پشت آن تیرگی را از دست می دهد. او تصمیم می گیرد که از گذشته خود رهایی یابد. از این رو پایانی امیدوارکننده است، اما اشک نشان دهنده مبارزه ای است که واقعاً هرگز تمام نمی شود.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
«آبی» (1993) که در فرانسه با بازیگران فرانسوی و گروهی فرانسوی-لهستانی فیلمبرداری شده است، اولین ورودی از سه گانه استادانه سه رنگ است که کریستوف کیشلوفسکی کارگردان لهستانی اندکی قبل از مرگ نابهنگام خود در سال 1996 تکمیل کرد. هر یک از سه فیلم قرعه کشی می کنند. عنوان آن از یکی از رنگ های پرچم فرانسه است. در «آبی» کیشلوفسکی مفهوم متعارف رنگ غم و اندوه را با معنای نمادین آن «آزادی» به شدت متضاد می کند.
پس از یک تصادف رانندگی ویرانگر که جان دختر خردسالش و شوهر آهنگساز مشهور بین المللی اش را می گیرد، قهرمان فیلم جولی (ژولیت بینوش) خود را نمی تواند با درد عمیق فقدان کنار بیاید یا علیرغم اینکه چندین تلاش سقط شده برای خودکشی. او در عوض تصمیم میگیرد تا معنای «آزادی» را با جدا کردن خود از همه چیزهایی که به گذشته شاد خانگیاش مرتبط است و از همه روابط انسانی که ممکن است باعث درد بیشتر شود، تحریف کند. او خانه اش را از اثاثیه خالی می کند - از جمله تمام وسایل کلیدی به جز یک مورد که متعلق به دخترش بود. او آخرین آهنگی را که شوهرش روی آن کار می کرد (با عنوان مهم "کنسرتو برای اتحاد اروپا") بازیابی می کند و آن را در یک کامیون زباله در حال عبور می گذارد. او شریک شوهرش، اولیویه را احضار می کند و با او می خوابد، او به درستی مشکوک است که همیشه مشعل عشق نافرجام را به همراه داشته است.
جولی بهعنوان آزمونی برای بیعلاقگیاش، از عمل عشقورزی به عنوان آخرین ژست قطع ارتباط استفاده میکند، با این امید که به اولیویه ثابت کند که «فقط یک زن» است و ارزش ادامه تعقیب و ایدهآلسازی او را ندارد. . صبح او اولیویه و خانه روستایی خالیشدهاش را برای یک اتاق اجارهای در پاریس ترک میکند، جایی که قصد دارد کاری انجام ندهد و بهطور ناشناس زندگی کند. با این حال، در راه خروج از املاک، جولی را تماشا میکنیم که بند انگشتانش را در امتداد دیواری سنگی میخراشد تا زمانی که خونریزی کنند، و این نشان میدهد که درد وجود و خاطره انسان بهشدت در زیر سطح آزاد شده او قرار دارد.
برای مدتی در حالی که در پاریس اقامت داشت، ژولی به تبعید انسانی خودخواسته خود ادامه میدهد، با همسایگانش ارتباط چندانی ندارد و به شدت بر پدیدههای زمان حال تمرکز میکند (مثل حبه قندی که در صبحش حل میشود. قهوه)، و ادامه سرکوب احساسات و خاطراتی که نماد آن انفجارهای ناگهانی موسیقی ارکسترال در مقابل صفحه سیاه است. با این حال، به ناچار دیوار انزوای جولی شروع به فروریختن می کند. اولیویه مخفیگاه خود را پیدا می کند، مردی بی خانمان به طور غیرقابل توضیحی قطعاتی از کنسرتو یونیتی را بر روی فلوت خود می نوازد، یک رقصنده جوان که توسط دیگران در ساختمان آپارتمان جولی طرد شده است، خود را به زندگی جولی تلقین می کند و خاطرات او را دوباره بیدار می کند. موبایل شیشه ای آبی که در آپارتمان جولی آویزان شده است - تنها شیء متصل به دخترش که جولی قادر به رها کردن یا نابود کردن آن نبود.
در نهایت، دو رویداد با هم ترکیب میشوند تا جولی را از انحراف روانشناختیاش بیرون بکشند و روند درگیر شدن مجدد او با جهان را آغاز کنند. اول، در یک موقعیت تصادفی به موازات خود تصادف، او متوجه می شود که شوهرش رابطه طولانی مدتی با یک کارمند حقوقی جوان داشته است و این زن فرزند شوهرش را حمل می کند. جولی که در ابتدا مبهوت خیانت شده بود، با عصبانیت با زن روبرو می شود، اما سپس طبیعت ذاتا سخاوتمند او ظاهر می شود و جولی او را دعوت می کند تا املاک روستایی متروکه را تصاحب کند. تقریباً در همان زمان، جولی میفهمد که اولیویه متعهد شده است که کنسرتو اتحاد را به تنهایی تکمیل کند، که - همانطور که روی آن حساب کرده است - خشم جولی را برمیانگیزد و او را تحریک میکند تا به اولیویه در پروژه کمک کند.
همانطور که قبلاً گفته شد، اکنون مشخص میشود که او، نه شوهرش، آهنگساز اصلی کنسرتو بوده است. کار بر روی کنسرتو نه تنها پیوند خلاقانه جولی را با زندگی باز میگرداند، بلکه جرقه عشق و تمایل به اولیویه همیشه وفادار را نیز برمیانگیزد. قدرت شفابخش عشق و موسیقی در کنار هم توسط اشعار گروه کر کنسرتو نشان داده شده است. اقتباس از نامه سنت پل به قرنتیان، آنها می خوانند: "اگرچه من عطای نبوت دارم و همه اسرار را درک می کنم، اگر عشق نداشته باشم، هیچ هستم." فیلم با مونتاژی از تصاویر به پایان می رسد که ملیله ای وجودی از شانس و سرنوشت، عشق و انزوا، زندگی و مرگ را می بافد. به یاد ماندنی ترین آنها یک سونوگرافی از جنین است که در رحم معشوقه می تپد و به طور ناقص و در عین حال مثبتی برای از دست دادن فرزند خود جولی جبران می کند.
راجر ایبرت، در نقد اصلی خود از "آبی"، نقل شده است. اعتقاد اینگمار برگمان که «بسیاری از لحظات فیلم را فقط می توان با نمای نزدیک از یک چهره - چهره درست - بررسی کرد و بسیاری از کارگردانان در عوض سعی می کنند از دیالوگ یا اکشن استفاده کنند. دیالوگ و اکشن در «آبی» در واقع پراکنده است و آشکارا نه تنها به کلوزآپهای چهره فوقالعاده رسا ژولیت بینوش، بلکه تابع دیگر عناصر فیلمی صرفاً سینمایی مانند رنگ، ترکیب، قرارگیری دوربین و – شاید بالاتر از همه – صدا است. در واقع، "آبی" شامل یکی از اصلی ترین و از نظر احساسی قوی ترین موسیقی متن های دیژتیکی است که من تا به حال با آن مواجه شده ام.
«آبی» چه به عنوان یک موجود مستقل در نظر گرفته شود و چه در چارچوب کل سه گانه، اثری مهم از یکی از استادان بزرگ سینمای معاصر جهان است.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
چگونه بفهمیم که اساساً چه چیزی را در مورد یک فیلم دوست داریم؟ یعنی در مورد این بیننده ای که متاثر شد چه می دانیم؟ و ما از آن تجربه چه می گوییم، آیا آن را خارج از خود نسبت می دهیم؟ نه، این فقط یک دسته از کلمات است.
این چیزی است که ما در اینجا داریم، سوالات حافظه و معنا. زنی به عنوان تماشاگر فیلمی که شکلی خود به خود در اطراف خود دارد (با بازی بینوش در نقش ناظر آرام)، که در خود سوراخ ایجاد می کند و سؤالاتی را برمی انگیزد. در نهایت با کشاندن چیزی که در آن ناقص باقی مانده بود، بر آن غلبه کرد.
زنی که با شروع فیلم همه چیز را از دست داده است، تمام لنگرهای زندگی اش با خشونت در یک حرکت برداشته می شود و اکنون او رانده می شود. ما کل فیلم را به عنوان رانش درونی خودش در جریانی پایان ناپذیر داریم. کیشلوفسکی این را با ناهماهنگی سرسبز بین بخشهای بصری، برشها و محو شدنهایی که زندگی را در تعلیق میگذارد، تداعی میکند. داستان کمی وجود دارد، همه چیز در مورد زندگی با این قطعات. موسیقی در فواصل ناگهانی در اطراف او فوران می کند. اما موسیقی که از درون او می آید و دچار توهم می شود.
این دنیای حافظه و زندگی درونی است. تارکوفسکی با جاروهای طولانی و اسرارآمیز دوربین که بلبرینگ ها را بالا می برد و به رویاها و نشخوارها می لغزد وارد این موضوع می شود. در مقابل کیشلوفسکی طرح کلی آنها را نوازش می کند، سطح احساسات را در حالی که روی چشم ها می لغزند. مثل تارکوفسکی یا رویز دشوار نیست، اما در راه کار وای دلپذیر است. به راحتی پایین می آید، شما می توانید آن را فقط برای جابجایی سطح ببینید.
کیشلوفسکی کل 10 ساعت از Dekalog را صرف آموزش این توانایی رویاپردازی از قبل کرده بود. اینجا جواب میده هر یک از 10 دکالوگ در مورد یک روایت بود که یک مکاشفه زمین کوبنده از راه می رسد و تغییری در دید ایجاد می کند. این را در اینجا به وضوح خواهید دید. اما دکالوگ یک تضاد داشت. برخی از آنها کیشلوفسکی بود که با دوربین خود راهروهایی را در تخیل باز میکرد، بیشتر شخصیتهایی بودند که در مکاشفهها و بیان احساسات دست و پا میزدند. در اینجا خوشحالم که این تنش به نفع چشم حل می شود. کل در مورد لغزش بصری از میان شکافهای داستان است.
او اجازه میدهد نورهای آبی روی صفحه بدرخشند، همانطور که موسیقی در اوج میگیرد، او عکسهایی از نزدیک به ما میدهد. چشمی که رنگ می کند در نقاط دیگر، او خاطره را به عنوان تصاویری در برابر بیننده معرفی می کند: مراسم تشییع جنازه در حال پخش روی صفحه نمایش، تصاویری از شوهرش در تلویزیون که وقتی در هم ریخته می شوند، یک معشوقه آشکار می شود. از همه شیواتر، تصاویری در تلویزیون از شخصی است که با یک آکورد بانجی روی یک فضای خالی پرتاب میشود، بهعنوان رانش پرمخاطره او که جایی برای نگهداشتن ندارد. او حتی از ذهن مادرش هم محو میشود.
برای پایان، او تابلویی از لحظات به هم پیوسته زندگیها را برای مدت کوتاهی در ذهن ذخیره میکند. همه اینها بهطور بیپایان دوباره زنده میشوند و مانند موسیقیهایی که او برای تکمیل آن با دوست آهنگسازش کار میکند ترکیب میشود. موسیقی در اینجا مرکزی است.
نه فقط به عنوان خاطره آنچه که با همسر آهنگسازش به طور مشترک زندگی کرده است، احساسی که جذب شده و اکنون دوباره فوران می کند، بلکه به عنوان صفحه ای که یک قطعه ناقص به آن اشاره می کند. کار تخیل مداوم عکس این برگه در حالی که نت های خط خورده به پایان می رسند و خطوط به طور بی پایان کشیده می شوند، قلب انتزاعی در پایین آن است.
اگر زن دیگری از موسیقی نسخه کپی نمی کرد، وقتی آن را می سوزاند ناپدید می شد. . اگر برای برداشتن عکسهای شوهرش میآمد، ممکن بود آنها را با همه چیز بسوزاند و هرگز متوجه معشوقهاش نشود. اما این همه چیزی است که در نهایت او را از خودش بیرون می کشد.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
روایت فیلم اساساً پس از ده دقیقه اول به پایان می رسد. پس از آن عملاً هیچ تضاد خارجی وجود ندارد، به جز نکته نسبتاً جالب اینکه ژولیت بینوش موسیقی را برای آهنگ «اتحاد اروپا» به پایان برساند. راستش را بگویم، واقعاً، واقعاً به این یا آن طرف اهمیتی نمیدادم.
بدون روایت داستانی، ما با فیلمبرداری کاملاً چشمگیر روبرو هستیم، عمدتاً نماهایی از ژولیت که قطعاً باید در یک مجله مد شیک باشند. چند مونتاژ زیبا از تصاویر و صداهای آلا گدار یا برتولوچی وجود دارد، اما هیچ چیز به یاد ماندنی جز حل شدن یک حبه قند و تعدادی بچه موش وجود ندارد. این من را در اقلیت متمایز کسانی که فیلم را سرد و کسل کننده می دانستند قرار می دهد. متوجه هستم که کریستوف کیشلوفسکی کارگردان در هنگام ساخت سه رنگ : ابی در حال مرگ بر اثر کمک بود، اما نمی توانم همدردی خود را با او به فیلم منتقل کنم. من دو فیلم دیگر این سه گانه را ندیده ام. امیدوارم حالشون بهتر باشه
من همچنین از تبلیغات نادرست روی دی وی دی که فیلم را "مرموز و سکسی" می نامد ناراحت هستم. در اینجا هیچ رمز و رازی وجود ندارد و یک نما از پشت برهنه ژولیت بینوش و چندین نما از شنا کردن او با لباس شنا به سختی یک فیلم را سکسی توصیف می کند. البته اگر حقیقت را «مارض و زیبا» می نوشتند چه کسی آن را می خرید؟
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
فیلمی در "I Corinthians بخش 13"، مشابه "دکالوگ" کیشلوفسکی، به "ده فرمان" وابسته بود. در اینجا فیلمی بسیار عمیق در راضی بودن بدون هیچ نشانه ای از یک توضیح واقع گرایانه در پرتو یک بخش مفهومی کامل در عهد جدید است - بخشی که می تواند در کتاب های آسمانی هر دینی نفوذ کند و کاملاً به فلسفه مسیحی محدود نمی شود. روشی گسترده از تفکر که می تواند تصدیق معادل را توسط مثلاً یک محقق صوفی یا یک روحانی هندو دنبال کند. با این حال در آن زمان کیشلوفسکی 10 فیلم کوتاه فوق العاده به نام «دکالوگ» ساخت که هر کدام تقریباً بر اساس یکی از ده فرمان بنا شده بودند. با این حال، در صورت عدم آگاهی تماشاگر از فلسفه یا استدلال، می توان فیلم را داستانی دور از چنین سطوح بزرگی دید. این یک داستان ساده از ناامیدی و سازش با از دست دادن خانواده خواهد بود (اما در آن مقطع اینگمار برگمن این موضوع را در فیلم Three Colors: Blue به طور کلی مخفیانه "The Touch" یا "Beroringen" در سال 1971 با بی بی اندرسون و الیوت گولد بهبود بخشید. کیشلوفسکی، نتیجه سوسیالیست لهستان بود، اما در روح و کودکی مسیحی بود. او میدانست که همه ما باید در طول زندگی روزمره به طور مستمر روی تصمیمات اخلاقی مشکلساز بنشینیم. جالب اینجاست که اینگمار برگمن فیلم دیگری ساخت که دقیقاً برگی از همان فصل کتاب مقدس «از میان شیشه تاریک» برداشت. در «آبی»، تصمیم اخلاقی شخصیت اصلی این است که آن را گرامی بدارد. کسی ممکن است پرس و جو کند چه کسی را دوست داشته باشد؟ عاشق بچه ای باشید که تلاشی خارق العاده برای برگرداندن جواهرات گرفته شده با یک صلیب انجام می دهد، همسری که به ازدواجش خیانت کرده است، بانوی خاص نیمه بهترش با فرزند متولد نشده اش در شکمش، شریک زندگی شوهر که به دنبال تمایز از اضافه کردن آخرین است. تماس با اثر ناقص مگنوم شخص دیگری، کار ملودیک ناقصی که به پایانی دلسوزانه نیاز دارد، دوست داشتن همسایه فاحشه، کارگران خانه، مادر در خانه سالمندان (اکثر تصاویر به سمتی ساخته شده اند. پایان فیلم، همانطور که قطعاتی از بخش کتاب مقدس خوانده می شود). خانم بینوش این گزینه را داشت که یک پوزخند ضعیف را در آخرین لبه القا کند، تعهد بازیگر به فیلم پس از اینکه چگونه پایان نمایشنامه آنتون چکوف "مرغ دریایی" را تفسیر می کند. کیشلوفسکی تعهد بازیگر ماهر و ظریف را بر عهده داشت.
آبی - یکی از سه رنگ بنر فرانسوی. تنوع مشخصه ناامیدی در زبان انگلیسی است. آبی سایه هوشمند «نادرست» آب در یک استخر شنا است محیطی آرام بخش که در آن سرگرم کننده اصلی شنا می کند تا اضطراب خود را نسبت به جوندگان رها کند، صحنه ای که به پاک کردن احساسات گذشته او از ترس و غل و زنجیر پیشنهاد می کند، صحنه ای که در آن می پیچد. مثل جوجه کشی در شکم برای تولد دوباره به کمبود دختر کوچولو و اینکه چرا پد خواب اصلی ترین اثاثیه رها شده در یک خانه به طور کلی خالی بود. ای کاش کیشلوفسکی امروز زنده بود تا این جزئیات باقی مانده را درک کند! سه رنگ : ابی یک تصویر برجسته از تغییر صدا، ایجاد موسیقی و کار با دوربین است. «آبی» برای جشن ونیز ساخته شد، همان طور که «سفید» برای کن و «قرمز» برای برلین، سه جشن برتر فیلم. جشن ونیز سوژههایی را دوست دارد که «آبی» ارائه شده است «آبی» برای آن در نظر گرفته شده بود، هر شات از غوطهور شدن شکل سهبعدی شکر گرفته تا افشای نوازنده بادی چوبی جاده تا بریدگی دست (اشارهای عمیق به ریختن خون؟ ) روی سنگها در حال خودکشی.
در آخرین ارزیابی، نتیجه کار گروهی ساختن یک تابلوی نقاشی سه تابلوی آواز قو از یک رئیس توانا است که احتمالاً میدانست زمانش در این دنیا محدود است. اگر قبلاً به آثار برگمان ارجاع ندیده بودم، سه رنگ : ابی را به عنوان بهترین مجموعه سه تایی انتخاب می کردم. رای من به این شیوه به "سفید" است، زیرا از نظر سبک منحصربهفردتر است و بیشتر ذهن را درگیر میکند. با این حال هر یک از «سه رنگ» کار یک متخصص فیلم است. به نظر من این یک افتخار است که کیسولوفسکی را لحظهای ملاقات کردم و از طریق یک میانجی با او در سال 1980 صحبت کردم، خیلی قبل از اینکه او در اواسط دهه نود به یک تهیهکننده خارقالعاده تبدیل شود. در آن زمان او به تازگی «Camera Buff» را با جرزی استور ساخته بود. فیلمی که من را شگفتزده کرد، اما مشخصاً در ساخت آثار بعدیاش کوتاه آمد. لهستان باید از فرزند باورنکردنی خود راضی باشد.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
برای اهداف من، سه رنگ : ابی یک غرور بسیار اساسی و عمیق دارد. تصویر با یک گلگیر شروع می شود و ما بلافاصله متوجه می شویم که جولی دختر و همسرش را از دست داده است. او تلاش میکند تا خودش را نابود کند، اما نمیتواند خود را مجبور به ادامه آن کند و در فکر دوم راه دیگری را برای «رهایی» از غمش انتخاب میکند: جدایی. غرور؟ آیا جولی می تواند جدایی را دنبال کند، یا یک بار دیگر (مثلاً) او را به شناخت گذشته سوق می دهند؟
البته، این پیشروترین فیلم غرور نیست، اما من فکر می کردم که به خوبی نشان داده می شود و به طور قانع کننده ای مورد بررسی قرار می گیرد. همانطور که تصویر ادامه داشت، به تدریج به این باور رسیدم که جولی باید آن "آزادی" ساختگی را رد کند و در اندیشه دوم به تداعی عمیق بازگردد. من بیتردید دیدگاهها و سلیقههای متفاوتی را پیدا میکنم، و به طور مثبت موافقم که فیلم به شدت کند است، با این حال به خاطر میآورم که این بحث را بهعنوان «خستهکننده» یا «تظاهر» قطعهای غیرقابل استفاده تلقی کنم. من به طور شگفت انگیزی منابعی را در این بحث قرار دادم، بطور قابل ملاحظه ای بیشتر از تصاویر مختلفی که اخیراً دیده ام.
اما این باعث نمی شود که آن را به یک فیلم 10/10 برای من تبدیل کند. واقعا چیکار میکنه در واقع، من بر این باورم که فایدهای که فیلمها نسبت به کتابها، طرز کار و موسیقی دارند، شیوهای است که میتوانند تصاویر و صدا را در یک تجربه ی بینظیر تجمیع کنند. تصمیم کیشلوفسکی نسبتاً ساده است: آبی، برشهای تاری، امتیاز پریسنر... اینها «آزمون» را تشکیل میدهند - - گذشته جولی به آرامی حال او را اشباع میکند. این قطعه فوق العاده سه رنگ : ابی است. به طور مستقیم به ما گفته نمی شود که گذشته او با مبادله باز می گردد، با این حال با قدرت های خارق العاده ای که فقط فیلم های سینمایی قادر به انجام آن هستند. «آبی» و موسیقی مربوط به آن به آدم تبدیل می شود. بدیهی است که کیشلوفسکی با آن همه چیز را در اطراف شهر تحریک می کند، زیرا این امر محرمانه نیست. نمیتوانم شک نکنم که «آبی» باید آن قایق باشد که از جولی میخواهد جداییاش را رد کند و به دنیای نزدیک به خانه بازگردد.
و با توجه به اینکه پریسنر چقدر حیلهگرانه مضامین را برای بازگویی این داستان کنترل میکند. به طرزی عالی، من فکر می کنم عجیب و غریب (عملاً ظالمانه) تلفظ چنین موسیقی "بد" است. من ادعا می کنم که این احتمالاً بهترین نمره (صرف نظر از اینکه آیا کاملاً از تصاویر جدا شده است) در پنجاه سال گذشته است. همچنین چه زمانی ادغام شد؟ صحنههای مختلفی وجود دارد که من کاملاً در آن غوطهور شدم: صحنههای دومی که موسیقی برای اولین بار وارد میشود، زمانی که ستوننویس شروع به توضیح درباره برخی چیزها میکند، نحوه تحریف موسیقی هنگام پرتاب کردن در واحد دفع زباله، جلسه موسیقی تعاونی که در آن صفحه نمایش تار میشود. ..
در مورد جلوه های بصری؟ من حتی وارد عکسهای درخشانی هم نمیشوم که ایدزیاک مسئول آن است، زیرا این نظرسنجی به طرز بیمعنی طولانی خواهد بود. علاوه بر این، توافق تقریباً در هر ممیزی که در هر مقطعی در این مورد خواندهام این است که تصویر به طرز شگفتانگیزی گرفته شده است.
همه اینها راه را برای یک مونتاژ تکمیل میکند که کاملاً من را یکنواخت کرد. . رشته های مختلف به طور خلاصه همه با هم متحد شده اند، موسیقی درخشان پریسنر به طور کامل به هم پیوسته است، و چند آیه واقعا عالی از کورنتیانس 13 را می خواند. همچنین، پس از گذشت زمان بسیار، زمانی که تعهد منحصر به فرد او به موسیقی شروع به پخش می کند، ما شاهد گریه جولی هستیم. ، بدبختی نزدیک به خانه را که او این بار از آن دور مانده است بپذیرد. و پس از آن، با لمسی واقعاً برانگیخته، هنگامی که پاشیدن پوزخند در چهره بینوش پخش میشود و اذعان میکند که ارتباط نزدیک به خانه شایستگی آن مانع را دارد...
صفحهنمایش به رنگ آبی بینظیر و موضوع Van lair Budemayr به طور کامل فریاد میزند. پایان جولی که او به موسیقی شوهرش می چسباند می گوید که باید گذشته بدبخت را در آغوش گرفت. در هر صورت، با تحمل آن دردسر ترسناک، جولی می تواند یک بار دیگر پیشرفت ها را به حرکت درآورد. انتخاب برای ادغام داستان و تصویرهای ملودیک از یک فکر مشابه در واقع یک انتخاب بسیار شگفت انگیز است و در پایان با قدرت شگفت انگیزش من را مبهوت می کند.
بله، این حساب تا حدودی ابتدایی است، فقط مانند موضوع با این حال، واقعاً، از توطئههای گیجکننده و نمایشهای فلسفی برای یک عکس فوقالعاده، با امتیاز فوقالعاده، و با دقت نظر در تمام طول هفته پشیمان خواهم شد.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
من هرگز به سراغ فیلم نمی روم تا خودم را روی پرده ببینم. تا آنجا که ممکن است به من مربوط شود، فیلمهای سینمایی گلدوزی زندگی و فعالیتهایی هستند که برای دنیای کوچک من ناآشنا هستند. تصاویر متحرک می توانند دریچه ای به شیوه زندگی من باشند که هرگز نخواهم دید و افرادی که هرگز آنها را نخواهم دید. من دیدهام که افراد خاصی اغلب با بررسی فعالیتهای شخصیت خود، ارزیابی یک فیلم را شکل میدهند. من طرفدار شخصیت هایی هستم که با چیزها به روش های مختلف چیدمان می کنند. آبی کریستوف کیشلوفسکی به سادگی چنین شخصی را برجسته می کند.
نام او ژولی (ژولیت بینوش) است و با نیمه بهترش و دختر کوچکشان در پاریس زندگی می کند. خانواده او در یک اتفاق ناگوار گرد و غبار را گاز می گیرند و او را در بن بست نزدیک خانه قرار می دهند. فضاهای زندگی او که زمانی پر از سرزندگی و انرژی یک زندگی شلوغ بود، در حال حاضر ساکن و آرام است. دورههای طولانی جای خالی بیپایان ادامه مییابد. آنچه ما عموماً از نمونههای استاندارد خود از این شرایط کنونی انتظار داریم این است که جولی با گذشت زمان تلاش میکند تا دریابد که چگونه به پیش برود. ما انتظار داریم در جایی، او با شروع دوباره به کسالت و افسردگی خود پایان دهد. این راه جولی نیست. با فشار به این شرایط وحشتناک، او محکم می شود. او وجودی را که قبلا داشته است کنار می گذارد، تمام خاطرات عزیزانش را کنار می گذارد. او به یک قطعه دیگر از پاریس نقل مکان می کند که هیچ کس او را درک نمی کند. او میگوید: «فقط یک کاری باقی مانده است که باید انجام دهم.» ژولیت بینوش با بازی ژولیت بینوش و این باعث می شود که بلو چیزی شگفت انگیز باشد. بینوش بدیهی است که برای کارهای مختلف در فیلم Three Colors: Blueهایی مانند آسیب، ظرافت وحشتناک وجود و اعدام برنده اسکار او در فیلم Three Colors: Blue بیمار انگلیسی شناخته شده است و چیزی که من دیدهام این است که او احتمالاً رساترین چهرهای را دارد که من در هر مقطعی داشتهام. مشاهده گردید. در هر صورت، با بازی در نقش کسی به اندازه جولی، احساسی در جلوی او و اطراف چشمانش وجود دارد که به همه چیزهایی توصیه می کند که ظاهراً کشف نخواهد کرد. در آن فیلمهای مختلف، او این گزینه را داشت که افکارش را با بدن و صدایش در میان بگذارد. در اینجا او همه چیز را در درون خود نگه می دارد، بنابراین ما چشمان دوست داشتنی او را برای ناآرامی های درون می خوانیم.
ما درک عمیقی از گذشته جولی نداریم، اما از وخامت آن چشم ها می توان فهمید که ازدواج او نبوده است. نور روز و گل رز مطمئناً از طریق فیلم نشانه هایی از زندگی ناامیدانه او در آن زمان، در آن مقطع و در حال حاضر دریافت می کنیم. جولی کارهایی را انجام می دهد تا ارزیابی کند که مردگی او از ناراحتی به این معنی نیست که از این نقطه به بعد هرگز احساس نخواهد کرد. او پس از این اتفاق ناگوار با مردی از دوستان نیمه بهتر خود وارد رابطه جنسی می شود. به احتمال زیاد این صحنه برای شما خیره کننده است، نکته را از دست داده اید.
بسیاری از فیلم ها با درک همه چیز شروع می شوند و قبل از اینکه صندلی های سالن ما حتی گرم شود، کل طرح را روی میز قرار می دهند. "آبی" منحصر به فرد است، به دنبال گشت و گذار یک زن برای مدیریت غم و اندوه به شیوه خاص خود است. او به طور مداوم کارهایی را انجام نمی دهد که ما را به عنوان ناظران برآورده کند. آبی سردی است در مورد یک خانم نسبت به محیط عمومی خود از طریق مرگ ناامیدی.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
حاوی اسپویلر است، لطفاً مطالعه نکنید، مگر اینکه سه رنگ : ابی را دیدهاید.
من در گذشته در مورد اینکه آیا سه رنگ : ابی یا سرگیجه برجستهتر است، بحث کردهام، زیرا هر دوی آنها تحقیقات مهمی در مورد سه رنگ : ابی هستند. برخورد انسان با تثبیت، بدبختی و عذاب، و می توان بارها و بارها مشاهده کرد و پیوسته چیزهای جدیدی را کشف کرد. Resident Kane بهعنوان بهترین فیلم ساخته شده در نظر گرفته میشود، با این حال من موافقم که هم آبی و هم سرگیجه در استفاده فوقالعاده از تعداد نسبی مراحل ساخت فیلم، و روایتهای قدیمیشان از تحسین و بدبختی به همان اندازه عالی هستند. آبی به هیچ وجه مانند دو مورد دیگر نیست، اما با ناامیدی و اعتماد به پایان نمی رسد. بنابراین، رضایتبخشتر است.
آبی، بیشبیه با روایتهای پیچیدهتر دو فیلم دیگر، اساسی و مستقیم است و ماهیت آن در حمله به قوا و احساسات است، با استفاده از فیلمبرداری در علاوه بر آهنگ ملودیک که ذره ذره باز می شود. مانند زنگ خطری که هرچه نزدیکتر می شود واضح تر می شود، ناامیدی جای خود را به تصدیق و زندگی دیگری برای فرد غمگین می دهد که شامل مواد جاری در وجود روزمره او می شود. برای این خانم واقعیت دارد که هیچ راهی جز کناره گیری از زندگی و پس از آن مجبور شدن با خلق و خوی خود برای شرکت دوباره وجود ندارد.
من قبلاً بلو را در سال 1994 اجاره کردم. و آن را در خانه دوستم تماشا کردم. سپس چند بار در درازمدت آن را اجاره کردم، و آخرین بار به طور خاص حدوداً مدتی پیش، علیرغم این واقعیت که در آن مقطع هیچ بدبختی در زندگی ام نداشتم، عملاً جابجا شدم.
امروز با توجه به اینکه همراهم به سطل لگد زده است، آن را دوباره تماشا کردم و مطمئن بودم که در این مدت به من کمک خواهد کرد. همانطور که به طور مداوم از داستان واقعی متاثر می شدم، اما به شکل دیگری از زمانی که به یاد اشک هایی افتادم که آخرین باری که آن را دیدم گریه کردم، و نحوه قوی آن بر من تأثیر گذاشت. فقط یک فیلم بود، و من متوجه نشدم که یک روز با تماشای آن برای او گریه خواهم کرد. می توانم بگویم سه رنگ : ابی خوبی برای دیدن است تا خودت را برای از دست دادن اجتناب ناپذیر دوستان و خانواده آماده کنی، و علاوه بر این، وقتی آن بدبختی برایت اتفاق افتاد، آرامش بخش است.
یک چیزی که مرا شوکه کرد این بود که که این نسخه تکراری به زیرنویس آواز یونانی، که بخش ستایش قرنتیان است، تبدیل نشده است. همه دفعات دیگر که دیدم کلمات چاپ شده بودند که به تأثیر عمیق آخرین صحنه ها افزودند. برای افرادی که زبان یونانی را نمی دانند، این اساساً به اندازه دادن زیرنویس برای فرانسوی ها ضروری است. صرفاً به این دلیل که قبلاً آن را دیده بودم، حداقل تصوری داشتم که آنها چه میخوانند که پیام کل فیلم است. تأثیر عمیق آن پایان در سینما بیرقیب است.
من نمیتوانم این را در مورد سرخها و سفید بیان کنم، علیرغم این واقعیت که بدیهی است که آنها هم عالی هستند. رنگ آبی فقط بر همه جا تسلط دارد، با این حال آنها باید به عنوان یکی از ویژگی های مجموعه سه در نظر گرفته شوند، زیرا آنها نیز پیام های مهمی دارند و به طرز لذت بخشی ساخته شده اند.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
"اکنون فقط یک کاری باقی مانده است که باید انجام دهم: هیچ کاری. من به هیچ چیز، هیچ خاطره ای نیاز ندارم. نه همراهی، نه محبتی. اینها همه تله هستند." فیلم فرانسوی کریستوف کیشلوفسکی در سال 1993، «سه تن: آبی» یکی از سه فیلم از مجموعه سه تایی سه گونه است (همه توسط کیشلوفسکی هماهنگ شده اند، واریته های مختلف سفید و قرمز هستند)، که تنوع اصلی را در بنر فرانسوی به تصویر می کشد که نشان دهنده آزادی است. در هر صورت، بخش اصلی این مجموعه سهگانه چگونه پیش میرود؟ بیایید بررسی کنیم.
سه رنگ : ابی روایت یک بانوی جوان فوقالعاده به نام جولی (ژولیت بینوش) است که در حالی که متأسفانه همسر و دختر مجری خود را از دست میدهد، گلگیر را تحمل میکند و بعداً دچار مالیخولیا میشود. پر از پشیمانی و تیزبینی، او تلاش می کند تا خاطرات گذشته و دنیای واقعی را ببندد تا در ناامیدی خود سیال شود، در یک نقطه خود را با تلاش برای قورت دادن یک قرص سرگرم می کند، یکی دیگر با خاراندن بند انگشت های آشکار خود به یک قرص. دیوار سنگی در حالی که قدم می زند و خون می کشد. در یک صحنه نزدیک در یک اغذیه فروشی، ما او را می بینیم که یک مربع سه بعدی شکر را در مقداری اسپرسو غرق می کند، و به ما نشان می دهد که چگونه یک بار چیزی دست نخورده می تواند بلافاصله مانند زندگی او لکه دار شود. برخی صداها به طور قطعی و انتقادی داستان را تقویت میکنند و به فیلم اجازه میدهند همان قطعه ناکافی را که همسر قبلی او با ضرب آهنگها، ریتمها و ظرافتهای ملودیک آن ساخته بود، یا مانند برخی دیگر از برنامههای بازی موسیقی شکلگرفته، دریافت کند. به غیر از چیزهای متعدد آبی بودن که در سه رنگ : ابی وجود دارد، مرکز اساسی آن چیزی است که ما به عنوان جمعیت آن را تشخیص می دهیم یا در تمام طول آن احساس می کنیم. هر زمان که جولی یک همراه از زمان های قبلی را تجربه می کند، صفحه تاریک می شود و ما هارمونی را از ارکستر ناقص شوهرش می شنویم. یک بار دیگر، چند دقیقه پس از این واقعیت، صفحه نمایش تار می شود و ما به صحنه در دسترس باز می گردیم. در اینجا به طور مختصر با جای خالی ذهن این شخصیت و اشتیاق او برای رهایی از آنچه وجودش را گرفته است مواجه می شویم. ما بیشتر از آنچه می بینیم می شنویم. درد درونی او در درونش میچرخد و به دنبال آن صدایی غیرمنتظره از گروه کامل در هر نقطهای که تاریک میشود. این اتفاق چند بار بیشتر در فیلم Three Colors: Blue می افتد. تار شدن در حالت مهآلود برای لحظهای، هارمونی ارکستر و پس از آن محو شدن دوباره. وقتی چیزی دوباره تکرار میشود، معمولاً برای تأکید است، و در این موقعیت خاص، رئیس اجازه میدهد صدا و همچنین بینایی در حجمها رشد کنند. برای یک سرگرم کننده فقیر جاده ای که آهنگ همسر فوت شده اش را روی دستگاه ضبط صدا می زند تا تقریباً گزینه ای برای بوییدن اسپرسو داغ در یک اغذیه فروشی در نزدیکی داشته باشد، این تصویر واقعاً یک فیلم برای دانشکده ها است. «آبی» دور سمفونی گیجکنندهای از تواناییها و احساسات در کنار هم میپیچد که کاملاً به تنهایی میتواند ماهیت پریشانی، بدبختی و پیوندهای مشکوکی را که باید در رابطه با وضعیت فعلی و آنچه در انتظار است، وصله کرد.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
فکر نمیکنم بتوانم بر میزان احترامی که به فیلم جهانی میکنم تأکید کنم، شادی بینظمی که با فیلم فرانسوی «سه تن: آبی» محصول 1993 توجیه میشود. سه رنگ : ابی با حضور ژولیت بینوش، تصویری شگفتانگیز از شناخت و حضور انسان به ما میدهد و ما را به تفکر در برخوردهای خود با زندگی سوق میدهد. دانش و رؤیایی که نمایشهای سه تن: آبی باید هر کسی را متقاعد کند که چگونه فیلم جهانی بهتر از بخش بزرگی از فیلمهایی است که این روزها توسط هالیوود ارائه میشود.
گرچه من با تحقیر روشی که رشتههای طولانی مطالعات انگلیسی و نمایشی مغز من را طوری طراحی کردهاند که همه چیز را به شکلی نمادین ببینم که میتوان انتظار داشت، اعتراف میکنم که مهرها و تصاویر معرفیشده در فیلم Three Colors: Blue کاملاً شگفتانگیز هستند. چیزی که به ویژه وسوسه انگیز است، ظرفیت رئیس کریستوف کیشلوفسکی برای استفاده از تصاویر در آیتم ها و مناطق است، اما در مراحل فیلم نیز. پیشرفت های صاف پایه و روشنایی منظم بر استحکام ما به عنوان شاهدان عینی داستان جولی تأکید می کند. من قصد ندارم شما را با تعداد زیاد تصاویر سه رنگ : ابی خسته کنم، با این حال به احتمالاً حیاتی ترین صحنه فیلم اشاره خواهم کرد. در حالی که جولی در میان آب های آبی شبح وار استخر شنا می کند، انعکاس او او را به یکی از پیام های اصلی فیلم می برد - صرف نظر از اینکه چقدر تلاش می کنیم خاطرات وحشتناک را خفه کنیم، قطعاً با گذشته خود مواجه شده و مورد آزمایش قرار می گیریم.
اکنون، به من اجازه دهید که بدون بررسی بی مورد از تصاویری که می تواند باعث شود من بسیار غنی به نظر برسم، داستان را بررسی کنم. من فکر میکنم که فیلم بخشهای مهمی از قدرت را دارد که مملو از راز و سردی است که نشان میدهد چگونه ما دو شاهد عینی و اعضای داستان هستیم. سفر جولی در سرتاسر پاریس، تجربه غذاخوری از خاطرات را برایم به ارمغان آورد، رفتن از انزوا در داخل اغذیه فروشیها، تنفس در مناظر و نکات جادههای پاریس، و بالا رفتن از پلههای درهمآهنگ انبارها. همچنین باید به این اشاره کنم که ارتباط بین داستان و موسیقی متن به شدت به قلمروهای ذهنی مختلف جولی میپردازد، با عبارات مهجور پیانویی که بر حبس او تأکید میکند، در حالی که صدای بادی چوبی باسکر نشاندهنده زندگی پنهانی است.
اگرچه من از بررسی فیلمسازان در مورد موضوعاتی مانند انزوا و خود تخریبی خوشحالم، اما بزرگترین ناامیدی برای من این بود که فیلم علیرغم زمان پخش 94 لحظه ای، سرعت پایینی داشت. . به هر حال، با فرض اینکه خود را یک شرکت کننده فیلم صبور باشید، این نباید برای شما مشکلی ایجاد کند. علیرغم این وقفه کوچک در لایه دفاعی، من از تجربه مهیج، دوست داشتنی و مبهم تماشای Three Tones: Blue خیره شدم و آن را به عنوان فیلمی شایسته برای پایان هفته نگاه کردم.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
Threesomes Couleurs: Bleu فیلمی است که من واقعاً از آن لذت بردم، سه رنگ : ابی بسیار دوستداشتنی است که برای صحنهها و نماهای فوقالعادهای بارگذاری شده است که شما را به مغز شخص جولی میآورد.
ژولی (ژولیت بینوش) ) یک زن جوان فرانسوی است که پس از درگذشت همسر نویسنده مشهورش و فرزندش در تلاش است تا بفهمد چگونه به زندگی خود ادامه دهد.
آبی فیلمی است که نیاز به درک دارد، این یک فیلم است. که مملو از قدرت عمیق و شخصیتی است که در آن نزدیکی به آن توجه شده است. در آبی احساس میکردم جولی هستم، احساس میکردم که دارم میبینم اوضاع چطور پیش میرود، احساس میکردم به آنچه جولی دارد توجه میکنم، و این شکوه و عظمت فیلم است.
من دوست داشتم که نام فیلم آبی است و خواهید دید که عملاً در هر صحنه / عکس آبی یا احتمالاً سایه خاصی از آبی وجود دارد، صرف نظر از اینکه چیزی بی اهمیت باشد مانند تابلویی در جاده یا پیراهنی که کسی که لباس می پوشد، آبی فقط به طور مداوم وجود دارد و شما می دانید که چرا آبی به شدت بر جولی تأثیر می گذارد و مفاهیم متفاوتی برای مطابقت با احساسات جولی به خود می گیرد. فیلمبرداری و رنگها به سادگی بسیار زیبا و خالص بودند.
پیکربندی Creation بسیار شگفتانگیز بود، جادههای لذتبخش فرانسه، استخر و کانکس جولی، آن حس غم و اندوه عجیبی را به شما القا میکند که جولی دارد احساس میکند. در درون او.
پارتیور فوقالعاده (گروه) که بسیار عجیب و غریب بود، مملو از احساسات بود و شروع به نواختن از ناکجاآباد میکرد. دقایق عمیق و اینکه جولی چگونه به نظر می رسد آن را می شنود که انگار از درون مغز خودش سیل می زند، همچنین صحنه ای که او موسیقی چاپ شده را به داخل کامیون کمپرسی می اندازد، با این فرض که شما با دقت گوش می کنید، ملودی در حالی که دندان های متراکم کننده زباله کاغذ را پاره می کند، می پیچد. ما همه چیز را همان طور می شنویم که جولی می شنود.
اعدام ژولیت بینوش بسیار دیوانه کننده بود، او در فیلم Three Colors: Blue خطوط زیادی نداشت و در هر صورت به ندرت صحبت می کرد، او این گزینه را داشت که در یکی از صحنههایی که نمیتوانم متوجه آن شوم وگرنه فیلم را خراب میکنم، ژولیت بینوش این گزینه را داشت که آسیبدیدگی و خشم جولی را بازی کند، اما علاوه بر این، علاقه و شاید حسادت او را نیز بازی کند. همزمان. او به سادگی مبهوت بود و این گزینه را داشت که بیشتر با قیافه اش عمل کند تا با صحبت کردن یا گفتن برخی کلمات.
فیلمی حیرت انگیز که من واقعاً از آن لذت بردم و با انرژی آن را تجویز کردم.(اعتبار به: " CrashCourse" از یوتیوب برای ویدیوی خود: "Three Tones - آبی: تحلیل فیلم درس فشرده شماره 11")
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در سالهای 1993 و 1994 کریستوف کیشلوکسی مجموعهای سه تایی ساخت. این مجموعه سه نفره شامل دو سایه بنر فرانسوی به عنوان معیارهای انقلاب فرانسه بود.
فیلم اول درباره آبی و درباره ایده آل فرصت است. کلید فیلم، صلاحیت بین استقلال از (فرصت منفی) و فرصت به (آزادی مثبت) است.
در یک تصادف خودکار، یک خانم (ژولیت بینوش) دیگر مهم خود و دخترش را از دست می دهد. پس از این آسیب، او توانایی احساس احساسات را از دست می دهد و از دایره هایی که به نیمه بهتر خود منتقل کرده است، خارج می شود. این 50 درصد اول فیلم نشان دهنده استقلال از. در این قطعه از فیلم، شخصیت بانو با شخصیت سول ناظرمن (بار اشتایگر) در فیلم Three Colors: Blue "گروفروش" (1964، سیدنی لومت) صحبت های عملی زیادی دارد.
در عکس فوری پس از مرگ او، همسر (نویسنده) یک گروه ناقص را رها کرد. در قسمت آخر فیلم، خانم و همکار مرد با هم ارکستر را کامل میکنند و در این راه سر به پای یکدیگر میافتند. این قطعه از فیلم به وضوح نشاندهنده فرصت است.
رنگ آبی (باحال) بیشتر به استقلال از نسبت به فرصت مربوط میشود، به عنوان مثال در صحنهای که خانم در حال انجام دور زدن به تنهایی است. در استخری که به طور کلی پر نشده است. استثنایی این است که هیلاری شلف مجموعه ای از سه تایی را درباره شورش فرانسه، "نقطه ای با امنیت برجسته تر" ساخته است. در نسخه هلندی، قسمت درباره فرصت دارای جلد آبی، قسمت مربوط به عدالت با رنگ سفید و قسمت مربوط به سازمان با رنگ قرمز است. پیوندی معادل از انواع و اهدافی که کیشلوفسکی در سه گانه فیلم خود درگیر می کند.
"Trois couleurs, blue" فیلمی با انبوهی از تصاویر است. برای دادن فقط دو مدل. در فیلم Three Colors: Blue این خانم دو بار با دستیار همسر مرحومش آمیزش می کند. یک بار دیگر فرصت اولیه برای نشان دادن به خود که واقعاً برای احساس احساسات (استقلال از) آماده نیست، دومین بار از زمانی که او ردیابی تحسین (فرصت برای) را پیدا کرد. به همین ترتیب دیدار با مادر شیدایی او مملو از تصاویر است. فردی که نیازی به غفلت ندارد با این وجود این کار را انجام می دهد، فرد دیگری که نیاز به غفلت دارد و قادر به انجام آن نیست.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
فیلم آبی شگفت انگیز و زیبا یکی از سه فیلم مولفه کیشلوفسکی رئیس محبوب و قابل توجه لهستان است. همانطور که ممکن است واضح باشد، سه نفری سفید و قرمز معادل و متقابل بودند، اما با داستان های جدا شده ای که می توانند با هم مرتبط شوند. با مرگ ناگهانی همسر و جوان، زندگی راه متفاوت خود را پیدا کرده است. یکی از انواع بی نظمی ها این است که جولای (شخصیت اصلی داستان) به نوعی ساکت است، هرچند کم عمق. یافتن این راه در ابتدای سفر به عنوان یک آزمایش و اشتباه است، بنابراین در هر صورت یک داستان یک شرایط واقعاً نزدیک هر چند ناهمگون است و در پرواز بعدی است. راه جدید تا حدی نامشخص بود که وقتی ژوئیه برای همیشه بیرون رفت، دستانش را به دیوار کشید و نوعی نظم و انضباط را برای دور شدن و سرپیچی نکردن از واقعیت وضعیت نشان داد. مسیر داستان طوری پیش می رود که انگار بدبختان تمام نشده اند. تلاش برای خود ویرانگری، رویارویی موش ها، آزمایش ترخیص بانوی رسوا و رویارویی با مادر آلزایمر، معمای تاریک را به پایان می رساند. به هر حال، یک فرد متهور و معتدل، داستان روش شناسی غیرمجاز و انقلابی را بازی می کند. نبرد با موشهای کودک تا حدی افراطی است که جمعیت از یاد نبردهاند که در ابتدای فیلم، شخص اصلی داستان علاوه بر این، مرگ فرزندش را دیده است. عبور از گربه در خانه برای نبرد با موشها و جدا کردن نتهای موسیقی تبانی اروپا تا زمانی که داستان تغییر میکند، به هر حال نشانهای آشکار از نوعی انتقام غافلکننده است. رویارویی با اسکورت همسر گمشده در کنار جوان باعث چرخش فیلم می شود. همانطور که ممکن است واضح باشد، آبی سه گانه کیشلوفسکی به سمت پایان با موسیقی پیش می رود. در سه رنگ : ابی می بینیم که مولفه ها، هرچند ابتدایی، بسیار به نمایش درآمده اند. گردنبند آبی، اکسسوری ضربدری، نوازنده فلوت از نشانه های بی وقفه فیلم هستند که حتی برای تکرار جذاب است. موسیقی در فیلم Three Colors: Blue بعضی اوقات به عنوان یک مهاجم ظاهر می شود، هرچند در خط داستانی موفق است.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
طبق گفته معلم فیلم من، سه رنگ : ابی به عنوان یک فیلم شخصی شناخته می شود. این بدان معناست که چیزهای نامحسوس را نشان می دهد، آنچه در روح شخصیت می گذرد. بسیار خوب، به نظر من نمی آید، با این حال، من برای یک فیلم رایگان و فرار از یک یا دو کلاس حاضر بودم. فیلم با این بانوی جوان شروع میشود که به او و دیدگاهاش توجه میکند، او سوار و از وسیله نقلیه خارج میشود، او دنیا را در حالی که سوار ماشین میشود میبیند. به عنوان یک نکته جانبی، صدا در روز اول کار نمی کرد، بنابراین باس بسیار سنگین بود. فکر میکنم تماشای فیلم در همین راستا، یا اگر هیچ چیز دیگری اولین نقطه مرجع باشد، به ارتقای احساس رئیس تصمیم به غوطهور شدن کمک میکند. ادامه دارد. دوربین حول محور یک بچه دبیرستانی است که کنار جاده نشسته است، و او ماشین را تماشا می کند. او برمی گردد. در پشت صحنه صدای تصادف می شنویم. وسیله نقلیه بود. به هر طریقی، با نشان ندادن تصادف واقعی، پس در آن نقطه، نشان دادن وسیله نقلیه له شده، باوری که جمعیت می تواند با آن روبرو شود موازی با هر بیننده ای است: غوغایی می شنوید، پیش بینی می کنید که چیزی غیرقابل توجه باشد. و دچار شوک می شوند تا بفهمند که اینطور نیست. باقیماندهی فیلم حول محور مادر دختر میگذرد، که له میشوند و متوجه میشوند که نیمهی بهتر او و دخترش در تصادف به سطل لگد زدهاند. در ابتدا او بی پروا است، تلاش می کند تا خود را نابود کند، رابطه نامشروع سردی با یک دوست صمیمی دارد، و بند انگشتانش را در امتداد یک دیوار سنگی می کشد تا زمانی که پاره شود و تخلیه شود. پس از آن، او به یک انبار نقل مکان می کند، همسایه فاحشه خود را می شناسد و شنا می کند. زندگی او بیشتر تحت کنترل اوست. به طرز غم انگیزی، او متوجه می شود که همسر مهم او در یک عقده خارج از ازدواج شرکت داشته است و این خانم در حال حاضر باردار است. او تصمیم گرفت به فرزند شوهرش خانه قدیمی خود را بدهد و فیلم با گروهی از همه بسته می شود و نشان می دهد که زندگی آنها چقدر بدبخت است. آبی در تمام طول فیلم خودنمایی می کند، به ویژه در یک لوستر شیشه ای که اهمیت آن به ذهن خلاق تماشاگران منتقل می شود.
دانلود فیلم Three Colors: Blue 1993 (سه رنگ : ابی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
این یکی از آثار بزرگ کیشلوفسکی است. فیلمی که در مورد افسردگی، سوگواری و مرگ صحبت میکند، که شما را با یک حس خنده روبهرو میکند، زیرا میدانید که رئیس چند سال پس از این واقعیت که چنین فیلمهای بیشماری را بیحساب میکند، لگد زده است.
این روایت جولی با بازی ژولیت بینوش که نیمه بهتر خود، نویسنده مشهور و دختر جوانی را در یک تصادف رانندگی از دست می دهد. پس از یک دوره بیاثر خود تخریبی، او از جایی که با خانوادهاش زندگی میکرد بیرون میرود و به پاریس نقل مکان میکند. در واقع او نمی داند چگونه زندگی خود را مدیریت کند، او مه آلودترین ایده را ندارد که چگونه با بدبختی سازگار شود، او در واقع نمی تواند بگوید که آیا او برای احساس کردن دیگر مجهز است یا خیر. در حالی که زندگی در اطراف او اتفاق می افتد، او به نظر می رسد که به نوعی ناظر تبدیل می شود، تلاش می کند تا از خاطرات غفلت کند و از یادها رها شود تا نوحه را کاهش دهد. در هر صورت، فهمیدن اینکه نیمه بهتر او عاشقانه غیرمجاز با خانم دیگری است که از او انتظار یک جوان دارد، در واقع او را متزلزل نمی کند، اگرچه به نظر می رسد که مسیر بازگشت به دنیای واقعی را آغاز می کند. آیا او دایره را خواهد بست؟ به نظر می رسد پایان می گوید OK - در هر صورت یک ترتیب واقعی - زیرا او در حال تکمیل آفرینشی است که نیمه بهترش در آن کار کرده است، و او در حال از سرگیری تماس با یک همراه و تحسین کننده طولانی مدت است، اما ما آنقدر قطعی نیستیم که این کار را انجام دهد. به همین ترتیب در یک ترتیب عمیق رخ می دهد. به نظر می رسد که آخرین جانشینی نشان می دهد که شخصیت های اصلی که در فیلم Three Colors: Blue از راه او عبور کرده اند، هر یک در جهان خود تنها هستند. واقعی بودن را نمی توان حداقل یکی دو بار زندگی کرد، دلتنگی ما را در انتظار مرگ فرا می گیرد.
بینوش فوق العاده عمل می کند، شاید این بهترین کار او باشد. سرعت آهسته است، لحن مالیخولیایی است، اما با فرض اینکه داستان های انسانی را دوست دارید، که باعث می شود فکر کنید و احساس کنید این فیلمی است که نباید از دست بدهید.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.