پسری نوجوان باید با رفتار عجیب مادرش پس از اینکه پدرشان آنها را ترک کرده است دست و پنجه نرم کند.
اتفاقات زندگی وحشی در دههی شصت میلادی و در شهر کوچکی در مونتانا رخ میدهد. در نزدیکی محل زندگی یک خانواده ، آتش جنگلی غیرقابل مهاری در نزدیکیهای مرز کانادا زبانه میکشد. زمانی که جری پدر خانواده کار خود را از دست میدهد و دیگر هیچ امیدی برای زندگی کردن ندارد، تصمیم میگیرد که به تیم مبارزهای که قصد خاموش کردن آتش را دارند ، بپیوندد. به همین دلیل، همسر و فرزند خود را ترک میکند تا به دنبال هدف جدید خود برود. اما جو پسر نوجوان خانواده ناگهان خود را در شرایطی میبیند که باید نقش یک فرد بالغ را ایفا کند. جو شاهد این است که مادرش چقدر تلاش میکند تا سرش را بالا بگیرد و با مشکلات بسیار زیاد خود و پسرش دست و پنجه نرم کند و…
جو 14 ساله، تنها فرزند جانت و جری به حساب میآید. جانت یک زن خانهدار و همچنین جری یک ورزشکار حرفهای ورزش گلف است. اتفاقات زندگی وحشی در دهه 1960 و در شهر کوچکی در مونتانا رخ میدهد. در نزدیکی محل زندگی آنها، آتش جنگلی غیرقابل مهاری در نزدیکیهای مرز کانادا زبانه میکشد. زمانی که جری کار خود را از دست میدهد و دیگر هیچ امیدی برای زندگی کردن ندارد، تصمیم میگیرد که به تیم مبارزهای که قصد خاموش کردن آتش را دارند، بپیوندد...
داستان پسری که شاهد سقوط روابط عاطفی بین پدر و مادرش میشود و از این موضوع آسیب هایی میبیند و…
خلاصه داستان : این جو 14 ساله تنها فرزند of و جری - یک زن خانهدار و یک باشگاه گلف در شهر کوچکی در دهه 1960 است . در همان نزدیکی , آتشسوزی جنگل کنترلنشده در نزدیکی مرز کانادا شدت مییابد و وقتی جری شغل خود را از دست میدهد - و هدف او - او تصمیم میگیرد به علت
جو 14 ساله تنها فرزند ژانت و جری - یک زن خانه دار و یک حرفه ای گلف - در یک شهر کوچک در دهه 1960 مونتانا است. در همان نزدیکی، یک آتش سوزی کنترل نشده جنگلی در نزدیکی مرز کانادا به وقوع می پیوندد، و زمانی که جری شغل خود را از دست می دهد (و احساس هدفش) تصمیم می گیرد به مبارزه با آتش بپیوندد و همسر و پسرش را به حال خود رها کند.
دانلود فیلم Wildlife 2018 (زندگی وحشی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اولین کارگردانی بازیگر پل دانو ، حیات وحش بر اساس رمان سال 1990 ساخته شده توسط ریچارد فورد ، و توسط Dano و دوست دخترش برای صفحه نمایش Zoe Kazan نوشته شده است. با نگاهی به غرق شدن یک خانواده از دیدگاه یکی از اعضای 14 ساله خانواده مذکور ، فیلم از نظر موضوعی شبیه به جاده انقلابی (2008) و Blue Valentine (2010) ، و از لحاظ زیبایی ظاهری شبیه صحنه های تگزاس در درخت زندگی (2011) < / a> (جزئیات دوره از صفحه می ریزد ، در حالی که استفاده از کودک به عنوان کانون اصلی بسیاری از آنچه را به تصویر می کشد رنگ می کند). و اگرچه حیات وحش قطعه ای از فیلم سازی به طرز قابل توجهی نوستالژیک است ، در عین حال ، تا حدودی از یک داستان مترقی روایت می کند ، عدم اطمینان از بروز فمینیسم موج دوم را در سطح پایه قبل از اینکه واقعاً در سال 1963 بروز کند ، نشان می دهد. اگرچه در اصل یک مطالعه شخصیت ، زندگی وحشی همچنین نشان می دهد که سبک زندگی دهه 1950 ، براق و مرتب ، صلبانه تعریف شده از زندگی ، ساخته شده در اطراف یک خانواده هسته ای کامل که در آن یک زن باید مطیع شوهر خود باشد ، در شرف تبدیل شدن به گذشته است .
زندگی وحشی که در سال 1960 در گریت فالز ، مونتانا واقع شده است ، داستان خانواده مشروب برینسون را روایت می کند. پدر جری ( جیک جیلنهال ) ، مادر ژانت ( کری مولیگان ) و 14 ساله پسر قدیمی جو ( اد اکسنبولد ). هنگامی که جری شغل خود را از دست می دهد و در تلاش برای غلبه بر مردانگی خود با مبارزه با آتش سوزی در جنگل شروع به کار می کند ، چیزی در ژانت بیدار می شود ، که ، برای اولین بار ، به خود اجازه می دهد اعتراف کند که به شدت ناراضی شده است ، و یک شبه ، رفتار او به طور چشمگیری تغییر می کند ، زیرا او علیه خانواده خود شورش می کند. او مصمم است که یک هویت جدید را جعل کند ، یکی از "مردگان ایستاده" نخواهد شد (اصطلاحی که برای درختانی که از آتش سوزی در جنگل زنده مانده اند).
مهمتر است ، فیلم سه سالها قبل از داستان شکن زنانه زنانه بتی فریدان (1963) ، که با بازتعریف پارامترهای تمام موضوعات مبتنی بر جنسیت ، جامعه ای را به تصویر می کشد که در آن زنان دیگر راضی به انجام پیشنهادات شوهرشان و تربیت فرزندان نبودند. در ابتدا ، ژانت به عنوان همسر و مادر 50 ساله کاملاً تصور شده است ، تقریباً تا حد کلیشه. او می پزد ، تمیز می کند ، لباس ها را می شوید ، ظرف می شست ، می بیند که جو به تکالیف خود می پردازد و وقتی جری شغل خود را از دست می دهد ، این ژانت است که به دنبال کار برای هر دو می رود. او می داند که نقش (ناگفته و ناشناخته) وی در این جامعه مردسالار حفظ خانواده است ، اما نقشی شبیه به آنچه او تصور می کرد در دوران جوانی است نیست. اگرچه به نظر می رسد او و جری عاشق یکدیگر هستند ، یا مطمئناً آنها قبلاً هم عادت داشتند ، اما او به وضوح احساس می کند که درگیر شرایط داخلی خود است.
نکته اساسی این است که تحول او خیلی سریع اتفاق می افتد. هنگامی که او به رختخواب می رود ، او یک زن و مادر است ، در محیط خانه خود گرفتار شده است ، اما صبح روز بعد که از خواب بیدار می شود ، می فهمد که فرصتی برای فرار دارد ، شاید بهترین فرصتی که تا به حال پیدا کرده است. این سالهاست که در حال افزایش است ، اما او آنقدر به احساس گم شدن عادت کرده است که وقتی فرصتی برای تغییر اوضاع پیدا می کند ، حتی در ابتدا حتی آن را تشخیص نمی دهد. با این حال ، ژانت تصمیم خود را به طور آگاهانه اتخاذ می کند و دیگر از عهده اجرای نقشی که مردان بر عهده او هستند ، نمی رود. همانطور که بیشتر از جمعیت زنان نیمکره غربی در طی حدود ده سال آینده س beال می کنند ، ژانت می خواهد بداند ، "آیا این همه چیزی است که وجود دارد؟" او چیزی بیش از گذراندن روزانه می خواهد. از این نظر ، او نورا هلمر را از خانه عروسک های هنریک ایبسن (1879) یا هر تعداد قهرمانان تنسی ویلیامز - زنی که از خواب بیدار می شود و می بیند که علی رغم دستیابی به هر آنچه می خواست ، بسیار ناخوشایند شده است و قصد دارد هر کاری را برای تغییر مسیر خود انجام دهد.
این که در خانواده برینسون همه چیز خوب نیست ، در صحنه آغازین ، جایی که جری و ژانت در مورد شام اختلاف نظرهای بی نتیجه اما قابل توجهی دارند (از جمله اینکه جو باید فوتبال را ادامه دهد) اشاره دارد. این صحنه اطمینان و ظرافتی را برای کل فیلم ایجاد می کند ، اثبات کار پیچیده کارگردانی دانو است. به عنوان مثال ، کاری که او چندین بار انجام می دهد این است که کاراکترها برای صحبت از خارج از صفحه خارج می شوند ، در حالی که دوربین را در حالی که جو سعی در گوش دادن دارد آموزش داده است و گفتگو به سختی از لبه قاب قابل درک است. این تکنیک علاوه بر اینکه استفاده بسیار خوبی از فضای خارج از صفحه است ، چیزی که خیلی اوقات آن را نمی بینید ، ما را به سختی به POV جو متصل می کند ، و ما را به جهان بینی او تلقین می کند. جهت بسیار خوب دیگر ، برش زود هنگام مونتاژ بین ژانت سوار دوچرخه اش ، جری رانندگی ماشین و جو سوار اتوبوس است که در آن هر یک از شخصیت ها با جهتی متفاوت روبرو هستند ، هر کدام جدا از دو شخصیت دیگر. این خلاصه اولیه سینمایی است که به جای گفتن نشان داده می شود ، اما بسیار خوب انجام شده است. صحنه قبل از آخر نیز به همین اندازه چشمگیر است ، جایی که دانو از پنجره های خانه برینسون برای مسدود کردن شخصیت ها استفاده می کند به گونه ای که هم احساسات درونی آنها و هم موضوع غالب در این نقطه از فیلم را نشان می دهد. در بیشتر موارد ، جهت گیری Dano نامرئی است و بیش از حرکت دوربین به ترکیبات استاتیک نقاش متکی است.
بازیگری ، همانطور که انتظار دارید ، در سطح جهانی عالی است. روی کاغذ ، ژانت و وارن میلر ( بیل کمپ عالی) ، پیرمردی که عاشقانه به او علاقه مند می شود ، بسیار شرور این قطعه هستند ، اما بازی های مولیگان و کمپ چنان پر از گرما و احساسات واقعی است که شما به راحتی نمی توانید به عنوان آنتاگونیست به آنها نگاه کنید و خود فیلم هرگز درباره آنها قضاوت نمی کند. مولیگان نقش ژانت را کاملاً خسته ، بسیار مسن تر از سالهای زندگی اش بازی می کند ، گاهی شکننده ، گاهی سنگ محکم ، هم آسیب پذیر و هم رفتار. پر از عصبانیت ، او به سادگی نمی تواند احساسات خود را بیشتر حفظ کند. متأسفانه ، با اجازه دادن به آنها ، او فراموش می کند که جو فقط 14 سال دارد و به او خیانت می کند. وقتی او در خانه میلر شروع به رقص و مستی با او می کند ، صحنه کاملاً ناخوشایند است ، اما عملکرد مولیگان به گونه ای است که ما حداقل او را به طور کامل محکوم نمی کنیم. او هرگز اجازه نمی دهد که مخاطب این واقعیت را از دست بدهد که اگرچه رفتار نسبتاً ضعیفی دارد ، اما زندانی است و درمقابل محدودیت های خود به بهترین شکل ممکن واکنش نشان می دهد.
البته موارد کمی وجود دارد چالش ها و مسائل. اساساً یک داستان از عصبانیت زناشویی ، روایت به خصوص ابتکاری نیست - ما این داستان را قبلاً بارها دیده ایم ، و درمورد همه کارهایی که به نمایش گذاشته شده است ، دانو هرگز موفق نمی شود حرفی کاملاً جدید بگوید. علاوه بر این ، جهت سنجیده شده وی نیز در مکان ها خیلی خوب است - همه چیز آنقدر مرتب ، مرتب و مرتب است ، که در بعضی مواقع به نظر نمی رسد محیط زیست ، بلکه بیشتر یک مفهوم انتزاعی از این دوره است. علاوه بر این ، چند خط وجود دارد که روی کاغذ عالی به نظر می رسند ، اما فقط آن مواردی نیستند که فرد در زندگی واقعی بیان می کند. به عنوان مثال ، ژانت به جو می گوید ، "من احساس می کنم باید بیدار شوم ، اما نمی دانم از چه چیزی ، یا از چه چیزی". بعداً او گفت ، "کاش من مرده بودم. اگر برنامه بهتری برای من دارید ، به من بگویید. شاید بهتر از این باشد". به نظر می رسد این نوع گفت وگو بیش از توسعه ضربات شخصیت ، علاقه مند به زدن نقاط متنی موضوعی است. به همین ترتیب ، در اواخر فیلم ، جری به جو گفت: "این یک زندگی وحشی است. مگر نه پسر؟" اعلام عنوان فیلم در این زمینه حتی از راه دور کارساز نیست و خط کاملاً بی جا احساس می کند ، تا جایی که شما را از روایت خارج می کند.
از یک طرف ، حیات وحش در مورد چگونگی تغییر جامعه در سال 1960 و از سوی دیگر ، در مورد چگونگی بروز این تغییر در خانواده برینسون. بله ، این داستان "مرگ رویای آمریکایی" دیگر در یک سری طولانی از چنین فیلم هایی است ، اما در اینجا بیشتر تمرکز بر شخصیت است تا مضمون ، با کارکرد ژانت به نوعی هم زمان. نقطه ورود ویژه ما ، او فردی است که بررسی توده ها را تسهیل می کند. و بله ، ممکن است دانو با کمی گفتگوی عجیب و غریب و کمال کارت پستال تا حدودی چند بار چشم خود را از توپ دور کند ، اما در مجموع ، این اولین کارگردانی عالی است.
دانلود فیلم Wildlife 2018 (زندگی وحشی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
من زندگی وحشی را چندین مورد جذب کردم ، به ویژه دو مورد.
جیک جیلنهال ، که از زمان "کوه Brokeback" (2005) مدام کارهای عالی را پشت سر می گذارد ، ناعادلانه شناخته شده نیست. از بین سه همکارش ، هیت لجر درگذشته است اما با بازی کالیبر مشاهیر خود در "شوالیه تاریکی" که افتخارات پس از مرگ زیادی از جمله اسکار را دریافت کرد ، افتخار می کند. آن هاتاوی به یکی از پرطرفدارترین بازیگران نقش اول زن در سینمای تجاری تبدیل شده و اسکار اختصاصی خود را دریافت کرده است. موفقیت میشل ویلیامز بیشتر در حد یک بازیگر شخصیت است ، با تصویری چشم نواز از مرلین مونرو و همچنین بازی اخیر برنده جوایز از گوئن وردون در یک مینی سریال تلویزیونی ، هم گلدن گلوب و هم امی. متاسفانه جیلنهال فقط یک نامزدی اسکار دارد که دقیقاً به "کوه Brokeback" برمی گردد. بی انصاف ترین.
به همین ترتیب ، کری مولیگان در اولین معرفی اصلی خود "یک آموزش" (2010) تنها نامزدی اسکار را داشت. از آن زمان ، او گستردگی و عمق استعداد بازیگری خود را در طیف گسترده ای از کار نشان داده است. دوباره ، کمتر شناخته شده است. "حیات وحش" در واقع نمایش اوست که جیلنهال با کمال لطف نقش مکمل را بازی می کند.
نوجوان تازه وارد ، اد اکسنبولد ، توسط منتقدان به عنوان یافته اصلی تأیید می شود. در تماشای اجرای او ، نمی توانم فکر نکنم که دو دهه پیش ، این یک نقش عالی برای پاول دانو بود. جالب است که زندگی وحشی اولین کارگردانی Dano است که در جشنواره های فیلم های هنری (Can، Independent Spirit، Sundance) نامزدی و جوایز را به دست آورد ، و همچنین به عنوان یکی از محبوب ترین های TIFF شناخته شد که هنوز به بقیه در اعطای جوایز پیوسته است.
این داستان خانوادگی روزمره در دهه 1960 در گریت فالز ، مونتانا واقع شده است ، می تواند در هر زمان و هر مکانی رخ داده باشد. یک خانواده جوان جری (جیلنهال) ، ژانت (مولیگان) و جو 14 ساله (آکسنبولد) تازه نقل مکان کرده اند ، نه اولین بار و نه یک اتفاق خوشحال کننده. این مقدار پیشنهاد شده است اما جزئیات در اختیار مخاطبان قرار نگرفته است. لازم نیست اضافه کنم.
در حالی که به نظر نمی رسد خانواده برای سازگاری با محیط جدید مشکلی دارند ، جری به زودی شغل حرفه ای خود را در باشگاه گلف محلی از دست می دهد که ظاهراً واقعا درمان نمی کند او را مانند یک حرفه ای. وقتی آنها تماس می گیرند و می خواهند او را برگردانند ، جری به ژانت می گوید: "به آنها بگویید من نمی خواهم برای چنین افرادی کار کنم. اگر آنها دوباره تماس بگیرند ، من علاقه ای ندارم. این یک کار نوجوان است". او به زودی یک ساعت کار آتش نشانی در هر ساعت انجام می دهد که او را از خانواده دور می کند ، به کوه می برد ، جایی که در آنجا گیر می کند تا آتش با تلاش آتش نشانی یا با آمدن برف ، هر کدام که خاموش شود. حرف اول را می زند. معمولاً دومی است. جو ، جوانی مسئولیت پذیر و سرسخت ، کار نیمه وقت خود را در یک فروشگاه عکس انجام می دهد و سرانجام (در اواخر فیلم) ارتقا می یابد. ژانت ، یک معلم حرفه ای ، در یافتن چیزی مناسب در یک شهر کوچک با مشکل روبرو می شود. او به عنوان یک مربی شنا به پایان می رسد ، فقط به این دلیل که می تواند شنا کند.
از داستان داستانی کپسول بالا ، می توان حدس زد که گیلنهال تا حدودی زمان نمایش را محدود کرده است. هنوز هم او صحنه های خوبی دارد و مثل همیشه عالی است.
زندگی وحشی تمام نمایش های مولیگان است. در حالی که همسرش دور نیست ، ژانت به تدریج با یکی از دانش آموزان شنا خود وارن (بیل کمپ بسیار خوب) ، صاحب زمینی و متوسط یک نمایندگی اتومبیل ، رابطه برقرار می کند. محکومیت شخصیت او آسان است اما مولیگان با اجرای بی عیب و نقص و ظریف خود باعث می شود مخاطب ژانت را درک کند. درک ، نه انصراف کامل. مشکل زناشویی احتمالاً قبل از بازه زمانی فیلم در حال جوش زدن بوده است. و به عنوان یک مادر ، چیزی را از جو پنهان نمی کند ، عصر او را برای صرف شام به محل وارن می برد. او همچنین یک گفتگوی سالم با پسرش انجام می دهد. در یک صحنه آنچه مادر و پسر در یک رستوران می خورند ، او به او می گوید که او و جری با هم ملاقات کرده اند. "احتمالاً خوب است که بدانید والدین شما روزی پدر و مادر شما نبوده اند".
همانطور که گفته شد ، Oxenbould به طور کلی یک یافته عالی محسوب می شود. از زاویه دید او ، "حیات وحش" را می توان به عنوان یک فیلم روی سن مشاهده کرد. این نقطه به ویژه در آخرین صحنه به خانه ضربه می زند. اگر فیلم را ببینید ، منظور من را خواهید فهمید.
مکتب قدیمی داستان پردازی دراماتیک کاملاً طراوت بخش است ، خصوصاً اگر اخیراً بیش از حد ابرقهرمانان ، بدلکاری های جاذبه اتومبیل و ترسناک موهای زائد را دیده اید. . "حیات وحش" در مورد مردم واقعی و بسیار عادی ، سه بعدی و قابل پذیرش است. هیچ ملودرامی وجود ندارد ، فقط زندگی واقعی است. زندگی وحشی به راحتی می تواند بهترین فیلم سال باشد.
فیلمبرداری نیز درجه یک است. یک صحنه خاص که برجسته است آتش سوزی کوه است. دوربین با نشان دادن جنگل در زمین نزدیک شروع می شود ، و فقط یک نگاه اجمالی از آتش به عنوان یک تکه کوچک در بالای قاب مشاهده می شود. سپس به آرامی به یک ضربه جرثقیل تبدیل می شود و در نهایت با خشم کامل آتش را به کل قاب می بلعد.
دانلود فیلم Wildlife 2018 (زندگی وحشی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
جو برینسون (اد اکسنبولد) در شهر کوچک رویاهای شما بزرگ شد، جایی که همه نام شما را می دانستند و هیچ اتفاق بدی هرگز نیفتاد. «حیات وحش»، اولین کارگردانی پل دانو که از رمان ریچارد فورد اقتباس شده است، سعی می کند حفره ای را در این اسطوره سوراخ کند. درست مانند «مخمل آبی» دیوید لینچ، بدون سوررئالیسم و ژانر، «حیات وحش» از شما میخواهد که نگاهی دوباره به آن چمنزار بینقص بیندازید. «حیات وحش» این تصور را به چالش میکشد که وقتی مردان و زنان جایگاه خود را در جهان میدانستند، مردم شادتر بودند. شوهر نان آور خانه بود، تنها تامین کننده ای که این امکان را برای زن فراهم می کرد که با بچه ها در خانه بماند. روی میز نان گوشت بود. یک بازی بیسبال در رادیو پخش می شد. جینت برینسون (کری مولیگان)، مادر جو، نقش یک زن خانه دار حومه شهر را بازی می کند تا زمانی که دیگر مجبور نباشد. زمانی که جری برینسون (جیک جیلنهال) شغل خود را به عنوان یک حرفه ای گلف از دست می دهد، خانه دار نقش جالب تری را کشف می کند، معشوقه یک پیوندک محلی. او داوطلب می شود تا به خاموش کردن آتش سوزی هایی که شهر کوچک را تهدید می کند کمک کند. کمتر از یک قهرمان، آتش نشان بودن به جری بهانه ای می دهد تا همسر و پسرش را رها کند.
نشانه هایی وجود داشت. شکاف در پویایی خانواده قبل از اینکه جری این تصمیم ناگهانی یکجانبه برای کنارهگیری از نقش خانوادگیاش را بگیرد، و ژانت و جو را در بیحوصلگی بگذارد، میتوانستید ببینید که چگونه سعادت زناشویی آنها تا حد زیادی نمایشی بود. در پایان سکانس آغازین براوورا در «مخمل آبی»، دوربین به سطح سبز نفوذ میکند و تاریکی زیر درخت را نشان میدهد، جایی که حشرات با حشرات دیگر مبارزه میکنند. قوانین طبیعت، نهادینه شده، اما دور زدن توجه. زن و شوهر هر دو در حال مرگ هستند که یک فرد متفاوت باشند. افسوس، کودک، کودکی وجود دارد که باید در نظر گرفته شود، بنابراین آنها از طریق حرکت می روند. جینت که توسط آداب اجتماعی زندگی روستایی در سال 1960 از پیش تعیین شده بود، مکان و زمانی که هنوز در خماری دهه 55 بود، امتحان قدیمی کالج را به آن میدهد، روی پسرش خمیده است در حالی که تکالیفش را دوستانه تصحیح میکند، در حالی که جری در همان نزدیکی روی صندلی صندلیاش نشسته و گوش میدهد. به یک بازی توپ در رادیو، آبجو در دست. چیزی بیشتر از این نمی تواند باشد، درست است. تعیین نقش های جنسیتی سختگیرانه ایجاب می کرد که همسر آشپزی کند و نظافت کند و سهم بزرگ تربیت فرزند را انجام دهد، در حالی که پدر پس از یک روز کاری طولانی به خانه می آید. جری نان گوشت را می خورد. جری درب بطری آبجوش را باز می کند. جری تماشا میکند، از چیدمان راضی است. دوربین دانو حشرات را در حال آماده شدن برای مبارزه شکار می کند. زنی که هرگز آرزوی همسر و مادر بودن را ندارد، همانطور که نماد نگاری این دوره در تلویزیون و فیلم مطرح می کند، هرگز این رقص تشریفاتی خودفریختگی خانگی را از نزدیک بررسی نکرد. اما ژانت، در خلوت. هنگامی که جو کاما را اضافه می کند که Jeanette پیشنهاد می کند، او مرخصی می گیرد، اما نه بدون برداشتن نوشیدنی الکلی خود. این زن فکر می کند. این زن می نوشد او جون کلیور نیست. او نسخه اثیری از مادر بیش از حدی نیست که جسیکا چستین در «درخت زندگی» ترنس مالیک بازی میکند. زن بی نام هرگز مشتاق دنیایی نیست که خودش ساخته باشد. اما ژانت با رفتن شوهرش متوجه میشود که میتواند از همسری و به انتخاب مادر بودن دست بردارد و جو را به حال خود رها کند. در دوره موقت، زمانی که جری از قبول شغل قبلی خود در کلوپ کانتری امتناع کرد، همسرش دوباره به نیروی کار ملحق شد و در Y. کلاس های شنا در دانشگاه Y داد. مانند مونولوگ:
"شاید همه ما در شرف سیل بزرگی هستیم. برخی از ما در یک سیل بزرگ غرق خواهیم شد. برخی از ما به سمت بالا شناور خواهیم شد."
او در این دنیا از چه چیزی صحبت می کند؟ ایالتی که آنها در آن زندگی می کنند ممکن است اقیانوس نداشته باشد، اما حوضچه ها و دریاچه های آب شیرین وجود دارد، بدون توجه به آب کلر در استخرها. یادگیری شنا به عنوان یک اقدام پیشگیرانه در برابر مرگ تصادفی، مهارتی بود که بسیاری از کودکان به دستور والدین خود کسب کردند. زمان و مکان را به خاطر بسپارید. "حیات وحش" به یاد می آورد. "حیات وحش" رمزگذاری شده است. این به بیننده بستگی دارد که کد را بشکند. زمانی که جری هنوز میتوانست خود را یک شهروند برجسته جامعه بداند، که دارای شغلی سودمند است، آتش مشکل شخص دیگری بود. "دودی میبینی؟" جری از پسرش در حالی که سطح قرار دادن را آب می کند، لفاظی می پرسد. به گفته جری، پتانسیل آتش در جامعه آنها در بهترین حالت حداقل است. او به پسرش اطمینان می دهد که هر چه شنیده تاکتیک ترساندن بیش نیست. پدر بهتر می داند. آتش کیلومترها دورتر است، تا چشم کار می کند. نگهبان پارک با کلاس جو صحبت کرده بود. اگرچه آتشسوزیها از کنترل خارج میشوند، اما او با اشاره به اینکه تغییر در چشمانداز میتواند یک «نیروی مثبت» باشد، خطر ظاهری را کاهش میدهد. شاید جنگل نیاز به بازسازی داشته باشد. تنوع گسترده تری از جانوران و گیاهان. اما در حال حاضر، جری اصرار دارد: "آنها مردم را بی دلیل می ترسانند." پدر فقط فکر می کند که او بهتر می داند. یک شب، هنگام غروب، پس از بیکار شدن، جری از خانه صنعتگر خود بیرون می آید و به افق نگاه می کند. او می بیند، یا فکر می کند که می بیند، توده های دود که بر فراز رشته کوه بلند شده اند. جری به پسرش توضیح می دهد که این یک تماس است. او باید "صدای زمزمه ی سرم را آرام کند" و کمک کند تا از شعله های آتشی که شهرشان را فرا گرفته است، جلوگیری کند. در تلویزیون، از طریق رادیو، جری عباراتی مانند "جنگ مبارزاتی" و "خطر قریب الوقوع" را می شنود. عامیانه؟ شما تصمیم می گیرید.
یک صدای استنتور در تلویزیون هشدار می دهد: "اکنون در سال 1960، در این دوران سخت و خطرناک و چالش برانگیز، من معتقدم که می توانیم این کشور را دوباره به حرکت در آوریم."
جری برینسون دقیقا برای چه چیزی ثبت نام می کند؟ شما تصمیم می گیرید.
ژانت و پسرش از محدوده شهر عبور می کنند. جو روزی را از مدرسه مرخصی می گیرد تا با مادرش یک سفر جاده ای انجام دهد. آنها قصد دارند فردی را که این خانواده هسته ای را تکمیل می کند، بررسی کنند. در محل آتشسوزی، ژانت موتور را قطع میکند، سپس به پسرش دستور میدهد از ماشین خارج شود. از او می پرسد: دوست داری؟ سوال عجیبی است البته، جو پاسخ می دهد: "نه،" زیرا پدرش می تواند سوخته شود و فقط با مدارک دندانپزشکی قابل شناسایی است. مسلماً این یک سؤال وجودی است. نه به جو، بلکه به مخاطب. چرا جو برگشت تا شاخ و برگها را قبل از توقف در آینه عقب ببیند؟ شما تصمیم می گیرید.
جری، وحشت زده به آتش خیره می شود.
"متأسفم که ما هر دو نمی توانیم با او همدردی کنیم. شما باید خودتان ببینید که او چه می یابد. ژانت به او می گوید خیلی مهم است. پسر سخنان پارکبان را به خاطر می آورد: "آتش می تواند یک نیروی مثبت باشد." قدرت "بازسازی" را دارد. فیلمساز ترجیح می دهد جری را در یک نور قهرمانانه نشان ندهد. مخاطب هرگز او را با شیلنگ آب نمی بیند، یا سنگر می کند تا مانع پیشرفت آن شود. آیا جری چیزی فراتر از آتش میجنگد؟ قبل از اینکه به خانه برگردند، مادر و پسر سریعاً در یک غذاخوری غذا میخورند، قاشقی چرب که دیگر هرگز نمیبینید. "شما چند سال دارید؟" جو می پرسد. ژانت برینسون سی و چهار ساله است. مطمئناً پسرش از قبل این را می داند. این شما، مخاطب هستید که باید این را بدانید. این بیش از بیان ناشیانه است. "آیا اگر پنجاه ساله بودم بهتر بود؟" او پاسخ می دهد. جو به صورت پاره وقت به عنوان دستیار عکاس کار می کند. تازه عروسها، سازمانهای جوانان، خانوادهها و همه مردم خوب این شهر کوچک برای گرفتن عکس میآیند، زیرا به قول مغازهدار (جان والپول): «مردم میخواهند اتفاق خوبی را که در زندگیشان میافتد به یاد بیاورند». «حیات وحش» این تصور را که سال 1960 شبیه تکرار «آن را به بیور بسپار» رد می کند. از قضا، جو پس از اینکه با مادرش در شب قرار ملاقات با وارن میلر (جو کمپ)، ثروتمندترین مرد این شهر تک اسبی، همراه شد، تلویزیون را روشن می کند و زندگی را که قرار است در آن زندگی کند تماشا می کند. بابا میاد خونه مامان به او سلام می کند. و همه برای شام دور میز نشستند. «بیور» هرگز مجبور نشد برای خواربار فروشی خودش خرید کند. والی و «بیور» هرگز مجبور نشدند اسپاگتی را از قوطی بخورند.
هیچکس در سال 1960 طلاق نگرفت، اما «حیات وحش» چیزها را طور دیگری به خاطر می آورد. برینسون ها طلاق می گیرند. ژانت از ایالت خارج می شود و دوباره شروع به تدریس می کند. هنگامی که او برای یک ملاقات کوتاه برمی گردد، جو او را از ایستگاه اتوبوس می برد. آنها یک شام خانوادگی دارند. جری طبخ غذا را انجام می دهد. در آخرین روز خود، پسر محاصره شده پدر و مادر خود را به محل کار خود می کشاند. او یک عکس خانوادگی می خواهد، یک عکس واقعی. پرتره ای از خانواده شکسته
دانلود فیلم Wildlife 2018 (زندگی وحشی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
سلامی دوباره از تاریکی. کارگردان شدن بازیگران یک سنت هالیوودی است که به سالها قبل برمیگردد، اگرچه به نظر میرسد این روزها کاملاً رواج یافته است. فقط در 3 هفته گذشته، اولین کارگردانی فیلم بلند از بردلی کوپر، جونا هیل و اکنون پل دانو بوده است. شما مطمئناً آقای دانو را با کارش به عنوان برادر آرام در سریال LITTLE MISS SUNSHINE، نقش دوگانه او در THERE Will Be BLOOD، و نوبت او در نقش برایان ویلسون در سال های اولیه در LOVE & MERCY می شناسید. او یک بازیگر با استعداد است که اکنون درک تقریباً استادانه ای از فیلمسازی را به رخ می کشد.
در مونتانا در سال 1960 ما با برینسون ها، یک خانواده معمولی از پدر جری (جیک جیلنهال)، مادر ژانت (کری مولیگان) آشنا می شویم. و پسر 14 ساله جو (اد اکسنبولد). جری یک کارمند صمیمانه زمین گلف است، ژانت یک معلم جایگزین سابق است - حالا مادرش در خانه بمان، و جو یک نوجوان معمولی است که فقط سعی می کند فوتبال بازی کند تا پدرش را مغرور کند و در ریاضیاتش به کمک مادرش نیاز دارد. مشق شب. جری هر شب چند آبجو می نوشد و ژانت یک شام خانوادگی خوب می پزد. اینجا چیزی برای دیدن وجود ندارد.
وقتی جری از کارش به دلیل رعایت نکردن مرزهای اعضای باشگاه (نه آن چیزی که فکر میکنید) از کارش اخراج میشود (نه آن چیزی که شما فکر میکنید)، این دنیای شگفتانگیز تا حد زیادی متزلزل میشود و غرور مردانه او پیروز شد اجازه ندهید وقتی باشگاه تجدید نظر کند، به کارش بازگردد. ژانت همان کاری را میکند که مادران انجام میدهند - او به عنوان معلم شنا در YMCA محلی کار میکند تا جری بتواند شغل جدیدی پیدا کند. در این مرحله است که متوجه میشویم پسر جو مهارتهای مشاهدهای خارقالعادهای برای یک پسر نوجوان دارد و او در ردیف اول برای ازدواج در حال فروپاشی قرار دارد. جری با تحمل شرم و ناامیدی مردی در این دوران که نمیتواند خرج خانوادهاش را تامین کند، ناگهان ترک میکند تا با آتشسوزی خارج از کنترل جنگل در کوهستان مبارزه کند. جو آرزوی عادی بودن را دارد - تنها زندگیای که تا اینجا میدانست.
جو با سردرگمی آرام نظارهگر تبدیل شدن مادرش از خانهدار و مادری دلسوز به چیزی و شخصی است که نمیشناسد. او نحوه صحبت کردن، لباس پوشیدن و رفتارش را تغییر می دهد. ژانت این تناقض را تجربه میکند که بداند به یک مرد نیاز دارد و ذرهای آن احساس را دوست ندارد. او به یک فروشنده ماشین محلی به نام وارن میلر (بیل کمپ) متصل می شود. میلر اساساً یک استاد درنده است که طعمه زخمی خود را از طریق قدرت پول و وعده ثبات میگیرد، و این شرایط ناخوشایندی را هم برای ما به عنوان بیننده و هم برای جو که مادرش را تماشا میکند، ایجاد میکند. این یک درام خانوادگی است که به عنوان بینشی نسبت به زمان های در حال تغییر دوچندان می شود - چه چیزی شادی را تعریف می کند، چه نقشی را زنان بازی می کنند، چقدر بچه ها در خانه نقش دارند. بر اساس کتابی از ریچارد فورد، فیلمنامه توسط کارگردان دانو و دوست دختر قدیمیاش زوئی کازان (RUBY SPARKS، 2012) نوشته شده است. داستان یک قسمت فمینیستی است، یک قسمت به سن بلوغ و یک قسمت تغییر اجتماعی است. اینها افراد کاملاً کشیده و پیچیده ای هستند که مانند مردم راه می روند، صحبت می کنند و واکنش نشان می دهند.
به عنوان جری، جیک جیلنهال در صحنه های محدود خود عالی است و اد آکسنبولد یک بازیگر جوان جذاب است و ماهیت را به تصویر می کشد. جو جوان - مخصوصاً آن لحظه ای که بچه ها متوجه می شوند والدینشان یک نفر هستند، نه فقط وسایلی که روی زمین برای خدمت به بچه ها گذاشته شده اند. این داستان جو است، اما فیلم مولیگان است. او چه عملکرد فوقالعادهای ارائه میدهد، که با توجه به سابقهاش جای تعجب ندارد. در اینجا او باعث میشود که ما هر آنچه که ژانت احساس میکند احساس کنیم، و اگرچه این فیلمی نیست که به شما کمک کند، اما احتمالاً بازی خانم مولیگان اینگونه خواهد بود. آهنگی رسا، سنگین بر بادهای چوبی، از دیوید لانگ وجود دارد. و فیلمبرداری از دیگو گارسیا نیز برای دوران - همانطور که طراحی صحنه معتبر است. آقای دانو یک اثر استثنایی از فیلمسازی را برای مخاطبان بسیار محدودی ارائه کرده است. کسانی که به دنبال آن هستند، پاداش خواهند گرفت.
دانلود فیلم Wildlife 2018 (زندگی وحشی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
من برای فیلمسازی محدودی که زندگی وحشی نمونه ای از آن است، احترام زیادی قائل هستم. سرعت ثابت و طراحی سلیقه ای آن به آن اصالت می بخشد و به شما این امکان را می دهد که احساس کنید زندگی شخصیت اصلی جو را دارید. بازی فوق العاده است و شخصیت ها افرادی زنده و نفس می کشند که سرشار از آرزوها و استقلال هستند. اگرچه ژانت گاهی لنگ می زند، اما کاری را انجام می دهد که به نظرش برای بقای او و پسرش ضروری است. احساسات روی صورت او که مانند یک لامپ کوتاه سوسو می زند، شکنندگی او را با عمق زیادی به تصویر می کشد. نمره فیلم عالیه داستان، اگرچه شاید برای بعضی ها خیلی کمرنگ باشد، اما مدت ها بعد از اینکه زندگی وحشی جدی به نتیجه رسید، با شما می ماند.
دانلود فیلم Wildlife 2018 (زندگی وحشی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اولین کارگردانی بازیگر پل دانو، حیات وحش بر اساس رمان 1990 نوشته ریچارد فورد ساخته شده است. و توسط دانو و دوست دخترش زوئه کازان برای نمایش نوشته شده است. با نگاهی به فروپاشی یک خانواده از دیدگاه یکی از اعضای 14 ساله خانواده مذکور، فیلم از نظر موضوعی شبیه به جاده انقلاب (2008) است و ولنتاین آبی (2010)، و از نظر زیباییشناسی شبیه به صحنههای تگزاس در درخت زندگی (2011)< /a> (جزئیات پریود از صفحه میچکد، در حالی که استفاده از کودک بهعنوان کانونیکننده، بسیاری از آنچه به تصویر کشیده شده است را رنگ میکند). و اگرچه حیات وحش قطعهای از فیلمسازی نوستالژیک قابلتوجهی است، اما در عین حال، تا حدودی داستانی مترقی را روایت میکند، که نشاندهنده عدم قطعیتی است که فمینیسم موج دوم با آن در سطح مردمی قبل از شروع به کار در سال 1963 ظاهر شد. یک مطالعه شخصیتی، زندگی وحشی همچنین نشان میدهد که سبک زندگی تمیز، مرتب و منظم و با تعریف دقیق، به سبک دهه 1950، ساخته شده حول خانواده هستهای کامل که در آن زن باید مطیع شوهرش باشد، در شرف تبدیل شدن به گذشته است. .
زندگی وحشی در گریت فالز، مونتانا در سال 1960 می گذرد، داستان خانواده مشایی برینسون را روایت می کند. پدر جری (جیک جیلنهال)، مادر جینت (کری مولیگان) و 14 ساله -پسر جو (اد اکسنبولد). هنگامی که جری شغل خود را از دست می دهد و در تلاشی نادرست برای تأیید دوباره مردانگی خود با مبارزه با آتش سوزی جنگل، چیزی در ژانت بیدار می شود که برای اولین بار به خود اجازه می دهد تا بپذیرد که عمیقاً ناراضی شده است و یک شبه رفتارش را نشان می دهد. به طور چشمگیری تغییر می کند، زیرا او علیه خانواده خود شورش می کند. او که مصمم به ساختن هویت جدیدی است، مصمم است که به یکی از "مرده های ایستاده" تبدیل نشود (اصطلاحی که برای درختانی که از آتش سوزی جنگل جان سالم به در می برند) تبدیل نمی شود.
مهم این است که داستان فیلم سه سال قبل است. به کتاب پیشگامانه بتی فریدان The Feminine Mystique (1963) که پارامترهای همه موضوعات مبتنی بر جنسیت را بازتعریف کرد و جامعه ای را به تصویر کشید که در آن زنان دیگر راضی به انجام دستورات شوهرشان و بزرگ کردن فرزندان نبودند. در ابتدا، ژانت به عنوان یک همسر و مادر اصلی دهه 1950، تقریباً در حد کلیشه به تصویر کشیده شد. او آشپزی میکند، تمیز میکند، لباسها را میشوید، ظرفها را میشوید، میبیند که جو به تکالیفش میپردازد، و وقتی جری کارش را از دست میدهد، این ژانت است که به دنبال کار برای هر دوی آنها میرود. او می داند که نقش (ناگفته و ناشناخته) او در این جامعه مردسالار، حفظ خانواده است، اما این نقشی است که هیچ چیزی شبیه به آن نیست که در جوانی فکر می کرد. اگرچه به نظر می رسد که او و جری همدیگر را دوست دارند، یا مطمئناً قبلاً همدیگر را دوست دارند، او به وضوح احساس می کند در دام موقعیت خانگی خود افتاده است.
این که تحول او به سرعت اتفاق می افتد، نکته کلیدی است. وقتی او به رختخواب می رود، او یک همسر و مادر است و در محیط خانه اش گرفتار شده است، اما وقتی صبح روز بعد از خواب بیدار می شود، متوجه می شود که فرصتی برای فرار دارد، شاید بهترین فرصتی که تا به حال به دست می آورد. این سالها است که در حال شکلگیری است، اما او آنقدر به احساس گمشده عادت کرده است که وقتی فرصتی برای تغییر اوضاع پیدا میکند، حتی در ابتدا آن را بهعنوان چنین تشخیص نمیدهد. با این حال، هنگامی که او این کار را انجام می دهد، ژانت تصمیم آگاهانه می گیرد تا از ایفای نقشی که توسط مردان محول شده است، دست بردارد. همانطور که بسیاری از جمعیت زنان نیمکره غربی در ده یا چند سال آینده می پرسند، ژانت می خواهد بداند: "آیا این همه چیز وجود دارد؟" او چیزی بیش از گذراندن روز می خواهد. به این معنا، او نورا هلمر را از هنریک ایبسن خانه عروسک (1879) یا هر تعداد تنسی ویلیامز قهرمانان - زنی که از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که علیرغم رسیدن به هر چیزی که زمانی می خواست، عمیقاً ناراضی شده است و تصمیم می گیرد تا هر کاری که لازم است انجام دهد تا مسیر خود را تغییر دهد.
این همه چیز در خانواده برینسون خوب نیست، در صحنه آغازین اشاره شده است، جایی که جری و ژانت چند اختلاف بیاهمیت اما قابل توجه بر سر شام دارند (مانند اینکه آیا جو باید به دنبال فوتبال ادامه دهد یا خیر). این صحنه یک اطمینان و ظرافت دست را ایجاد می کند که برای کل فیلم دوام می آورد و کار کارگردانی دانو به طور غیرمنتظره ای پیچیده است. برای مثال، کاری که او چندین بار انجام میدهد این است که کاراکترها را بیرون از صفحه نمایش میدهد تا صحبت کنند، در حالی که دوربین را در حالی که جو سعی میکند گوش کند، آموزش داده است، در حالی که دیالوگها به سختی از لبه کادر قابل درک است. این تکنیک علاوه بر استفاده عالی از فضای خارج از صفحه نمایش، چیزی که اغلب آن را نمی بینید، ما را به شدت به POV جو در همان ابتدا متصل می کند و ما را به جهان بینی او القا می کند. یکی دیگر از قسمت های بسیار زیبای کارگردانی، برش مونتاژ اولیه بین Jeanette در حال دوچرخه سواری، جری در حال رانندگی ماشین، و Joe سوار بر اتوبوس است که در آن هر یک از شخصیت ها در جهت متفاوتی قرار دارند، هر کدام جدا از دو نفر دیگر. این یک کوتاه نویسی اولیه سینمایی است که به جای گفتن نشان می دهد، اما بسیار خوب انجام شده است. به همان اندازه تأثیرگذار صحنه ماقبل آخر است، جایی که دانو از پنجره های خانه برینسون استفاده می کند تا شخصیت ها را به گونه ای مسدود کند که هم احساسات درونی آنها و هم تم غالب در این نقطه از فیلم را نشان دهد. با این حال، در بیشتر موارد، کارگردانی دانو نامرئی است، و بیش از حرکت دوربین بر ترکیببندیهای نقاشی ایستا متکی است.
بازیها، همانطور که انتظار دارید، در سطح جهانی عالی هستند. روی کاغذ، ژانت و وارن میلر (یک بیل کمپ فوقالعاده)، مرد مسنتری که عاشقانه به او علاقهمند میشود، بسیار شرور این قطعه هستند، اما بازی های مولیگان و کمپ آنقدر پر از گرما و احساسات واقعی است که نمی توان به سادگی به آنها به عنوان آنتاگونیست نگاه کرد و خود فیلم هرگز آنها را قضاوت نمی کند. مولیگان نقش ژانت را کاملا خسته، بسیار مسنتر از سالهایش، گاهی شکننده، گاهی محکم، آسیبپذیر و دستکاریکننده بازی میکند. او که پر از خشم است، دیگر نمی تواند احساسات خود را نگه دارد. متأسفانه، با رها کردن آنها، او به جو خیانت می کند و فراموش می کند که او فقط 14 سال دارد. وقتی او در خانه میلر در حالت مستی شروع به رقصیدن با او می کند، صحنه بسیار ناراحت کننده است، اما اجرای مولیگان به گونه ای است که ما او را حداقل، نه کاملاً محکوم نمی کنیم. او هرگز اجازه نمی دهد مخاطب این واقعیت را فراموش کند که اگرچه رفتار نسبتاً ضعیفی دارد، اما یک زندانی است و به بهترین شکل ممکن در برابر محدودیت های خود واکنش نشان می دهد.
البته چند مشکل وجود دارد. اساساً داستانی از اضطراب زناشویی است، روایت به ویژه بدیع نیست - ما قبلاً این داستان را در واقع بارها دیدهایم، و با وجود تمام هنرهای نمایش داده شده، دانو هرگز واقعاً موفق نمیشود چیز کاملاً جدیدی بگوید. بعلاوه، جهت اندازه گیری شده او نیز در جاهایی بسیار خوب است - همه چیز به قدری منظم، مرتب و آراسته است، که در بعضی مواقع، محیط زندگی به نظر نمی رسد، بلکه بیشتر مفهومی انتزاعی از آن دوره است. علاوه بر این، چند خط وجود دارد که روی کاغذ عالی به نظر می رسد، اما چیزهایی که در زندگی واقعی می گویند نیستند. برای مثال، ژانت به جو میگوید: «احساس میکنم باید از خواب بیدار شوم، اما نمیدانم از چه چیزی، یا از چه چیزی». بعداً می گوید: "کاش مرده بودم. اگر برنامه بهتری برای من داری بگو. شاید بهتر از این باشد". به نظر میرسد این نوع دیالوگ بیش از آنکه ضربات شخصیتها را بسازد، به هدف قرار دادن نقاط تماتیک علاقه دارد. به همین ترتیب، در اواخر فیلم، جری به جو می گوید: "این یک زندگی وحشی است. اینطور نیست، پسرم؟" اعلام عنوان فیلم در این زمینه حتی از راه دور هم جواب نمی دهد، و خط کاملاً نابجا به نظر می رسد، تا جایی که شما را از روایت خارج می کند.
از یک طرف، Wildlife درباره چگونگی جامعه است. در سال 1960 در حال تغییر بود، و از سوی دیگر، در مورد چگونگی تجلی آن تغییر در خانواده برینسون. بله، این یکی دیگر از داستانهای «مرگ رویای آمریکایی» در مجموعهای طولانی از این گونه فیلمها است، اما در اینجا، بیشتر تمرکز بر شخصیت است تا مضمون، و ژانت به نوعی شبیهسازی عمل میکند. نقطه ورود خاص ما، او فردی است که بررسی توده ها را تسهیل می کند. و بله، دانو ممکن است چند بار، با دیالوگ های عجیب و غریب، و کمال کارت پستالی بیش از حد، چشمش را از توپ بردارد، اما در مجموع، این اولین کارگردانی عالی است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.