در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
سریال Brass Eye 1997... لطفا منتظر بمانید ...
سریالی کمدی با محوریت کلاهبرداری های جدال آمیز برنامه های تلویزیونی فعلی و نقش سلبریتی ها در انگلستان. . .
یک نمایش بحث برانگیز است که از مسائل مربوط به فرهنگ عامه بریتانیا گزارش شده است. مواد مخدر، حقوق حیوانات، جنایت، مسائلی است که در مطبوعات بر آنها متمرکز شده است.
دانلود سریال Brass Eye 1997 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در این روزهای پر زرق و برق اورولی، که در آن حالتهای بدبینانه میتوانند پوزخند بزنند: «به من اعتماد کن...» و متوجه میشوند که ما فضاهای «دروغ میگویم» را پر میکنیم و اصلاً اهمیتی نمیدهیم. جایی که تقلید مسخرهآمیز «گزنده» تنها در دستان امپرسیونیست دوستداشتنی کریکت باقی مانده است. جایی که بوته "کمدی بزرگ" بر سر یک مسخره استاندارد دیگر از روایت های مگس در دیوار قرار می گیرد. در این دوران درخشان، کریس موریس راهنمای مبهم عقل، خشم اخلاقی، دانش خشمگین، دید سرسخت است. مردی با توسعه همیشگی، تکان دهنده، انرژی تهدیدآمیز و احساساتی شوخی و شادی آور.
مسئله «طنز» امروزی این است که مقاومت «ما در برابر آنها» را برپا می کند، که در آن ما می خندیم. طنزپرداز در گروه بزرگی از شخصیت های ثابت قدم و بی حوصله. اکثریت قریب به اتفاق بینظیرترین کمدینهای ما هم سن، پایه و فلسفه کلاسهای تصمیمگیری مشابهی دارند و طنز آنها نوعی فضای ذخیرهسازی را دارد که برخلاف خشم ویرانکننده است. بیشتر تقلیدها شامل انبوهی از مردم است که با خود صحبت می کنند، از ارزش خود، ویژگی های خود در برابر اهدافی که به وضوح وجود ندارند، دلداری می دهند. این یک تقلید مسخرهآمیز است به کوک کردن ساده، به همان اندازه جورابهای قدیمی تسلیتبخش است.
دلیل اینکه بسیاری از افراد کریس موریس را دوست ندارند، نتیجه موضوع تابویی نیست که او به آن رسیدگی میکند، اما از آنجایی که او این موضوع را دوست ندارد. از قوانین پیروی کن، او کریکت بازی نمی کند. او هرگز به جمعیت اجازه نمی دهد که آرامش همدستی خود راضی باشد. با فرض اینکه ما یک نام بزرگ بدبخت دیگر را مسخره می کنیم که به دلیل عصبانیت عمومی ارزش اخلاقی و ژرفای خود آنها را به درد دل می اندازد، ما واقعاً "معتبر" هستیم و هرگز نمی توانیم از آن خارج شویم. ، که کیفیت ما سالم است. و بعد از آن موریس یک شوخی نابخردانه را جاسازی می کند که کفن گرم ناسازگاری بی حال را از بین می برد - برای مثال جعل هویت خالق "تاریخ مختصر زمان" - که ما را پس می زند، ما را از یک "ما در برابر آنها" راحت می کند. ذهنیت، ما را محدود می کند تا به پیچیدگی چیزی که تماشا می کنیم نگاه کنیم، یا - شوک، وحشت! - خودمان فکر کنیم.
وقتی اخیراً مشغول تماشای تکرارهای «چشم برنجی» بودم، از اینکه آنها چقدر با هم قرار ملاقات کوتاهی داشتند، چقدر هیجانانگیز و از نظر ذهنی متحرک و همچنین بهطور فلجکننده سرگرمکننده بودند، شگفتزده شدم. در واقع بودند. قطعاً یک تقلید هجوی رسانهای، با موضوعیت درونیاش، باید از نظر زمانی نادرست باشد. شما می توانید ادعا کنید که این یک اتهام محکوم کننده رسانه ای است که در نیم دهه گذشته دیدگاه خود را برای حساسیت زدایی تنظیم نکرده است. به هر حال من ادعا میکنم که «چشم برنجی» دقیقاً به هیچ وجه یک تقلید رسانهای نیست، یا اساساً به رغم عکسهای دقیق فاجعهآمیزش در عاطفهگرایی، کمیاب بودن دانش رسانه، فرهنگ با رسانهای که دیگر ضبط نمیکند یا واقعیت را منعکس میکند، اما واقعاً آن را میسازد، مانند نمونه جدید چاپ یکشنبهای که عکسهای پدوفیلها را چاپ میکند، جامعه عمومی را قادر میسازد تا آنها را وحشی کند، و خبرهای صبح روز بعد را به صورت مفید منتشر کند. این یکی از اجزای اساسی کاری است که «چشم برنجی» انجام می دهد.
اما بیشتر از آن است. موریس جاناتان کوئیک قرن ماست و هفته گذشته «ویژه چشم برنجی» در مورد شیدایی رسانه ای درباره پدوفیلی، «پیشنهاد بی ادعا» او بود، تقلیدی بسیار وحشیانه، خشمگین، بی دست و پا، غیرمنتظره در احساس معتبر و منحصر به فرد آن بیان. از آنجایی که موریس آینه ای را برای عموم مردم ما نشان می دهد، که افراد تقلید را با آیتم آن اشتباه گرفته اند، یک فرهنگ منحط افراطی و تبلیغی که مانند یک سیستم قوانین اکثریت عمل می کند. و به خودمان، ما که انگیزه های بی رحمانه و بنیادگرا را به بهانه نگرانی اخلاقی پنهان می کنیم. ما آن را دوست نداشتیم، و بر خلاف تشخیص تیرگی خود، سعی کردیم آینه را خرد کنیم. موریس نیز مانند کوئیک برای همیشه بیشتر نگران زبان و متافیزیک بوده است تا رسانهها، شیوهای که در آن کلمات تا به امروز واقعاً معنایشان را نمیدانند، به شیوهای که توسعه نوآوری رسانهای دنیایی توهمگرا را ساخته است. که در آن افراد «واقعی» نیاز به زندگی دارند، که در آن تلاش میکنیم فریب را واقعی کنیم، تا نتایج ویرانکننده باشد. اما، دوباره مانند ایرلندی، نوآوری محضی که موریس با آن این فسق آموزنده را که از طریق زبان کارگردانی شده است، ثبت می کند، انتظارات را آزاد می کند و ایجاد می کند - البته به شرطی که تقاضای «چشم برنجی» را بپذیریم.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.