در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
سریال Upstairs, Downstairs 1971... لطفا منتظر بمانید ...
زندگی و ثروت خانواده بلامی و کارکنان خدمه زیر پله آنها در میدان ایتون 165 در برابر پس زمینه اجتماعی، سیاسی و تاریخی لندن ادواردین از سال 1903 تا 1930 به نمایش در می آید.
این مجموعه سختی ها و مشقت های خانواده اشرافی بریتانیایی بالامی و نیز مستخدمین و کارکنان آن ها را تصویر می کشد
دانلود سریال Upstairs, Downstairs 1971 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اعتقادی که به طور گسترده در طبقه اول بالاتر وجود داشت، تلویزیون در بهترین حالتش و شناخته شده ترین برنامه تلویزیونی روی کره زمین بود. با این حال، چرا قطعا اینقدر عالی است؟ این در اکثر موارد محدود به استودیو است و به نظر می رسد که باید یک برنامه ستودنی تر باشد، هرچند به عنوان یک نمایش دوره سوت تمیز باشد. به همین دلیل، متقاعد کردن افراد جدید به این سری که چرا اینقدر منحصر به فرد است، بسیار دشوار است. در هر صورت، جان هاوکسورث، سازنده، تلویزیون را به عنوان تئاتر الکترونیک پذیرفته است، نه فیلم کمتر از حد متوسط، و این اجازه می دهد تا حساب ها بر کلمات، احساسات و بازی های خارق العاده تمرکز کنند. برآمدگی سریال، نمایشگاه ها و توانایی آن در به تصویر کشیدن احساسات انسانی منبع اصلی آن بود. اعدام شخص بزرگ گوردون جکسون در نقش هادسون، ویترینی از یک سرگرم کننده بی ادعا و خونگرم است که فردی را که نماینده همه چیزهایی بود که از او نفرت داشت، کاملا دوست داشتنی ساخت. ریچارد بلامی، لیبرال و دلربای دیوید لنگتون مردی غیرقابل انکار کمتر شیطنت آمیز و افراطی نسبت به مباشرش بود، با این حال به یاد ماندنی ترین همسرش، زن برازنده مارجوری، بیتردید او را جبران کرد. تصویر سایمون ویلیامز از جیمز بلامی کپی کربنی فرمانروا لوکان، پیشرفت واقعی را در درازمدت نشان داد، کودک مغرور و کثیفی که برای همیشه با درگیری تغییر می کند و آخرین قسمت خود "همه اسب های پادشاه" را کاملاً عالی بازی می کند. ارائه لسلی آن داون و ژاکلین تانگ، داستان کریسمس "خوبی به همه مردان" به طرق متعدد مجموعه را خلاصه می کند، با جذابیت ایده آلیستی کریسمس مرسوم ادواردایی به یک جست و جوی گسترده در بین فقرای لندن می پیوندد، و باعث می شود پایانی ترکیبی ارائه دهنده یک کریسمس ناب باشد. صحنه ای از دادن هدایایی جورجینا به او در حالی که برف بیرون می بارد، بلافاصله پس از این که مادربزرگش فهمیده بود که سفر او برای کمک به افراد بی پول بیشتر به دلیل نیاز به تجربه است تا پایه و اساس واقعی. در شرایطی که فصل اول سریالی بود که اعتماد واقعی را کشف می کرد و فصل دوم طبق معمول به تجارت می پرداخت، فصل سوم عجیب ترین از همه است. این بازتاب زمان پیشرفت در انگلستان قبل از جنگ و در پسزمینه است، زیرا الیزابت و زن مارجوری هر دو بر اساس خواستههای بازیگران کار میکردند. این موضوع مختل می شود و سریال کسل کننده و سخت است، زیرا ازدواج سرنوشتی جیمز و محرومیت ریچارد باعث می شود که به نظر برسد خانه فاصله زیادی با گردهمایی های جامعه بالا و وعده های غذایی سلطنتی فصل های اولیه دارد.
اگرچه سری چهارم، که سالهای درگیری را به خوبی به تصویر میکشد، بهعنوان بهترین در نظر گرفته میشود، اما من این را زیر سوال میبرم. برای همه مقاصد عالی است، آنچه که بسیار جالب است سری پنجم است، زیرا طراحی اجتماعی بریتانیا در حال سقوط است و تأثیر کامل درگیری احساس می شود. دههی بیست و پرهیاهو تلاش میکند تا دافعههای کانالها را از بین ببرد، اما جیمز و بسیاری مانند او را ترسناک، بیهدف، نادیده گرفته و ناامید میکند. سری پنجم نیز همسر دیگری را برای ریچارد به عنوان هانا گوردون با مزه معرفی می کند. درک او از ویرجینیا لذت بخش است. فوق العاده، باهوش و برازنده خط های داستانی سخت به هر یک از شخصیت ها دقایقی برای درخشش می بخشد، از خیانت زن مارجوری در فیلم بزرگ "مورد جادویی" که موضوعی کاملاً جاافتاده را مدیریت می کند، تا فیلم فاجعه بار "از عشق به سطل لگد می اندازم" که خود ویرانگری یک نفر را به ظرافت نشان می دهد. نظافت منزل آشپزخانه ذهنیت های جنسی آن روز در «ازدواج معقول»، ترسناک «گریه برای کمک» و غافلگیرکننده «چه کسی خدا به آن پیوست» بررسی شد. احتمالاً خارج از کنترل ترین خطوط داستانی نباید کار می کرد، اما مانند تعهد جبران ناپذیر هادسون با یک خدمتکار سالن در «سرخوردگی» و شکست خانم بریجز در «چرا ورودیش قفل است؟» واقعاً فقط دو قسمت بیثمر از کل 68، و در عین حال تعداد زیادی از برنامههای نمایش وجود دارد. «مردگان درخشان» و «یک سال دیگر» شرحهایی درباره بدبختیهای درگیری هستند و «رعد دور» یک اپیزود بسیار کلاستروفوبیک است، زیرا جنگ هم در خانواده و هم در اروپا در حال وقوع است. «طوفان ناگهانی» فصل سوم را با اعلام جنگ به پایان میرساند، دیزی گریه میکند از ترس آنچه که قرار است بیاید در حالی که بقیه جهان طبق همه حسابها جشن میگیرند. قسمت آخر، "Wither Will I Wander" سریال را با ترکیبی ایده آل از خوشبختی و بدبختی به خوبی به پایان رساند. مراسم عروسی جورجینا اجازه تغییر جهت از پیشنهاد خانه و کمبود جیمز را می دهد. هادسون گفتمان عظیمی را به ادوارد منتقل میکند در مورد عملکرد مدیریتی که در حال حاضر وجود ندارد، و هنوز نمیتوان در کنار تب این اپیزود خلاص شد. آخرین صحنه، هنگامی که رز در خانه رها می شود و شبح های گذشته در اطراف او طنین انداز می شود، هم تصویری زیبا از غم انگیز ترک یک روش زندگی است و هم حیله گری در احساسات. مانند طبقه همکف بالاتر از این نقطه به بعد هرگز دیده نخواهد شد. این نوع تلویزیون، مشابه بریتانیایی که به تصویر کشیده بود، برای همیشه از بین رفته است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.