در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
سریال Wildfire 2005... لطفا منتظر بمانید ...
کریستین پس از گذراندن دوران محکومیت خود در بازداشتگاه نوجوانان به دلیل سرقت یک ماشین، شغلی را به عنوان یک دست ثابت در مزارع Raintree به دست می آورد. همانطور که او به سمت جوکی می رود، عاشقانه و رقابت را از رقبای Raintree، Davi، پیدا می کند...
دانلود سریال Wildfire 2005 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
من تمام فصل را با این باور گذراندم که کریس باید با مت تمام شود.
در حقیقت، پس از نیمه فصل دوم که به نظر میرسید چنین اتفاقی نمیافتد، از تماشای سریال دست کشیدم. جونیور من را خسته کرد و نمیتوانستم دلیل این را بفهمم که چرا علما قرارهای پخش زیادی را به سرمایهگذاری کوچولوی احمق او در «یافتن خود» اختصاص دادند. دنی دائماً مرا با برنامه «بانوی جوان ثروتمند و کم ثروتش که از دروغهای بابا آسیب دیده، اذیتم میکرد، نیازهای هیچکس به اندازه نیازهای من مهم نیست». مت مرا با جوانی و بی میلی او به "مردم شدن" و داشتن احساس مالکیت بر زندگی خود گیج کرد.
لازم است بگویم، قطعه اصلی نمایشی که از دست دادم اسب ها بودند.
من اخیراً شروع کردم به سرعت بخشیدن به قسمتهای قدیمی این نمایش، و باید بگویم که دقیقاً خیره نشدهام. من در واقع در پونی ها شرکت می کنم، سرگرم کننده ها و سرگرم کننده ها باشکوه هستند، و یک خط جالب دوره ای وجود دارد. موزیک خوب است.
من دو بار در طول داستان «کریس به زن دیگر تبدیل میشود» موهایم را پاره کردم. من به اختصار نمی پذیرم که دو فردی که در کنار هم زندگی می کردند و اکثریت قریب به اتفاق هر روز را با هم می سوزانند، این بار از هیچ جایی "دریافتند" که عمیقاً به یکدیگر اهمیت می دهند. من نمی پذیرم که آنها این احساسات را فرونشانند، از ارتباط چشم به چشم دور بمانند و علیرغم اینکه یکدیگر را در زمره "بهترین دوستان" خود می دانند، در اطراف یکدیگر کاملاً غیرعادی و تحقیرآمیز رفتار کنند. من نمی پذیرم که کریس عمداً با یک عزیز زنده رابطه داشته باشد - بدون شک نه بدون اینکه ابتدا از او بپرسد که آیا او پیش بینی می کرد که او را ترک کند یا نه! این خط داستانی که وقتی آنها به پایان رسیدند، همه امکان مت و کریس را تحقیر کردند، زیرا بخشی از وحشتناک ترین ترکیب بندی را در هر نقطه ای به نمایش می گذاشت تا صفحه نقره ای را زیبا کند.
همچنین، کریس به دنبال جونیور و دنی دوست کوچک و مهربانی را که قبل از فصل سوم هرگز نبود، دوست داشت، من باید او را می زدم.
جونیور مانند یک توله سگ لگد خورده پاسخ می دهد که دوست داشتنی ترین استخوانش پس از فهمیدن اینکه همدمش گرفته شده است. او که دائماً عمیقاً به یکی از سابقهای خاص خود اهمیت می داد، در نهایت با او برخورد کرد. چه گول لجنی.
کریس و مت هیچ تعهدی نداشتند که جونیور را در مورد احساسات کمتر موجودشان تا آن زمان مطلع کنند. بنابراین آنها یک بار با هم استراحت کردند - معامله جدی. چه، آیا انتظار می رفت کریس پاکدامن باشد تا زمانی که جونیور بفهمد چگونه بر پشت او چیره شود؟
بدیهی است که دیویس از ایده از دست دادن کنترل ها و دادن فرصت به شریک زندگی خود برای پیگیری انتخاب های خود بیزار است. و برای به دست آوردن احساس مالکیت نسبت به زندگی خود.
بیایید آن را در امتداد این موارد قرار دهیم - زمانی که کریس و مت بالاخره "کشف" کردند که عمیقاً به یکدیگر اهمیت می دهند، کریس و جونیور به طور فعالانه عمل کردند. تاکنون چندین بار ضربه خورده یا از دست رفته است. مت مدت زیادی بود که هیچ علاقه ای به قرار ملاقات با کریس نشان نداده بود و در همین حین با چند نفر دیگر به شکل فوق العاده واقعی قرار ملاقات گذاشته بود. در واقع، انگیزه اصلی اینکه چرا مت در هر صورت «او را از دست داد» به این دلیل بود که با مادرش روبهرو نمیشد و از او اجازه نمیداد با کریس ملاقات کند. او هرگز از اکراه خود برای ایستادن مستقیم در برابر خانمهایی که در زندگی روزمرهاش حقوقش را پایمال میکردند، گذشت.
تا زمانی که نفهمید چگونه این کار را انجام دهد، هرگز نمیتوانست واقعا لیاقت کریس را داشته باشد. با این حال، آیا با فرض اینکه او بهترین راه را برای انجام این کار اتخاذ کرده بود، به جای اینکه فقط به کریس اجازه دهد به دلیل نداشتن جرات برای نبرد، از او دور شود، نمیتوانست بگوییم فوقالعاده و بهطور جدی جذاب؟ آیا این اتفاق عالی نبود که مت واقعاً با جونیور روبرو شده بود، به جای اینکه اجازه دهد عقده گناهکاری بیش از حد کریس او را وادار کند تا با فردی که آشکارا مایل به استفاده از پول نقد و توانایی اش برای مانور دادن همه اطرافیانش به سمتش است، او را پاک کند. آیا هر کاری که جونیور میخواهد انجام دهند انجام میدهند؟
به همین ترتیب، واقعاً عالی بود اگر هر فرد دیگری مانند بزرگسالانی که ادعا میکردند رفتار میکردند، بر خلاف وابستگی به کریس برای بزرگسالی رفتار میکردند. آنها این خیلی تنش بود که من شوکه نشدم که خانم جوان نگون بخت را ترک کرد.
عمد ازدواج با دیویس رنچ مطمئناً یک علامت هشدار دیوانگی است.
ژان و پابلو در نهایت دور هم جمع شدن عالی بود، با این حال، برای اینکه کاملاً صادق باشیم، باید مدت ها قبل از این اتفاق می افتاد. وقتی این کار درست شد، تا حدودی مانند لوک و لورلای از «دختران گیلمور»...دیگر هیچ کس به این موضوع توجهی نداشت.
ما فقط برای اراده-یا-نخواهش اصرار زیادی داریم. -آنها ترس از مسئولیت را به خود جلب می کنند که بیشتر از شرمساری می ترسند تا ناراحتی.
در واقع، افراد در سن 21 سالگی دچار مشکل نمی شوند و بدون شک خود را به عنوان کسی که برای همیشه و اساساً "از دست داده اند" نمی دانند. با توجه به این واقعیت که شخص دیگری در حال حاضر با آن فرد قرار می گیرد. نوجوانان شانزده ساله این دیدگاه را حفظ می کنند.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.