خلاصه داستان : “اینجی” که تنها آرزوش گرفتن مدرک دبیریش و ازدواج با عشق زندگیشه با یه حادثه ی پزشکی زیرورو میشه… با لقاح مصنوعی اشتباهی از طرف یه متخصص زنان حامله میمونه… اسپرم ها مربوط به صاحب هتلیست که اونجاکار میکنه که تحت درمان سرطان است و این آخرین شانس او برای پدر شدنه.. این موضوع علاوه...

Inci, who went to the hospital due to a minor illness, becomes a life-threatening victim as a result of a medical accident. She is pregnant with artificial insemination done by the gynecologist inadvertently. She will have difficulty in telling the man she loves to Serhat and his family.

خلاصه داستان : کدیر، هفت افسر پلیس ویژه اداره پلیس و مافوق این تیم مورد علاقه که او آنها را مانند یک پدر می داند... تیمی که پس از سال هایی که با هم سپری کردند به یک خانواده واقعی تبدیل شدند، در تعقیب رهبر جنایت سازمان یافته هستند. ایجدر.آنها غافلند که با عملیات "روز صفر" زندگی آنها...

خلاصه داستان : آلتای، زندگیش رو با اسم “کورت‌اوعلو” و مبارزات زیرزمینی میگذرونه. اسرا، برای رسیدن به دختر کوچولوش که یه شب که تو مکان درگیری مسلحانه پیش اومده بود دزدیده شده، از آلتای کمک میخواد! آلتای که میشنوه زندگی بچه تو خطره، بدون اینکه تردید کنه قبول میکنه. رئیس کلوپ مبارزات غیرقانونی...

خلاصه داستان : عمر دمیر در اداره پلیس وان مشغول خدمت است . لطیفه دختری با اعتماد به نفس است که روی پای خودش ایستاده و به پول پدرش دل نبسته . لطیفه که در رم زندگی میکند و طراح جوهرات است برای جشن تولدش به استانبول میاد . در یک شب دختری که عمر قرار است با...

Ömer is a police officer. After the death of his fiancée, he suffers great pain. The body of Sibel, Ömer's fiancée, was found on the top of a cliff, in a car next to a fairly old, rich business man. After the shock of her sudden death and the accusations of his love cheating on him, Ömer realizes that there is more behind her suspicious murder

خلاصه داستان : داستان جدا شدن دو برادر از یکدیگر. اکنون در طرف مقابل قانون، برادران سارپ و مرت در مقابل یکدیگر قرار می گیرند، غافل از برادری خود.

Even though two brothers are completely separated from each other after the imprisoning of their father and the kidnapping of their twin brother, they meet by coincidence years after when both choose to enter the police academy.

خلاصه داستان : آتش حکیم‌اوغلو پزشکی ۴۰ساله و موفق است او هم اکنون به عنوان متخصص عفونی و نفرولوژی در بیمارستان بنیاد خیریه که دوستش ایپک مدیر آن است مشغول به کار است. دکتر آتش حکیم‌اوغلو پزشکی که برای مداوای بیماران با آنها ارتباط نزدیک برقرار میکند و به درمان اونها میپردازد. برای او هر بخش یک معما...

Ates Hekimoglu is a successful doctor in his 40s. He is working as Infectious Diseases and Nephrology Specialist in the hospital where his friend Ipek is in charge.