خلاصه داستان : بیگ نیک دوباره در اروپا به شکار بازگشته است و به دونی که در دنیای پرخطر دزدان الماس و مافیای بدنام پلنگ گرفتار شده، نزدیک می‌شود. آن‌ها یک سرقت عظیم از بزرگ‌ترین بورس الماس جهان را برنامه‌ریزی می‌کنند.

Big Nick is back on the hunt in Europe and closing in on Donnie, who is embroiled in the treacherous and unpredictable world of diamond thieves and the infamous Panther mafia, as they plot a massive heist of the world's largest diamond exchange.

خلاصه داستان : دکتر یوجین ساندز، جراح مشهور لس آنجلس که پس از انجام یک عمل جراحی در حالی که سرشار از آمفتامین بود، مجوز پزشکی خود را از دست داد و زندگی قبلی خود را رها کرد و متوجه شد که با ریموند بلواسوم، یک جعل بدنام، در حال تلاقی است.

Stripped of his medical license after performing an operation while high on amphetamines, famed LA surgeon Dr Eugene Sands abandons his former life only to find himself crossing paths with Raymond Blossom, an infamous counterfeiter. Employed as a "gun-shot doctor" when Raymond's associates cannot risk visiting a hospital, Eugene is lured deep into the criminal world and becomes entangled with his boss's girlfriend.

خلاصه داستان : "دولف اسپرینگر" یک روز صبح از خواب بیدار شده و متوجه می شود تنها عشق زندگی اش یعنی سگش "پائول" را از دست داده.او جستجویی برای پیدا کردن او آغاز کرده و در این میان زندگی دیگران را تغییر می دهد...

Dolph Springer wakes up one morning to realize he has lost the love of his life, his dog, Paul. During his quest to get Paul (and his life) back, Dolph radically changes the lives of others -- risking his sanity all the while.

خلاصه داستان : پس از نزدیک به ۵۰ سال پنهان شدن، چرفیس برمی گردد تا گروهی از دوستان جوان ایده آل گرا را که به طور تصادفی دنیای محافظت شده او را در یک شهر دورافتاده تگزاس مختل می کنند، به وحشت بیاندازد.

The True Story of Ted Kaczynski, the infamous Unabomber, who wants to destroy modern technology to create a world for himself in the Montana wilderness.

خلاصه داستان : در فیلم جاده 2009، پس از وقوع فاجعه ای آخرالزمانی در زمین که موجب نابودی تمامی ساخته های بشریت بود، اینک مردی (ویگو مورتنسن) به همراه پسرش آمریکا را که هوای ان پر از دودهای سمی و مهلک است را ترک میکنند تا بتوانند محلی مناسب برای زندگی پیدا کنند. انها نمی دانند چه چیز...

A father and his son walk alone through burned America. Nothing moves in the ravaged landscape save the ash on the wind and water. It is cold enough to crack stones, and, when the snow falls it is gray. The sky is dark. Their destination is the warmer south, although they don't know what, if anything, awaits them there.