خلاصه داستان : "سابینه" قسم می خورد معشوقهای متاهل خود را رها کرده و همسری مناسب برای خود پیدا کند.دوست او "کلاریس" پسر عموی خود "ادموند" که وکیلی در پاریس است را به او معرفی می کند.او با تشویق دوستش به "ادموند" علاقه نشان می دهد اما به نظر نمی رسد "ادموند" علاقه زیادی به او داشته باشد...

Sabine vows to give up married lovers, and is determined to find a good husband. Her best friend Clarisse introduces her to her cousin Edmond, a busy lawyer from Paris. Sabine pursues Edmond, with the encouragement of Clarisse, but Edmond does not seem very interested.

خلاصه داستان : پرتو سبز جولای است و دلفین برای تابستان جایی برای رفتن ندارد. او احساس بی حوصلگی و "خالی" می کند، اما این دوام نخواهد داشت. یک روز او به طور تصادفی با کسی آشنا می شود که به نظر می رسد کاملاً برای او ساخته شده است...

A lonely Parisian woman comes to terms with her isolation and anxieties during a long summer vacation.