خلاصه داستان : در یک دهکده کوهستانی، هیتا پسری با استعداد است اما روستاییان از او طفره می روند. او می تواند گریه پرندگان را تقلید کند و با پسر دیگری که در یک کارخانه آبجوسازی کار می کند دوست شود. هیتا توسط کشیش دهکده، یاسوگی، و معلمش، میشیکو، آرامش پیدا می کند. اما آنها نیز خود مشکلاتی...
In a mountain village, Heita, a translator's son, is a gifted boy but is shunned by the villagers. He can imitate birds' cry and befriends another boy who works in a brewery. Heita also finds solace in the village pastor Yasugi and his teacher Michiko, but they too have problems of their own.
