خلاصه داستان : زینب (Büşra Develi) با اوکتای (Görkem Sevindik) زمانی که دانشجو بود با عشقی بزرگ ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو بچه بود که دوقلو بودند. زینب بعد از اینکه از خیانت شوهرش مطلع میشه طلاق میگیره و برای همیشه اعتمادش به مرد ها رو از دست میده و در قلبش رو به روی مردا...

Zeynep who lives with her twin children, is divorced from Oktay whom she married with great love during her university years, because she was cheated on. Zeynep loses her faith in men and closes her heart to love. Until he met Kenan Yelda is one of the women after Kenan and she intends to carry on the business partnership they have just started with Kenan to marriage.

خلاصه داستان : هدف مشترک دوران، جلال و مصطفی این است که هر چه زودتر راهی برای خلاصی از شر محله حومه شهر که در آن زندگی می کنند بیابند. دوران می خواهد در مسابقات موی تای برنده شود و به یک مبارز ثروتمند و مشهور تبدیل شود. سلال پس از تلاش های ناموفق خود شروع به کار...

The common goal of Duran, Celal and Mustafa is to find a way to get rid of the suburban neighborhood they live in as soon as possible. Duran wants to win the Muay Thai tournament and become a wealthy and famous fighter. Celal starts working on a rap composition after his unsuccessful attempts. Mustafa, on the other hand, tries to get into the influential gang of the neighborhood. For the owner of the Golden Gloves gym, former champion boxer Hakki, the upcoming tournament is also the only opportunity to get rid of his debts to the influential brother of the neighborhood, Sedat. When Hakki's granddaughter, Asli, who lives in Germany, whom he has not seen for years, shows up with a stolen diamond and then loses it as a result of an accident, the balance in the neighborhood turns upside down.

خلاصه داستان : جهان که یک تاجر موفق است با زنش دیلارا دچار مشکلاتی میشه . او که فقط بخاطر پسرش و دخترش این زندگی رو ادامه میده تمام انرژیشو صرف کارش میکنه . گلسرن(گوزل) هم زنی است که سال ها پیش شوهرش اونو ترک کرده و در حال حاضر در یکی از محله های پایین شهری استانبول...

A story about difficult choices, tough decisions, entwined lives and parents torn between their children and their hearts. Gulseren comes from a poor background, while Cihans wife Dilara is wealthy. They both gave birth in the same hospital on the same day 15 years ago but a mistake was made that would change their destinies. Having similar surnames, an absent-minded nurse mixed the babies and nobody noticed. As the truth about the children is revealed, fundamental problems arise between the two families because of their totally different lifestyles and economic statuses. However these events bring Cihan and Gulseren closer together. They have inexplicable feelings towards each other that they cannot run away from or ignore.

خلاصه داستان : درستروزی که سودا چهره ی یک مارک تبلیغاتی انتخاب شده بود و در شرف رسیدن به رویای ستاره شدن و سر و سامون پیدا کردن زندگیش بود، با یه خبر متزلزل شد. برادرش توسط یه مافیای بی رحم با لقب سلیمان خلبان دستگیر شده بود و اگر پول جور نمیکرد کشته میشد. سودا ناچار میشه...

Sevda is a very beautiful and energetic girl who dreams of being a star. Ali has a mysterious past. Ali and Sevda's extraordinary love story.

خلاصه داستان : یک دختر در محله متروکه ای قرار گرفته که در آن حتی پرنده ای پر نمیرند. در حالی که او منتظر مرگ خود می باشد، مردی جوان به نجاتش می شتابد.گویی معجزه ای رخ داده و...

The series tells the story of Zulf, who was thrown into a well in a deserted place where there are not even birds flying .. While she was waiting for her death, she was rescued by a young man named Kinan who appeared in front of her as a miracle, but when she discovers who Kanan is, she will be shocked by the shock of her life .. Kinan who saw Zalf The one who talks about her beauty being thrown into the well will turn his world ... The crime that was committed fifteen years ago will return, and the blood that was shed with her will affect the two families until love comes and all that is erased ..

خلاصه داستان : اعضای گروه داوری پشت به صحنه قرار می‌گیرند و شرکت‌کننده‌ها برنامه خود را اجرا کرده و در صورتی که هر یک از داوران صدای شرکت‌کننده را بپسندند می‌توانند با فشار دادن دکمه ای که برای صندلی‌های آن‌ ها در نظر گرفته شده‌ است صندلی آن‌ها به سمت صحنه بر می گردد و با این کار...

O Ses Türkiye is a Turkish reality singing competition and local version of The Voice first broadcast as The Voice of Holland. It started on October 10, 2011. Its first season was held in February 19, 2012 on Show TV. The second season starts on Autumn 2012 on Star TV. One of the important premises of the show is the quality of the singing talent. Four coaches, themselves popular performing artists, train the talents in their group and occasionally perform with them. Talents are selected in blind auditions, where the coaches cannot see, but only hear the auditioner.

خلاصه داستان : یامان کریملی یک تاجر موفق و جوان است که در کودکی دوران سختی داشت اما هرگز تسلیم نشد و حتی با هر مانعی قدرتمندتر می شد. او زندگی خود را از صفر شروع کرد و در گذر زمان بسیار ثروتمند شد. تمام آنچه که او در دنیای خود دارد خانواده ای است که او باید...

The story of Yaman, a successful businessman who is incapable of love because of his traumatic childhood. There is only one person that he feels something for, his young nephew Yusuf. When Yusuf's mother dies unexpectedly, his aunt Seher, a beautiful, courageous young woman, moves into the family mansion to take care of him.

خلاصه داستان : داستان این سریال، از سریال Osasis اقتباس شده است. دختری که مادرش او را نمیخواهد و اسمش را گجه(شب) میگذارد، به دور از محبت و بدون داشتن تعریفی از دوست داشتن بزرگ میشود و سرنوشت او را با خانواده ی اردم روبرو میکند که درست در نقطه ی مقابل او هستند و سرشار از محبت...

The night is happy even a day on earth. The day he becomes the son of his life, he meets Erdem and decides to start over. It will be a new day for everyone who will be on this day when Erdem will be a guest in the house

خلاصه داستان : حیات دختری حدودا بیست ساله که عاشق طراح لباس شدنه و برای تحقق رویاهاش به استانبول میاد و پدرش اوکّش هم اونو تنها نمیذاره و برای حمایت از دخترش همراهش میاد. حیات در مسابقه ای که هولدینگ حارص اوعلو ترتیب داده بود شرکت میکنه ولی صاحب این هولدینگ، یعنی ییلماز حارص اوعلو دشمنِ درجه یک...

خلاصه داستان : در یکی از دهکده های کاپادوکیه، در زیرزمین یک دخمه ی متروک، پنج جسد از یک خانواده پیدا میشود. دو نفر از اعضای این خانواده ای که پانزده سال پیش کشته شدن، یعنی فریده و نسیمه هم مفقود هستند. روزنامه نگاری به اسم مراد گوون در برنامه ی تلوزیونی به اسم “زندگی های گمشده” به...

Feride changed her name to Gizem after running away from her brother-in-law, Cemil out of fear for her life. The young woman who has built a new life for herself has a happy marriage. Gizem learns that her whole family has been killed in a TV show and that Cemil is still after her and her older sister Nesime who has fled with her lover. Nesime and Feride's paths cross again after many years - While Gizem struggles so that her and her sister's true identities are not revealed, her husband Mehmet has secrets from his past that he hides from his wife.

خلاصه داستان : کمیسر “عمر دوران” در دایره جنایی پلیس و “الیف کاراجا” در برنامه مشهور و محبوب خود به دنبال احقاق حق مظلومان و اجرای عدالت هستند. الیف کاراجا، تو برنامه‌ اش جنایات رو حل میکند و سعی در پیدا کردن قاتل‌ها دارد. الیف که خیلی مورد پسند مردمه، به کارش با جون و دل وابسته‌ست و...

خلاصه داستان : دو خواهر هاوا و توپراک عاشق مردی ثروتمند بنام یوسف می شوند که بسیار خوش گذران بوده و از رابطه با یک دختر قبل از ازدواج بچه دار می شوند داستان: دو خواهر هاوا و توپراک عاشق مردی ثروتمند بنام یوسف می شوند که بسیار خوش گذران بوده و از رابطه با یک دختر قبل...

A wealthy Hancioglu family owns vast estates in Cappadocia, Turkey. Yusuf (Murat Unalmis) is the oldest son of this family, therefore, he manages the family business and bears all the responsibility of the family. Yusuf is very handsome, rich and hardworking man. Thus, there are lots of women who want to be his bride but, Yusuf wants to get married with a woman whom he loves. The life of Hancioglu family changes due to Yusuf's illegitimate child. This little boy's mother dies and Yusuf becomes the only responsible parent who will raise him. Therefore, Yusuf's mother, Hamiyet (Isil Yucesoy), tries to find a nursing mother in order to take care of her grandson. Toprak (Selen Soyder), whose daughter has passed away during this time becomes a valuable choice for Yusuf's son. Toprak's older sister Havva (Birce Akalay), also starts to stay with them in order to help her sister. However, Havva is enchanted by the wealth of Hancioglu family and, she starts to do everything for charming Yusuf. Now, Yusuf finds himself between two beautiful sisters.

خلاصه داستان : اسم من ملک داستان غم انگیز ملک را به تصویر میکشد که از بچگی در گازیانتپ بزرگ شده و از مراسم نامزدیش فرار میکند و با کسی که عاشقش است به آلمان فرار میکند ولی سرطان میگیرد و مجبور میشود با سه بچه به خانه ی پدری برگردد…

Melek will rebuild her life with her family and children. Melek is struggling to survive with her three children.

خلاصه داستان : سریال در شهر استانبول حکایت زندگی امید ۲۳ ساله رو که به همراه مادرش، برادرش، ناپدریش و بچه های ناپدریش زندگی میکنه رو توضیح میده.مسیر زندگی هاکان و اوزان با زندگی امید تا اون روز فقط به صحنه ی تئاتر و فیلم های احساسی برمیگشت ولی زمانی که عشق رو بشناسند همه چی از سرتاپا...

خلاصه داستان : زهرا که در خانواده ي فقير و قانونمند در آلمان زندگي ميکنه نه هويت و نه حق سخن داره…باباش و برادرش ميخوان اونو در مقابل پول به يه فرد ناخواسته بدن ولي دل زهرا پيش يه جوون به اسم غدير هست…تو روز عروسي زهرا طاقت نمياره و پيش عشقش فرار ميکنه…تو اين مدت اول دست...

Zehra comes to the world as the daughter of a conservative Turkish family in Frankfurt. The incredible story of Zehra, starting at the home of the poor and enthusiastic family in Germany, and continuing with a rich family of Istanbul with secrets and a terrible crime. The story is full of emotions of two mother praying for the same person. And Zehra then start living in Istanbul but there are secrets waiting in Istanbul.

خلاصه داستان : گوکچه دختر جوانی که در آرزوی بیوستن به پدرش است و تلاش دارد که با خوانندگی خود را به شهرت برساند بطور تصادفی با یک زن نظافتچی توالتها آشنا می شود این زن نظافتچی کسی نیست جز ملکه جاندان مشهور که در دوره افول شهرت و فراموشی زندگی را می گذراند . بعد از یک...

Melike Candan a star in the 80s, now cleans toilets at a bar where one days he meets Gökçe Yücel, who has big hopes for the future.

خلاصه داستان : داستان در مورد اوزان، که در گذشته اش فرخ يه جنايتي انجام داده و به اين دليل که به دوست دخترش يشيم آسيبي نرسه، با به گردن گرفتنش شروع ميشه. اوزان با گردن گرفتن جرمي که مرتکب نشده اونا رو به سمت آينده اي متفاوت ميبره ، سال ها ميگذره اوزان بي خبر از اينکه...

The story of a father promising to survive for his child. Everyone lives for their child, who can promise not to die?

خلاصه داستان : “سلين”، “آسلي” ، “هانده” و “ابرو” برا تماشاي فيلم به ويلاي سلين اينا که کنار درياچه هستش ميرن.. با اضافه شدن “آچليا” به جمعشون يه شب عالي را ميگذرونن.. ولي نميدونستن اون شب آخرين شبيه که با آچليا ميگذرونن چون وقتي بقيه خوابن آچليا بدون اينکه نشونه اي ازش بر جا بزاره غيبش ميزنه.. تو...

Asli, Selin, Ebru, Hande and Açelya are five close friends who live in the same neighborhood and go to the same school. They want to spend a night and watch a movie together at a big country house. However, the group leader Açelya disappears there without leaving anything behind and nobody hears back anything about her. After Açelya's disappearance, they fall apart in order to forget what they have experienced. A year later, the girls begin receiving messages from a mysterious figure named 'A' who threatens to expose their deepest secrets, including the ones they thought only Açelya knew...

خلاصه داستان : اگه عاشق معشوقای دوران بچگی بعد از سال ها به هم برسند چه اتفاقی می افتد؟ “دنیز” در دوران بچگی دختر یک خانواده ی ثروتمند بود،با خوشگلی و معروف بودنش نور چشم مدرسه بود “ییغیت” هم پسر مورد مسخره همه،عینکی،کوتوله و چاق بود.. این دو در یک مدرسه درس میخوندند…در حالی که همه ی اهل...

Deniz and Yigit were close friends until Yigit moves to america. After many years , Yigit is back and wants to meet Deniz. But will Deniz introduce herself to him ot not!?

خلاصه داستان : عزیزه همراه سه فرزندش و مادر همسرش درگیر یک مجادله و سختی قرار دارند ، همسری داره که بیشتر از جونش دوسش داره و درگیر یک زندگی سخت و فشار اقتصادی و در تلاش برای زندگی و بزرگ کردن فرزندانش! در سال 1919ستاره ی زیباییها و بسیار بلند پرواز (هیلال)دختر جوونی که بسیار طرفدار داشت...

Azize finds herself with her 3 children and mother-in-law in a difficult fight. She raises her children while fighting the difficulties of the war period and her husband's absence whom she loves more than anything. It's about war, love, greed, treason and sacrifice.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : فیروزه و ایاز هردو در رشته ی معماری تحصیل میکنند. هر دو خانواده های فقیری دارن و مجبورن که حواسشون به خانواده هاشون باشه و هرطوری میتونن ازشون محافظت کنن. ایاز فیروزه رو در دانشگاه میبینه و یک دل نه صد دل عاشق فیروزه میشه ولی از بخت بد یه روز در...

Firuze and Ayaz. Two beautiful heart, two family carrying children overhead. Fate brought them together. Her father's unjust conviction in the elevator accident that killed thirteen people triggered Firuze. Carrying the responsibility of being the man of the house, Ayaz is faced with Firuze, which he sacrificed for his mother when he was about to marry another.

خلاصه داستان : شوکرو اوزییلدیز در نقش برادران دوقلو به اسم های “افه” و “مته” بازی میکند به افه گفته شده خانوادش غرق شدن و مردن…حافظشو از دست داده…خانواده ای که از ۷سالگی پیش اوناس رو مثل خانواده خودش میدونه و ماهیگیری میکنه.. مته تو بچگی باباش و برادر دوقلشو در یه تصادف از دست داده و مامانش...

خلاصه داستان : تا حد مرگ، داستان زندگی انسان هایی است که زندگیشان مملو از عشق، خیانت، وجدان، عدالت و انتقام است و زندگیشان یک روزه تغییر میکند و این تجارب را با هم در میان میگذارند و تماشاگران و طرفدارنش را برای تماشای فیلم تا حد مرگ آماده میکند. انگین آکیورک بهترین سال های عمرش و رویا...

Dağhan is a doctor who tries to get his proficiency however, finds himself in jail. He loses his hope, his future, his lover and the most beautiful days of his lives due the crime that he has never committed. He is sentenced to life imprisonment.

خلاصه داستان : لاله ی ۲۰ساله بدلیل اینکه نزدیک به ازدواجش خیانت میبینه از عشق و ازدواج کردن توبه کرده ولی با اصرار مامانشو با اصرار به قرار با دکتر اونور میفرسته… لیلا که به قرار میره میفهمه فردی که تو میز نشسته اونور نیست…این باعث نتیجه های متفاوت میشه.. اونور که برای گرفتن میراث پدربزرگش و مدیر...

Out of pure coincidence, Onur and Lale meet at the same place due to a blind date that is arranged by their mothers.And during the next morning they find themselves in the same bed